دیدگاهها و مشکلاتی که در جامعه ما نسبت به زنان بی سرپرست وجود دارد سلامت زندگی این زنان را به خطر می اندازد،شرایط اقتصادی به این زنان اجازه نمیدهد که در آرامش زندگی کنند. علاوه بر این زنان بی سرپرست از نظر عاطفی هم دچار مشکل هستند.عدهای پس از طلاق دچار نوعی سو ظن نسبت به جنس مخالف میشوند و گروهی نیز برای پر کردن خلا عاطفی خود از چاله به چاه میافتند. در حالی که معمولا زنان به دنبال مامنی برای پناه بردن و رفع مشکلاتشان هستند متاسفانه نگاه مردان به این زنان اغلب به مسائل جنسی معطوف است .
زنان بی سرپرست جوان معمولا بیش از آنکه مشکلات مالی و اقتصادی داشته باشدبا مشکلات روحی دست وپنچه نرم میکنند. چرا که این زنان با آنکه توانایی کار کردن و تامین مخارج زندگیشان را دارند اما در جامعه با مشکلاتی مثل مزاحمتهای مردان ، وجود افراد نامناسب برای ازدواج (چون تعداد مردان با شرایط همسان این زنان جهت ازدواج با آنان کم است و بیشتر مردانی که حاضر به ازدواج با این زنان میشوند پیر هستند. علاوه بر اینها مردان متاهلی در جامعه و مخصوصا در محیط های کاری آنان هستند که میخواهند از این دسته زنان سو استفاده کنند). اگر زنی بچه هم داشته باشد مشکلاتش مضاعف میشود. چون اگر بر فرض کسی هم حاضر به ازدواج با آنان شود بچه ممکن است با آن شخص نسازد و مشکل ساز شود.
بخشی از این زنان ممکن است بدلیل فقر و به دلیل تامین مخارج زندگیشان مجبور به بزه کاری شوند . گروهی از زنان مطلقه به دلیل فشارها و مشکلاتی که دارندو نمیتوانند از پس مشکلاتشان برآیند و مخارج زندگیشان راتامین کنند مجبورند بروند سراغ همسر سابقشان و با وجود تمام بدیهایش زندگی با او را ترجیح دهند.
از دیگر مشکلات این زنان این است که اگرزنان دیگر از بی سرپرستی آنها مطلع شوند. سعی میکنند تاحد امکان بین خانواده خود و چنین زنانی فاصله ایجاد کنند واز او دوری گزینند تا مبادا همسرانشان درصدد سوءاستفاده از این زنان برآیند و به زنان خود خیانت کنند. چنین است که یک زن بیوه و مطلقه که به تنهایی و بدون حضور همسر زندگی میکند، از نگاه دیگر زنان به چشم یک تهدید نگریسته میشوند. گروهی اززنان سرپرست خانوار مشکلات عاطفی زیادی در زندگی روزمره پیدا میکنندآنها از حقوقی مانند ازدواج مجدد و برقراری روابط عاطفی و احساسی با دیگر افراد، محروم میمانند و در اکثرموارد صرفاً به فرزندان خود دلبسته میشوند و این دلبستگی عاطفی بیش از حد، موجب میشود تا بعدها استقلال فرزندان زن هم دچار مشکل شود و مخصوصاً زمانی که خانواده را به قصد ازدواج، تحصیل یا… رها میکنند، مشکلات عاطفی زن بی سرپرست بیشتر میشود.
● برخی مشکلات مربوط به این زنان از زبان خودشان:
زنی هستم که پس از دو سال جدایی مجبور شدم به دلیل مشکلات زیاد به همسر سابقم با تمام بدیهایش رجوع کنم. فکر میکردم پس از طلاق مشکلاتم تمام میشود اما از فردای روزی که به خانه پدرم پا گذاشتم مشکلاتم چند برابر شد. همسایهها و اقوام خیلی نگاه خوبی به من نداشتند.
پدرم برای هر بار خارج شدن من از خانهمان هزار بار مرا بازخواست میکرد.تصمیم گرفتم درس بخوانم و کنکور دهم. اتفاقا قبول شدم اما پدرم اجازه نداد که بروم دانشگاه! دیگر طاقتم طاق شده بود. هر روز هم برایم خواستگارهای رنگارنگ میتراشیدند که همهشان هم سن و سال پدرم بودند. برای همین بود که وقتی همسرسابقم آمد و گفت که ترک کرده و قسم خورد که دیگر به طرف مواد نمیرود، تصمیم گرفتم به خانهام بازگردم هر چند که میدانستم حرفهای اواساس درستی ندارد. فقط به همین دلخوشم که او دیگر حداقل دوستانش را به خانه نمیآورد.
