بررسی عمومی
سخن از آبکنار است. که با وسعت قابل ملاحظه، همچون قومی آرام و با وقار در آغوش مرداب انزلی آرمیده است، و صدها سال است با مردم پر تلاش و سخت کوش خود از پیچ و خم محرومیتها و سختی های زمانهای دور و نزدیک عبور کرده و امروز در پهنه سرزمین دلاور پرور گیلان، استوار و پابرجا مانده تا بیش از پیش فرزندانی را با معلومات عالیه تحویل اجتماع دهد و برگ زرینی در تاریخ پر افتخار بندر انزلی اضافه نماید.
از آبکنار، حداقل می بایستی تحت عنوان بخش یاد می شد زیرا در گذشته نه چندان دور، آبکنار روستاهای دیگری را در تابعیت خود داشت.که امروزه ناخواسته و ناچار می باید آبکنار را در بخش روستاهای بندر انزلی جای دهیم باشد که با همکاری اهالی آبکنار و ارائه اسناد و مدارک بیشتر، در آینده برای تکمیل تاریخچه آبکنار اقدام گردد.
وضعیت جغرافیایی
آنچه مسلم است، شبه جزیره ای که آبکنار و ماهروزه در انتهای شرقی آن قرار دارد بعد از شکل گیری باریکه انزلی، بصورت جزیره ای سر از مرداب بر آورده و مانند انزلی بصورت شبه جزیره فعلی شکل گرفته وخلیج کپورچال و خلیج سیاه کیشم (یا به زبان محلی گیشه) را بوجود آورده است.
آبکنار در منطقه جلگه ای و جنگلی و در طول جغرافیائی ۴۹ درجه و ۱۹ دقیقه و عرض ۲۷ درجه و ۲۶ دقیقه و دارای نسخ ۴۰۰ ساله (در سال ۱۳۶۳ شمسی) و از نظر ثبتی جزو بخش ۷ بندر انزلی می باشد، مسافتش تا کپورچال ۱۸ کیلومتر و تا انزلی ۳۸ کیلومتر و فاصله اش از طریق مرداب به انزلی ۱۲ کیلومتر است.
حدود آبکنار قدیمی Abkenar
به روایتی:
از غرب، از جنگل خانان شروع شده وازسمت جنوب مزارع بهمبر _ وش بار _میرزا خاله _ خانکائی _ گل خان را در برگرفته در انتهای ماهروزه به تنداب ختم می گردد و مجددا از غرب از جنگل هفت خانان شروع شده، از شمال از مزارع شیله سر_ سیاه خاله سر _کرگان و غیره را در برگرفته و در انتهای ماهروزه به تنداب ختم می شد _ پس با توجه به نوشته بالا آبکنار شبه جزیره ایست که از غرب از شیله سر شروع شده از شرق به انتهای ماهروزه و همچنین از جنگل هفت خانان شروع شده به انتهای ماهروزه ختم می گردد و دهات مذکور بتدریج و در محدوده این شبه جزیره آبکنار شکل گرفته است.
حدود آبکنار جدید
از شمال به مرداب انزلی “خلیج کپورچال” یا معروف به “مرداب کورفی” از طرف مشرق به تند آب و دماغه ماهروزه_ از جنوب به مرداب سیاه کیشم از غرب به ُتربه َبر و جاده کپور چال در روستای بعد از ُتربه َبر _ مُعاف کرگان _ سیاه خاله سر _شیله سر_ کپور چال و توالش.
درباره سیاه کیشم و مرداب کورفی لازم به تذکر است که معمولا نامهای محلی به مناسبت هائی بر محل یا منطقه و کوی و برزن و یا بر مبنای افسانه های مانده از گذشته می گذاردند.
“در جنوب آبکنار مرداب سیاه کِیشم وجود دارد که در ایام قدیم دارای آب زیادی بوده و محلی برای صید ماهی و پرندگان دریائی بشمار می رفت عمق آب به دو تا سه مترمی رسید و مردم برای عبور و مرور از یک سمت به سمت دیگر ازکرجیهای بادبانی استفاده می کردند. از این جهت سیاه کیشم شده است که روزی عروسی را با قایق به سمتی دیگر می بردند و در وسط مرداب طوفانی سهمگین برخاسته و کرجی عروس و سرنشینان دیگر واژگون شده و همه به درون آب می افتند. سرنشینان کرجی بوسیله کرجیهای دیگر نجات یافتند و فقط عروس در آن طوفان در مرداب غرق می شود چون عروسی را که تازه ازدواج کرده در گیلکی گیشه می نامند از این رو این ناحیه به مرداب سیاه گیشه معروف شد، یعنی عروسی که بخت او سیاه است.
