سوادآموزی
در دنیای امروز ما باسوادی مفهوم متفاوتی با زمان سربازی ما یعنی دهه شصت دارد. امروزه با سواد بودن به معنی دانستن خواندن و نوشتن نیست، امروزه با سواد به افرادی اطلاق میشود که با دانشهای روز آشنا باشند . امروزه به کسانی با سواد گفته میشود که با دانش IT،ICT, وسایر علوم روزآشنا باشند اما در دهه شصت بیشمار افرادی بودند که حتی سواد خواندن نوشتن نداشتند. حالا چرا به این مقوله پرداخته ام بی دلیل نیست. و شنیدن آن برای خوانندگان خاطرات حقیر نیز خالی از لطف نخواهد بود.
همانطور که اشاره شد در دهه شصت بیسوادی از معضلات بارز جامعه آن زمان و بالطبع جامعه کوچکتر نظامیان بود . در میان سربازان نیز تعداد افراد بیسواد و به عبارتی سرباز صفر کم نبود. در یگان ما نیز تعدادی از بچه ها بیسواد بودند و یکی از مشکلات این دوستان مکاتبه با خانواده شان بود که اغلب بچه های با سواد این کار را برایشان انجام می دادند . اما این کار برای طرفین بخصوص در آن شرایط جنگی مشکلاتی را به دنبال داشت.
در واحد ما تعدادی از سربازهای بیسواد وجود داشتند و دو نفر از آنها به اسامی بهروز(اهل هرمزگان)و محمد صدیق(اهل کردستان)از مشتریهای دایمی من برای نوشتن نامه بودند. این دو عزیز علیرغم اینکه از دو اقلیم متفاوت بودند ولی با کمال تعجب سبک مکاتبه آنها مثل هم بود و طبق عادت در ابتدای نامه باید به همه اقوام از پدربزرگها و مادربزرگها گرفته تا عمه ها، خاله ها، عموهاو دایی هاو خلاصه اینکه همه را تک به تک با ذکر نام سلام میرساندند. مثلا” دایی غلام را سلام برسان و…گاها” نامه تا چند صفحه طولانی میشد.
این داستان ما ادامه داشت تا روزی من باالهام از روایت مشهور و منتسب به امام حسن (ع)*تصمیم گرفتم در باسوادی این همسنگران تلاش کنم . در این راستا در یک سفر به اندیمشک و با همکاری یکی از دوستان که در عقیدتی سیاسی پایگاه چهارم شکاری(دزفول) شاغل بودند. کتاب و سایر ملزومات را تهیه کردم. ابتدا با مقاومت این دوستان و اظهار ناتوانی آنها مواجهه شدم ،اما به مرور و ایجاد شوق و رغبت و تلاش دوستان با همه مشکلات جنگ و جبهه، این عزیزان ظرف مدت سه ماه قادر به خواندن و نوشتن شدند.
امروز که سی سال از این اتفاق گذشته یادآوری آن همواره موجب خشنودی و رضایت درونی من میشود و حتی به خود میگویم اگر در طول ۲۲ماه حضور در جبهه این تنها عمل مثبت من باشد، اندوخته قابل ملاحظه ای است. امید که مرضی حق تعالی باشد.
· از امام حسن (ع)روایت شده که روزی مردی مستمند از اهالی کوفه به ایشان مراجعه و تقاضای کمک برای امرار معاش مینمایند. و در عرایض خود عرضه میدارند که عایله من مدت مدیدی است که موفق به خوردن ماهی نشده اند. امام به یکی از نزدیکان دستور میدهند که ابزار ماهیگیری برایش تهیه و ماهیگیری یادش بدهند.
.
نویسنده: نادر وطن خواه تربه بر
ایمیل نویسنده: nader.torbehbar@yahoo.com
منبع: سایت کرکان بندرانزلی