زنی دیگر میگوید بعد از جدایی رویم نشد بروم سراغ خانوادهام. نمیخواستم مرا سرافکنده ببیند برای همین رفتم دنبال کار و یک اتاق کوچک هم در یکی از خانههای قدیمی اجاره کردم. بعد از مدتی که در یک شرکت کار میکردم رئیس شرکت صدایم کرد و پیشنهادی داد که …. اول باورم نشد بعدگریهکنان از شرکت بیرون آمدم و تصمیم گرفتم بروم کار دیگهای پیدا کنم. هر جا که رفتم بعد از مدتی همین اتفاق برایم افتاد. اجاره اتاق و خرج خورد و خوراک و … نمیدانم چه شد که عاقبت …. درآمد و کارم اوایل خوب بود اما بعد از مدتی در یک مهمانی دستگیر شدم و …
زنی ۲۷ ساله میگوید:از وقتی شوهرم تو تصادف مرد، پدر و مادرم شدن همه کس و کار من. من و بچههامو بردن خونه خودشون و الان سیزده ساله که با اونا زندگی میکنیم و همه مخارج ما رو میدن. منو تشویق کردن که دوباره درس بخونم. دیپلم گرفتم و حالا هم که دانشجوام. تو زندگیمون مشکلی نداریم؛ اما من هیچوقت نمیذارم کسی تو دانشگاه بفهمه که بیشوهرم. یکی دوباری از دستم در رفت و چند نفر فهمیدن. تا چند وقت از دست مردایی که فهمیده بودن آروم و قرار نداشتم. دائماً دنبالم میافتادن و پیشنهادایی… میدادن. اصلاً نمیفهمن که من مادر دو تا بچهام؛ دو تا دختر که همه آبروشون از آبروی منه.”
زنی۴۵ ساله همسر و فرزندانش را در تصادف رانندگی از دست داده است. او میگوید: “گاهی وقتا مردایی بهم پیشنهاد رابطه میدن که قبلاً جزو همسایههایی بودن که باهاشون رابطه خانوادگی داشتیم. من نه میتونم به زناشون چیزی بگم و نه به خودشون. اگه زناشون بفهمن، گناه را میاندازن گردن من و به چشم زن بد بهم نگاه میکنن. اگه هم جواب خودشونو بدم، میترسم بیآبرویی راه بندازن و منو بدنام کنن.”
زنی ۵۲ ساله، تنها یک فرزند دارد که فرزندش به تازگی ازدواج کرده است. او میگوید:
“موقع خواستگاری با خانواده عروسم شرط کردیم که پسرم باید طبقه پایین همین خونه زندگی کنه تا من تنها نباشم، اما حالا دختره پاشو کرده تو یه کفش که خونه جدا میخوام یا طلاق. همه جا تنها میرن و به من اصلاً تعارف هم نمیزنن. شبا که تو خونه تا دیروقت تنها هستم، خوابم نمیبره، میشینم و به شوهر متوفایم فکر میکنم؛ به اون موقع ها که همهمون با هم بودیم و از هم جدا نمیشدیم و برای تنهایی خودم گریه میکنم. کاشکی منم با همسرم مرده بودم.”
زنی دیگر میگوید: من و مریم سالها با هم دوست بودیم. اول من ازدواج کردم. دو سال با شوهرم زندگی کردم وبعدبه دلایلی از او جدا شدم. بعد مریم ازدواج کرد شب مراسم نامزدی مریم متوجه شدم که مادرش داره به اطرافیان اشاره میکنه که یهجوری منو موقع خوندن صیغه محرمیت از اتاق بیرون ببرن تا بدبختی من دامن مریم رو نگیره. خیلی بهم برخورد. خودم به یه بهونهای خداحافظی کردم و گریه کنان برگشتم خونه. خیلی وقتای دیگه هم این اتفاق برام پیش اومده.
