برنقش و اهمیت شادی وتفریحات سالم در زندگی از نظر دین مبین اسلام تاکید فراوان شده است و همچنین روانشناسان آن را از مهم ترین علل ارتقای سلامت روان در افراد جامعه می دانند . با این حال، به نظر می رسد که شادی، حلقه مفقودشده سلامت روان در جامعه ماست!
شادی چیست؟
شادی از نظرلغوی عبارت است از، یک حالت هیجانی که نشانگر رضایتمندی فرد در ابعاد مختلف فردی ،به ویژه ابعاد روانی است. ما شخصی را شاد می گوییم که احساس کند بر اوضاع مسلط است و سرنوشتش به عهده خودش است و به اندازه تلاشش نتیجه می گیرد و رخدادهای پیش بینی نشده او را غافلگیر نمی کند.
احساس رضایتمندی ۳ سطح دارد: سطح اول فردی است؛ یعنی فرد از وجود خود و از عملکردش رضایت داشته باشد. سطح دوم این است که شخص از دیگران احساس رضایت کند . سطح سوم رضایتمندی این است که شخص احساس کند دیگران هم از او راضی هستندو برایش ارزش قائلندواو را دوست دارند. این دیگران می تواند شامل افراد حقیقی باشد یا نهادهای حقوقی و یا غیره باشد.وقتی از نظر ۳ سطح فرد احساس رضایت کند، احساس افسردگی و اضطراب از او خارج می شود و می تواند این احساس را به جامعه و خانواده هم تسری دهد. و رضایتمندی و شادی در همه ابعاد زندگی او حضور داشته باشد.
اکثر مردم ما شاد نیستند. درحالی که در کشورهای حتی بسیار فقیرتر از نظر اقتصادی که شاید قابل مقایسه با کشور ما نباشند، میزان شادی در آنها بالاست به دلیل اینکه میزان رضایتمندی آنها در سطوح بالایی قرار دارد. ما میزان رضایتمندی را با میزان رفاه ظاهری افراد نمی توانیم بسنجیم؛ چون رضایتمندی یک مقوله درونی در افراد است. باید دید چه چیزی فرد را شاد میکند ،اصلا بهتر است این طور بگویم که سطح ارضای نیازهای درونی و روانی افراد در جامعه ما بالاتر از جوامع مشابه مان است. البته نباید منکر فقدان کامل شادی در کشور مان باشیم .اما شواهد آماری میزان بالای فشارهای روحی ، افسردگی واختلالات روانی و…..در کشور ما را نشان میدهدکه ناشی از کمبود شادی و شادکامی در جامعه ماست.
چرا شاد نیستیم؟
عواملی هستند که باعث کاهش حس شادی در فردمی شوند. مسلما کاهش ایده آل های شخصی و ایده آل هایی که خانواده و جامعه برای فرد مشخص کرده در رأس همه عوامل است که از آن جمله می توان به کاهش خودکفایی شغلی، مسکن، عدم کنترل زمان به دلیل عوامل محیطی، احساس دست نیافتن به حقوق شهروندی و اجتماعی، احساس درماندگی، سرخوردگی های معنوی و القای حس عدم کفایت و………اشاره کرد.
جامعه باید به سمتی پیش برود که فرد احساس شادی کند. واقعیت این است که بسیاری از مولفه های شادی در جامعه ما اجرا نمی شوندو به طور حتم باعث کاهش شادی خواهد شد، درست است که احساس شادی باید از درون آدمی بجوشد اما خیلی اوقات عکس این قضیه هم وجود دارد؛ یعنی مولفه های شادی باید تحقق پیدا کنند تا احساس شادی در فرد ایجاد شود. برای همین است که ما باید عواملی را برای شاد کردن فرد به جامعه تزریق کنیم. این تزریق می تواند به صورت گفتاری، نوشتاری، رسانه ای یا هر چیز دیگر باشد. طنز، موسیقی، هنر، تاتر ،کارنوال ، مطالعات مثبت ،…… و می تواند این شادی را ایجاد کند. این ابزار هر چند مصنوعی بوده ولی لازمه یک جامعه سالم هستند. جامعه ای که به سمت تامین سلامت روان افراد پیش برود . شادی وتفریحات سالم در هیچ دینی منع نشده است وجزء لهو ولعب و وقت گذرانی نیست . زیرا افراد در زندگی واقعی خود به اندازه کافی با مشکلات فراوان دست وپنجه نرم میکنند ولزومی ندارد که ساعاتی را در شبانه روز نتوانند به فراموش کردن این مشکلات وبه تعویق انداختن فکرو خیالهای بسپارند . بلکه فکر در این ساعات استراحت نموده و از استرس های روحی دور بوده واز لذات روحی بهره گرفته و بهتر میتواند بیاندیشد وتصمیمات درستی بگیرد و راهکارهای درستی را انتخاب کند. چه بسا انسان بامواجهه با این لحضات خوش نکته هایی میآموزد و بهتر می تواند مسائل رادرک کرده وبا آنها به کنار آیدویا راحت تر آنها را حل خواهد کرد . دیدن یک فیلم ویا سریال خوب و مثبت وشاد که با فرهنگ جامعه ما سازگار باشد بسیار ارزنده تر از سریالهای خارجی بوده که مردم جهت دمی آساییدن از مشکلات زندگی به آنها