درباره مرداب کورفی می گویند در زمانهای قدیم در شمال آبکنار زمین چمن زاری با درختان وحشی و میوه از جمله انگور بوده است. مردی به نام “کورُ رفیع” که یک چشمش کور بود به قصد چیدن انگور بالای درخت رفته و در بالای درخت زالوئی می بیند به همین دلیل می گوید که این ناحیه بزودی به زیر آب می رود و چون محل به زیر آب رفت ناحیه را به نام همان مرد کوررفیع نامیدندکه به مرور کورفی گردیده است.
آبکنار دارای محلات سه گانه است:
۱- میر محله یا پایین محله
معمولا در گذشته به سادات “میر” هم می گفتند که بیشتر متداول بوده است و چون بستگان و نژاد “سید خرم کیا” در این محل ساکن بودند این محله را “میر محله” و به علت اینکه در پائین آبکنار قرار داشته آنرا پائین محله یا “جیر محله ” نامیده اند.
۲- مسجد محله
از گذشته های دوراهالی محلات سه گانه متفق الارای شدند که مسجدی در محل فعلی “مسجد جامع” احداث کنند که در ابتدای ورود به آبکنار نظر هر تازه واردی را جلب می نماید. چون مسجد در محوطه گورستان عمومی آبکنار قرار دارد مورد احترام همه مردم بوده لذا آن را مسجد محله نامیده اند.
۳- میان محله
این محل بین دو محل فوق الذکر واقع است که حمام قدیمی آبکنار و اولین مکتب خانه آبکنار در این محل تاسیس گردیده به گفته بزرگان آبکنار حمام به دستور میرزا کوچک خان و توسط سران آبکنار ساخته شده و متاسفانه بطور کامل ویران شده و هیچ اثری از آن به جای نمانده است.
وجه تسمیه آبکنار
کلمه آبکنار به معنی کنار آب و نای است که از چند قرن بر روی این روستا گذارده شده و نیازی به هیچگونه بحثی ندارد زیرا واقعا این روستا در کنار آب قرار گرفته است.
قدمت آبکنار
تاریخ دقیق اولین کسانی که قدم به آبکنار گذارده و اولین خانه یا خانه ها را به پا داشته اند معلوم نیست ولی با مطالبی که شرح آن خواهد آمد احتمال دارد مردم آبکنار ده ها سال پیش از نسخ ۴۰۰ ساله به آبکنار آمده و متشکل شده بودند.
رابینو در ص ۱۲۲ ولایات دارالمرز می نویسد “آبکنار روی شبه جزیره ای در مرداب قرار دارد و دارای کارخانه ای برای خشک کردن پیله است” و در همین صفحه از دهکده های تابعه بنامهای ” ُتربه َبر _خُمیران _شیله سر و صافخانه کَرگان” یاد نموده است. تاریخ بقعه آقا سید خرم کیا نیز ۴۸۰ سال را جهت نگارنده نقل کرده اند که با احتساب سال ۱۳۶۸ شمسی میشود ۸۸۸ شمسی و با سال قمری ۱۴۰۸ میشود سنه ۹۲۸ هجری قمری.
پیله بازار (بازار بزرگ )
پس از مشورتهای لازم، محلی را با مساحت تقریباً چند هزار متر مربع، در محل فعلی بازار میان محله، تعیین و دکانهائی را بصورت دایره با دیواره هائی از گل و رس و تیرک های نازک چوبی بنام (آجار) و سرپوش “گالی پوش” و متصل به یکدیگر احداث نمودند و محوطه بازار ساخته شده را بنام پیله بازار نامیدند و سر دالان دایره ای نیز که از سمت غرب _ جنوب شرقی _شمال شرقی باز می شد بدان اضافه نمودند و در دکانهای کالاهای مورد نیاز و مایحتاج عمومی را به فروش می رساندند. پیله بازار، پس از احداث، خیلی فوری نظر مردم را جلب و ضمن مراجعات بسیار باعث گردید اهالی آبکنار هنگام بیکاری و ایام تعطیل از کار و استراحت در آنجا گرد هم جمع شوند.در وسط میدان چاه آب، تنوری احداث تا نیاز مردم رفع شود و همچنین با کاشتن تعدادی از بوته های درختان جنگلی از قبیل شب بو در وسط بازار منظره ای دل انگیز را بوجود آوردند. عده ای از اشخاص غیر بومی یا بومی در همین بازار تعزیه خوانی بر پا و از ازدحام مردم جهت تماشا و عزاداری باعث رونق بیشتر بازار می شد.
