چهار شنبه خاتون نام حوری یا ملکه افسانه ای آخرین چهارشنبه سال است که داستانها و باور های متعددی درمورد آن نسل به نسل و سینه به سینه از دوران کهن تا امروز در میان مردم گیلان زمین روایت شده وهمواره آن را مقدس و شایسته احترام میدانند.
بنابر باور خانم های خانه دار غروب چهارشنبه آخر سال ، چهارشنبه خاتون به خانه ها سر میزند و اگر خانه ای مرتب نباشد و یا برای عید خانه تکانی و آب و جارو نشده باشد چهار شنبه خاتون اهل خانه را مورد خشم و غضب قرار داده و به خانه تف می اندازد لذا خانه دارها احترامی برای این ملکه افسانه ای قایل هستند و در قبال از او تقاضای ادای حاجت و نذر و نیاز هم میکنند
غروب چهار شنبه، خانم خانه به باغ میرود و هفت بوته سیر میکند و برای چهارشنبه خاتون کنار میگذارد و نیت میکند تا در سال زراعی پیش رو سیر های باغش درشت و سالم برویند و باغ و بوستانش از آفات و گزند باد و طوفان در امان باشد و نیز از هفت نوع سبزی وحشی باغ می چیند و با آن نوعی آش محلی می پزد (واشه تاره) البته بعضی نام ان را آش چهل سبزی می گویند به هر حال صاحب خانه این آش و هفت بوته سیر را به همراه چند نوع غذای دیگر (تا هفت نوع غذا) در ظرف هایی میریزد و در گوشه ای از حیاط ، در دامنه خانه قرار میدهد تا چهار شنبه خاتون آخر شب بیاید و آن را ببرد و اهل خانه را دعا کند
گروهی روایت میکنند که گاها پیش آمده که افراد نیازمند و فقیر چنین شبی را وارد حیاط خانه ها میشدند و شبانه غذا ها را می بردند و استفاده میکردند بنابر این به این بهانه کمکی به اقشار ضعیف جامعه میشد تا دم عید آنها هم شاد باشند البته این باور خیلی رواج نداشته و بیشتر معتقد اند که غذا ها سهم چهار شنبه خاتون است
اعتقاد به وجود ملکه ی شب چهارشنبه سوری (چهارشنبه خاتون) تا جایی بین اقوام گذشته رایج بوده که او را دارای قدرت ماورای طبیعه میدانستند و از او حاجت میخواستن اما این طلب حاجت اداب خاصی داشت بطوری که کاسه ای آب بر میداشتند و دو سوزن را برداشته و در انتهای ان تکه ای پنبه یا پشم گوسفند می بستند انگاه سوزن ها را داخل ظرف آب می انداختند بطوری که نوک سوزن ها در آب فرو میرفت و انتهای سوزن که به پنبه وصل بود روی آب شناور میماند آنگاه با در نظر گرفتن حاجت خود ابیاتی را در وصف و ثنای چهار شنبه خاتون می خواندند:
خاتون خاتونه شنار (خاتون خاتونه امشب)
چارشنبه خاتونه شنار (چهارشنبه خاتونه امشب)
صدقه سرچهاربرابکه (به صدقه سر چهار بردارت بکن)
چمه حاجتی روا بکه (حاحجت منو روا کن)
در حین این آواز خوانی اگر دو سوزن از دوطرف ظرف آب بهم می رسیدند نشانه این بود که چهارشنبه خاتون حاجت فرد را می دهد.
مرد خانه نیز داسی بر میداشت و سراغ درختان میوه ی حیاط میرفت و درختی را که میوه نمیداد یا کم محصول بود با داس تهدید میکرد که اگر امسال هم بار ندهی با داس تنه ات را قطع میکنم و…
مراسم های مختلف آتش بازی چهارشنبه آخر سال درگذشته نیز مرسوم بود و امروزه نیز وجود دارداما آنچه را بزرگان روایت میکنند شاید حالا خیلی انجام نمیشود ، قدیم تر ها هفت جا آتش میکردند و از سر آنها می پریدن و نیت میکردند و اشعاری میخواندد
نگبت بوشو دولت با (بدبختی بره آسایش بیاد)
نگبت بوشو دولت با (بدبختی بره آسایش بیاد)
چمن زردی بوشو آتشی را ( زردی من بره برا آتش)
سرخی آتش چمن شن بوبو (سرخی آتش بیاد برای من)
این آیین و سایر اداب چهارشنبه سوری ریشه های دینی و اعتقادی داشته و اگرچه نوعی تفریح محسوب میشده اما در هرکدامشان توسل و نیت و نیایش با آفریدگار منان نهفته است ، اگر چه امروزه آتش بازیهای خطرناک و حادثه آفرین را جایگزین این اداب کرده اند اما شاید بیان رسوم اصیل این روز ، کمکی کند تا بعضی ها چهارشنبه آخر سال را به کام خود وخانواده تلخ نکنند و آیینی با چنین زیبایی را به زشتی های انحراف نکشانند.
منبع: سایت کرکان بندرانزلی
همه مطالبتون جالبه. با سپاس