چه باید کرد؟:
اگرچه در جامعه ما تسهیلاتی برای آسانتر کردن شرایط زندگی این قشر اندیشیده شده است، اما با توجه به وسعت و گستره مشکلاتی که این زنان با آن مواجه اند از جمله پایین بودن پرداختهای دولتی به این زنان، تورم بالا، فقدان مهارتهای اجتماعی و شغلی و ………….. این خدمات حتی در بهترین وجوهش هم نمیتواند پاسخگوی تمام مشکلات موجودباشد و به نظر میرسد که برای حل یا تخفیف مسائل این قشر باید تدابیر جدیتری به کار گرفته شود و چنین تدابیری هم تنها درصورتی میتواند مفید واقع شودکه مبتنی بر مطالعات عمیق جامعهشناختی و روانشناختی و پی بردن به عمق این مسئله اجتماعی باشدو به هیچ وجه با تدابیر روبنایی این مشکلات پیچیده قابل حل نمی باشد. خیلیها براین باورند که با ازدواج مجدد مشکل حل خواهد شد . بایدبگوئیم که تاحدودی این حرف درست است اگر ازدواج مناسب باشد مشکل حل خواهد شد ولی اگر ازدواج مجدد نامناسب باشد،چه بسا ممکن است که در ازدواج دوم تجربه ای تلختر از ازدواج اولشان کسب نمایند.بنابراین باید هوشیار باشند. زیرا ازدواج با مردان پیر و پسران جوان و مردان متاهل و….هرکدام مشکلات خاص خودشان را دارد که در این بحث نمی گنجد.مردان نباید از زنان بی سرپرست به عنوان ابزار سوء استفاده نمایند وزنان نیز نباید برای امرار معاش تن به هر کاری دهند. دیدگاه جامعه باید نسبت به زنان بی سرپرست تغییر کند و نگاه کردن به زن بی سرپرست بعنوان فردی لایق ومستقل جهت کسب وکاروتحصیل وغیره باید فرهنگ سازی شود.زیرا زنان با ایمانی وجود دارند که میخواهند بدور از هر گونه دغدغه وازراه سالم مخارج زندگی خود را تامین نمایند. جامعه باید محیطی امن جهت رشد این زنان را فراهم نماید.
ارسالی از :فاطمه پورقلی کارشناس ارشد روانشناسی
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
از حسن سلیقه خانم پورقلی در پرداختن به مسئله مهم و اساسی زنان سرپرست خانواده سپاسگزارم . موفق باشید.
با عرض سلام واحترام حضور محترم جناب آقای وطنخواه ، متشکرم ،طاعات وعبادات شما هم قبول در گاه حق ، استقبال شما از مطلب مربوط به مشکلات خانمها نشانه درک وفهم وفرهنگ بالای شماست .
ضمنا” من سعی میکنم مطالب را طبق اولویتهای اجتماعی انتخاب نمایم .اگر کاربران عزیز هم در انتخاب موضوع کمکم کنند وایده بدهند ،سپاسگزارم.
با سلام
انتخاب موضوعات مرتبط با مسائل اجتماعی و اقتصادی منطقه و تحلیل و آسیب شناسی آنها به نظر مفید و راهگشا خواهد بود.
برخی از این موضوعات عبارتند از:
– مسائل زیست محیطی به خصوص مخاطرات محیط زیستی گریبانگیر تالاب ارزشمند بندر انزلی که به خطر افتادن آن مساوی با مخاطرات شدید حیات مردم منطقه و اگوسیستم بی نظیر آن است
-اقتصاد کشاورزی منطقه و مشکلات کشاورزان در زمینه بازار یابی و فروش محصولات کشاورزی که با مشقات فراوان و هزینه بالا تحصیل میگردد.
– مسئله مهم و با ضریب خطر بالایی که متاسفانه جوانان و جمعیت پویا و فعال منطقه را هدف قرار داده است. یعنی رواج اعتیاد و اثرات سوء مصرف مواد و اشاعه گسترده و رو ز افزون آن در منطقه.
انشاء ا.. در فرصت دیگر به سایر موارد و اولویتها خواهم پرداخت. پاینده باشید.
باسلام ، در زمینه اعتیاد مطلب نوشته ام که ارسال خواهم کرد،زیرا من هم آن رادر اولویت میبینم اما سایر عناوین باید مربوط به مسائل اجتماعی که مربوط به روانشناسیست مد نظر قرار گیرد.متشکرم.