تا اینکه در سمت شرق محوطه پیله بازار حمام میان محله احداث و در طرف جنوبی و روبرویش دکانهای دیگری بنا گردید و مغازه های جدید آنچنان رونق گرفت که بازار قدیمی از رونق افتاده و کوچک ترگردد.
بازار مسجد محله
مردم اولیه آبکنار که در مسجد محله تشکیل خانواده داده بودند چون رفت وآمدشان به بازار میان محله پیله بازار مشکل بود در مسجد محله مبادرت به احداث بازار نمودند که ابتدا و به مرور زمان وسعت زیادتری یافت. این بازار در سمت شرق مسجد جامع قرار گرفته و دارای میدانی کوچک با سر حلقه دالان در غرب_ شرق و شمال شرقی بوده است. این بازار به مرور زمان از سمت شرق و غرب گسترش پیدا کرد که گوشه ای از آن بنام شیطان بازار مشهور است بازار مسجد محله بعد ها محل توقف اتومبیل ها و ورود و خروج مسافران به آبکنار گردید و همچنین به علت وجود مسجد جامع از دیگر بازارهای آبکنار بیشتر مشهور شد.
تعدادی از دکانهای این محل در مالکیت اشخاص و تعدادی فقط اعیانش متعلق به صاحبان آن بوده و مالکیت ارضی آن متعلق به مسجد جامع آبکنار است.
بازار میر محله
اهالی میر محله آبکنار نیز خواه ناخواه به تبعیت از اهالی دو محله دیگر بازار کوچکی در محوطه بازکنونی خود ساختند و زمانیکه مرداب سیاه گیشه محل فعالیت صیادان ماهی و شکارچیان مرغابی و غیره بود رونق و اعتبار زیادی داشت.
این بازار در عمر شکوفائی اقتصادی آبکنار به علت نزدیک بودن به مرداب سیاه گیشه و هم بخاطراینکه سر راه عبور و مرور صیادان و مسافران قرار داشت محلی برای خرید و فروش ماهی و معاملات مختلف دیگری بوده است و صاحبان مغزه ها که بعضی مالک و عده ای مستاجر بودند، از این راه سود سرشاری می بردند تا اینکه به علت پائین رفتن و خشک شدن مرداب سیاه گیشه و کساد شدن صید ماهی و شکار و مرغابی رونق سابق را از دست داد.
از گذشته در وسط بازار میر محله، درخت آزاد کهن سال و بسیار بلند و تنومندی وجود داشت که قسمت عمده میدان را ریشه آن پوشانده و سایه اش زینت بخش بازار می گردد که در سال ۱۳۲۵ شمسی به علت کثرت سن و سال و اینکه طعمه حریق گشته بود از میان رفت.این همان درختی بود که به علت ارتفاع زیادی که داشت قبل از شهریور ۱۳۲۰ بوسیله ارتش ایران برفراز آن پاسگاهی جهت دیده بانی احداث گردید زیرا از آنجا تا دور دست های مرداب و سواحل آن به خوبی در معرض دید قرار می گرفت.
کوچ اقوام اولیه آبکناریها
جمعیت آبکنار همانند بسیاری از شهرها و روستاها، از گروهها و اقوام و مهاجرین وارده از نقاط مختلف کشور تشکیل گردیده است که در این باره آقای شکوفه می نویسد:
جمعیت آبکنار را، اهالی شهرهای مختلف ایران از جمله طالقان _ لاهیجان _ اصفهان_ تبریز _شیراز _ قم _ دلیجان _لرستان _کردستان و عده ای از روستاهای مجاور از جمله “بَشم” تشکیل داده اند، قبل از اینکه اجداد فعلی آبکناریها در آبکنار ساکن شوند در طول حیاتشان کوچ هائی کرده اند که بررسی و ریشه یابی چگونگی کوچ ها و اینکه بنیان گذاران اولیه، آبکنار چه کسانی بوده اند خود نمایانگر قدمت پیدایش آبکنار و مردم سخت کوش آن خواهد شد.
آقای شیخ بهائی حیدریان می نویسد:
مابین آبکنار و ُتربه َبر چندین ده مخروبه کوچک و بزرگ که هنوز آثار آن کاملا مشهود است در زمانی دور وجود داشته که محل سکونت اجداد آبکناریهای فعلی بود.