پناه می آورند که با فرهنگ جامعه ما سازگار نمی باشد در اینجا نقش صدا وسیما ی جامعه ما خود را آشکارا نشان میدهد . صدا وسیما باید به همان اندازه که به سوگواریها انواع واقسام مختلف رنگ ولعاب میبخشد بلکه بیشتر از آن باید به رنگ ولعاب دادن وپرنگ کردن شادیها وجشنها و فیلم های شاد وسریالهای شاد وغیره که با فرهنگ جامعه ما جور باشند بپردازد . بطور مثال سریال پایتخت که بینندگان بسیاری داشته و اکثریت مردم در آن ساعات بجای دیدن سریالهای بیخود خارجی پای تلویزیون ایران می نشستند ولحظاتی را با خانواده خود با خوشی سپری میکردند. پس نتیجه میگیریم که مردم نیاز روحی به شادی دارند ومیخواهند ساعاتی را به فراموشی مشکلاتشان و فارغ از هر گونه دغدغه های زندگی ومسائلی را که در پیش رو دارن وگرفتاریهای روزمره سپری نمایند پس لزومی ندارد که صدا وسیما همان ساعات را نیز با فیلمهای پر استرس که در آن از مرگ عزیز و بیمارستان و کما رفتن ونظایر آنها که سبب فرسایش روحی وجسمی میشود خراب کند چه بسا افرادی که ناراحتی قلبی دارند ویا از مسائل روحی رنج میبرند که با دیدن این صحنه ها بیماری آنها افزایش پیدا میکند. در جامعه ما اینطور به نظر می رسد که ما اصولا غمگین بودن را ستایش می کنیم و شادی را گناه می دانیم.
ما باید به شکلی فیلمها را گزینش کنیم که شادی افرادکاهش پیدا نکند و تغذیه روانی منفی در آنها ایجاد نکند مثلا خیلی ها از ترس بدشان می آید یا از اینکه اضطراب داشته باشند، متنفرند اما بخشی از پرطرفدارترین فیلم ها در میان افراد، فیلم های ترسناک است. از طرف دیگر درام هایی که به صورت سریال پخش می شود، خانواده ای را که دچار مشکلات فراوان است جذب کرده وکشش زیادی را هم نسبت به آنها ایجاد نماید که منجر به آزردگی خاطر در آنها می شود. پس باید برنامه هایی پخش شود که شادی را در خانواده ها تزریق کند. ولی متأسفانه اکثر اوقات شادی های رسانه ای رنگ و بوی حاشیه ای دارند و به تبع خود مشکلات دیگرزیادی ایجاد می کنند.
● وقتی شادی از بین می رود، چه پیش میاید؟
در این حالت انگار ما سر یک چهارراه قرار گرفته ایم؛ چهارراهی که ممکن است به سمت هر گونه اختلال روانی حرکت کنیم. نه تنها نداشتن شادی باعث اختلال روان پزشکی می شود ولی به عنوان یک ماشه شلیک کننده می تواند ما را به سمت اضطراب سوق بدهد که شایع ترین اختلال ناشی از آن است. همچنین شیوع افسردگی و اختلالات ارتباطی هم زاییده همین کاهش سطح شادی در جامعه است.
درحال حاضر اضطراب شایع ترین اختلال در جامعه ماست و ما می توانیم با بالا و پایین شدن سطح تغییرات شادی در جامعه کاملا سطح اضطراب را در جامعه کنترل کنیم .
.
ارسالی از: فاطمه پورقلی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام:
ضمن تقدیر و تشکر از زحمات شما نسبت به تهیه اینگونه متون و مقالات روانشناسی جامع و با ارزشی که تاکنون
در ابعاد مختلف موضوعات اجتمایی و فردی ارسال کردید ،که یقیناً مورد استفاده افراد قرار گرفته و خواهد گرفت.
انشاءالله با فرهنگ سازی بیش از پیش توسط دستگاههای محترم ذیربط ، درسطوح مختلف جامعه،درآینده نزدیک
شاهد پیشرفت در موضوع فوق نیزباشیم. موفق باشید.
با سلام ،از استقبال وحضور گرم شما برادر عزیز متشکرم ،لطف دارید.خوشحالم که اینگونه مطالب را برای اجتماع مفید
و موثرمیدانیدکه خود ناشی از دید باز و فرهنگ بسیار بالای شماست . زیرا خیلی ها شادی را با خوشگذرانیهای بیهوده
وحرام اشتباه میگیرند. در صورتیکه با کوچکترین چیزی میتوان شاد بود وشادی را به دیگران هدیه داد. مومن همیشه
خندان است . زیرا به خداوند اعتماد دارد و کارها را به او محول میکند و با وصل شدن به ریسمان خداوند که در قران
به آن حبل الله یا عروه الوثقی نامبرده شده است خود را از هر گونه مشکلات رها میداند البته باید آن فرداز بندگان خوب خدا
باشد.ودر امورات زندگی همواره سایه خداوند را روی سرش حس کرده واز کارهای ناشایست پرهیز کرده باشد که در هر
سن ودر هر زمانی دیر نیست خداوند توبه پذیر مهربان وبخشنده است .و این به آن معنی نیست که مدیریت زندگی
را رها کندوبی مسئولیت باشد بلکه گره هایی که به دست ما باز نمی شود را باید به خدا توکل کرد.