خواب های طلایی این یه خواب زیبا هست در مورد شهید تیرداد رجبی از روستای تربه بر
در یه سالی که هنوز تیرداد عزیزمون مفقودالاثر بود و ما از زنده بودن یا شهادتش خبری در دست نداشتیم و عطش انتظار بی تاب مون کرده بود ، پدرم میگه در یه شب قدر خیلی دلم بی تاب تیرداد شد ، وقتی می خواستم بخوابم خیلی اشک ریختم و گفتم خدایا کاش یک بار هم که شده گل زیبامو میدیدم ، حتی از دور ، کم کم خوابم برد .
در عالم خواب دیدم در بجار در کنار مرداب روی مرز نشستم و به آسمان نگاه می کنم ، یه نقطه ی سفید و نورانی در آسمان دیدم ، اون نقطه بزرگ و بزرگ تر شد و به من نزدیک تر ، حالا دیگه نقطه نبود بلکه یه اسب بال دار سفید بود . اومد کنار مرز کمی دورتر از من روی زمین نشست . راستش ترسیدم ، میخواستم بلند شم اما قدرتی نداشتم . اسب بالشو باز کرد و دیدم تیرداد عزیز و گل من در آغوشش نشسته ، نیروی تازه گرفتم و خواستم برم و جوانم رو در آغوش بگیرم . اون موجود به من اشاره کرد که جلو نیا و گفت فقط نگاش کن و من …
الان پدر شهید عزیزمون بیمار ه لطفا برای شفاش دعای خیر کنید .
ممنون از لطفتون
به امید یه خواب طلایی دیگه
.
ارسالی : خانواده رجبی
منبع: سایت کرکان بندرانزلی
آنها با خدا معامله کردند. امام خمینی.
با سلام خدمت خانواده محترم،
شهید تیرداد رجبی تربه بر.و باآرزوی صبر و شفای عاجل برای پدر بزرگوار و علوّ درجات
برای آن شهید را از خداوند منّان خواستارم.
سلام خدا بر شهیدان
سلام خدا بر مجاهدان راه حق
خدا همه شهدای جنگ تحمیلی رو با شهدای کربلا محشور کند انشاالله
خدا به این پدر بزرگوار و صبور شفای عاجل عنایت کند انشاالله