درمورد محل سکونت اولیه آبکناریها آقای ابراهیم سمیعی به نقل ازمرحوم پدرش می گوید:
محل سکونت اولیه اهالی آبکنار ابتدا در”خَرف گام” محلی در جنوب غرب “آسید شرفشاه” بوده است که بعدا به علت اختلاف با همسایگان کوچ کرده اند و عده ای از آنان به محلی بنام “درویش دار” و عده ای هم به “کمال کُل” می روند که به علت شیوع بیماری طاعون مجددا تغییر محل داده و به آبکنار فعلی آمده و مستقر شده و ماهروزه چراگاه احشام آنها بوده است.
آقای حجت اله امانی نوشته است که:
بطوریکه تحقیق گشته مردم آبکنار در حوالی بیابان “هفت خانان” معروف متمرکز بودند ولی در اثر حمله مرض وبا درآن سرزمین مردم نامبرده پس از تلفات جانی بیشماری به ناچار از آنجا فراری و کوچ کرده در طرف چاف لاهیجان و یک عده به سمت آستارا و نیز عده ای دیگر به قسمت آبکنار فعلی مهاجرت کرده اند.
در یادداشتهای آقای شکوفه آمده است:
آبکناریهای اولیه ابتدا در دامنه “خوشاور” یا “خوشابر” ( ناحیه ای در تالش دولاب_ن ) خودنمائی می کند وآنگاه به “سنجربست” و بعد به “درویش دار” یا “بازارسر” نقل مکان می نمایند لیکن به علت نبودن بهداشت و پزشک در آن زمان، بیماری وبا چنگال مرگ و وحشت خود را به سوی اهالی در”درویش دار” یا “بازارسر” که حاکمش در آن موقع مشهدی خان ملقب به صدر اعظم بود دراز کرده و مرگ و میر تلفات بسـیاری به بارمی آورد و باقیمانده مردم با ترس و وحشت خانه و کاشـانه خود را رها کرده فرارمی نمایند و به”زیارت برگه” و از آنجا “کمال کل”رفته ساکن می شوند. چندین سال که می گذرد همین بیماری خطرناک مجددا شیوع پیدا کرده آنان را ناچار به ترک محل می نمایند در نتیجه عده ای ساکن آبکنار می شوند و حدود هفده خانوار به آستارا رفته و در محلی که امروز بنام “گیلک محله” معروف است سکنی می نمایند ولی قبل از حرکت ابتدا خودشان و وسایلشان را دوداندود کرده آنگاه با کرجی های بادبانی به آنجا می روند.
عده ای نیز به سمت لاهیجان حرکت کرده و در محلی که بنام چاف مشهور است مسکن گرفتند که اخلاق و رفتار وخصوصیات دیگرشان همانند اهالی آبکنار بوده و ارتباط فامیلی بین آنان هنوز ادامه دارد به عنوان نمونه حجت اله حاج آقا جعفری ساکن آنجا پسرعموی آقایان شفق ها و نیکو ها ساکن آبکنار می باشد. در باره کمال کل پیرمرد ها و معمرین ما نقل می کنند که در این محل دو برادر بودند بنامهای سید جمال و سید کمال که بزرگ و معتمد و حاکم این محله بودند و همین آبادی هنوز بنام کمال کوی معروف است و در جنوب غربی مسجد محله واقع شده است که تا مسجد محله دو کیلومتر فاصله دارد و گورستان آنجا هنوز آشکار است که در سطح گورسـتان درختان آزاد تنومندی موجود می باشد لازم به توضیح است که “کول” یا “کل” در گیلکی به معنی زمین بلند یا تپه است و چنین به نظر می رسد که شاید نام را به همین جهت کل گفته اند که نسبت به زمینهای اطرافش بلند تر بوده است.
در باب زیارت برگه، گفته می شود. چون در قدیم علم پزشکی و دارو و درمان بصورت امروزی نبود مردم به دعانویسها و سادات و یا بردرختهای قطور و بلند توسل می جستند و چون در این محل عده ای سادات و دعانویس زندگی می کردند. این محله مورد احترام قرار گرفته آنرا “زیارت برگه” می نامیدند. به منظور آگاهی خوانندگان درباره تالش دولاب و گیل دولاب و خرفکام و سنجربست که برای اسکان اهالی اولیه آبکنار به آنها اشـاره شده است متذکر می گردد که رابینو در ص ۱۱۹ و ۱۲۰ ولایـات دراالمرز می نویسد:
(تالش دولاب از شمال به مرداب و حد آن به دریای خزر و اسالم می رسد از مغرب به خلخال و از جنوب به شاندرمن و گسکر) محدود است به زمینهای پست “جلگه ای_ن” گیل دولاب و سرزمینی که کوهستانی است بنام تالش دولاب تقسیم شده است.
مردم منطقه جلگه ای گیلک و شیعه می باشند و به زبان گیلکی سخن می گویند. مهمترین طوایف تالش دولاب طایفه خوشابر است که شامل پانصد یا ششصد خانوار و سی خانوار دیگر نیز اصل آنها از شیراز است و شیرازی نامیده می شوند به آنها منضم گردیده است. “هنوز عده ای پسوند نام خانوادگی اشان شیرازی است_ن” و حدود یکصد سال پیش “۱۸۱۱ میلادی = ۱۱۹۰ شمسی ” تالش دولاب قسمتی از گسکر محسوب می شد و حاکم فعلی “۱۹۱۱ م=۱۲۹۰ شمسی” تالش دولاب نصرت اله ضرغام السلطنه می باشد “. در ص ۱۷۷ همین کتاب آمده است که: (خرفکام، پای کوه لاله سرا و در گسکر قرار دارد ) و البته خرفکام دیگر از توابع صومعه سرا و تُولم و رودی نیز به همین نام وجود دارد که به نظر می رسد “خرفکام” اولی مورد بحث ما باشد.
“رابینو” در ص ۱۱۱ فرمانروایان گیلان آورده است: (از گسکر تا خرفکام در شمالش یک فرسنگ است و خرفکام در جنگل انبوهی بدون راه گذر واقع و دارای مسجدی زیباست) مترجم در زیر نویس چنین توضیح می دهد که:
(خرفکام- در میان بیشه انبوه که اندیشه در آن راه نیابد) که اغراق در انبوه جنگل را می رساند و “رابینو” به تصور اینکه چنین جنگلی راه گذر ندارد اشتباه ترجمه کرده است).
در ص ۱۷۷ ولایات دارالمرز ایران _گیلان آمده است که: ( سنگ جار بست که سنجر بسـت هم تلفظ می شود از توابع گسکر است). با توجه به مـوارد فوق به این نتیجه می رسیم که: ۱_ خرفکام و سنجر بست دو ده از توابع گسکر بوده که گویا در پای کوه و سنجر بست در جلگه قرار داشته است. ۲ _ تالش دولاب قبل از”سال ۱۸۱۱ میلادی = ۱۱۹۰ شمسی” جزو گسکر و “خوشابر” جزودهکده های قشلاق تالش دولاب بوده است. ۳_ مهمترین طوایف تالشدولاب، طایفه خوشابر است که در آنجا خودنمائی کرده اند وهمچنین آمده است که خانواده شیرازی به اهالی تالش دولاب “خوشه بر” منضم گردیده اند.
مساله دیگر که باید مورد توجه قرار داد این است که: وقتی نگارنده جغرافیای تاریخی روستاهای انزلی را در غرب آبکنار “ُتربه َبر _کَرکان _مُعاف _خمیران _سیاه خالسر _ شیله سر” را مورد بررسی قرار می داد. چنین استنباط نموده است که زمان ورود اقوام اولیه در روستاهای فوق الذکر دیرتر از آبکناریها، به روستاهایشان بوده و یا اینکه زمین های محل خود را از آبکناریها خریداری و روی آن کشاورزی کرده اند و یا اقوام اولیه آنها را آبکناریها تشکیل داده اند. با توجه به اینکه در ص ۱۲۲ ولایات دارالمرز آمده است: (دهکده های آبکنار شامل “تربه َبر _خمیران _شیله سر_ صافخانه _کرکان “می باشد).
به نظر میرسد که احتمالا اقوامی که بعد ها، آبکنار را بوجود آوردند کلیه شبه جزیره را از شیله سر تا ماهروزه یکباره و یا به تدریج تصاحب کرده، و یا زیر سلطه خود داشتند و نوشته “رابینو” در ص ۱۲۲ تاریخ فوق الذکر در حدود سال ۱۲۹۰ شمسی شاید ادامه همان تقسیم بندی های محلی و مالیاتی و حاکمیت آبکناریها، بر روستاهای یاد شده باشد….[ادامه….]
تاریخچه کامل روستای آبکنار بندرانزلی در صفحات [ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ]
منبع :آبکنار دات نت