کوه شیخعلی : کوه زیبای شیخعلی که درتالشی (شیخدیه بن باند) میگویند که معنای بخصوصی ندارد این شیخعلی حالا کی بوده من دقیقاً نمیدانم که اسمش برروی این کوه است،بعضی ها گویند شیخعلی شیخ نبوده بلکه اسمش شیخعلی بوده جدمیبی سوای ثابت که دردامنه آن زندگی میکرده میباشد،این کوه درجنوب شرقی ویزنه قرارگرفته وازشمال به محله های میره محله وبله محله ازجنوب به حدودات چلوند از غرب به حدودات انون وازشرق به مرداب که الان مزارع برنجزارشده وجاده اصلی ونزدیک ترین کوه به ویزنه است ،محله شیخعلی بین (شیخه دیه بن) هم در دامنه آن قرارگرفته است، این کوه استوار زیبائی خاصی به ویزنه داده وشاهدحوادث دوران بوده است ، دردامنه کوه شیخعلی درزمین چاله کوچکی است که ازآن ازقدیم الایام تاحال دود بیرون میآید،واهالی ویزنه مخصوصاًپیران محل میگویند،که آن چاله لانه دیواست که بتالشی دیوه لونه میگویند ،وداستانی هم دارد که می گویند دیوبا زن آل(آله ژن) که هردو درآن منطقه زندگی می کرده اندباهم درگیر میشود ودیوشکست می خورد ،وازترس زن آل درآنجا پنهان شده است،واهالی اطرافش را چپرکرده اند که احشامشان درآن نیفتند۷٫
رستمی گندمه هی :یا رستمی گاندمه هی که تالشی است ،بمعنی یعنی جای خرمن گندم رستم که گندم درو میکرده وشالی گندم را آنجابرای کوبیدن جمع میکرده است ،اول روستای ویزنه ازطرف شمال بعد از قره سومختصرزمینی هست که به تالشی رستمی گندمه هی میگویند،وگوینددرزمانهای قدیم رستم نامی بوده که درآنجا گندم کشت میکرده ومی کوبیده حالا این رستم کی بوده من نمی دانم فقط اینرا یک دفعه از یکی از پیرمردان محل بنام قلی اعتمادی شنیدم که گفت رستم ترک بوده آمده همان جا مدتی سکونت کرده وگندم میکاشته میگویند وهمانجا خرمن میکرده است ،این محل درست درجوارمحلی است که الان آنجا مهمان پذیر لوکس طلائی بناشده،وطرف غربش جنگل نیلان می گفتند یعنی درختان نیل بود بصورت انبوه،که بعدهادست بشر به قطع آنها ونابودی آن درختان زیبا آلوده شد وهمه را از بین بردند،دیگردرختان ونهال های نیل کلاًازبین رفت الان حتی یک بوته درخت نیل پیدا نمی شود یا جایش را خانه ساخته اند یا بیجاراست ،درطرف غرب رستمی گندمه هی ونیلان کلاًمرداب بود وبتالشی مردواوب می گفتند و بازهم غرب مرداب محله قدیم شیخدیبین (شیخعلی بین)که کوهپایه بود وکوه استوارش (اهالی این محله البته بچه هایشان پس ازفوت بزرگانشان ازآنجا کوچیده ومختصری به طرف پائین وزمین هموار ونزدیک محله اروجه محله ویاخود محله ای دیگر تشـکیل داده اند وهمجواراروجه محله اند) وهمانطور که عرض شددرجـوارش چالـه ای نیز هسـت که دود بـیرون می آید وقدیمی ها می گفتند (دیوه لونه)لانه دیواست،قبلاًدررستمی گندمه هیچ گونه سکونتی نبود،ازخانه خبری نبود،ودولت همان زمین را منابع طبیعی اعلام کرده بود، درقدیم حتی چندی بعد از انقلاب اطراف مرداب وجایگاه رستمی گندمه هی که محیطی با صفا وزیبا وخدادادی بود،تماماًپرازدرختچه های انارترش وازگیل وانبوه فشرده بوته های تمشک جنگلی ونهال ودرختچه های نیل بود وماوای شغال وروباه وخرگوش وسایرموجودات و وحوش جنگلی بودوحاشیه جاده درزیر سایه اش اتراق مسافرین رهگذر که زیبایی آن مکان آنهاراواداربه اتراق ساعتی جهت رفع خستگی میکرد مخصوصا درایام تعطیلات وسیزده بدر،ولی الان دیگر نه درختی یانهالی ویا حیوان جنگلی پیدا نمیشود که نشانی از گذشته نه چندان دور این محیط زیبا را بدهد فقط جایش را به ساختمان داده است.و
مینه رو (راه میانی یاوسط): درست از وسط رستمی گندمه هی بود،راه تقریباًباریکه ای بود،که از پشت خانه مرحوم عزیز صلاحی شروع می شد که آخرین خانه ویزنه واروجه محله در شمالش بود ونرسیده به پل کوچک قره سوخاتمه پیدا می کرد ومینه رو می گفتند وراهی باعرض دو و سه مترکه با دوچرخه وپیاده حتی باگاری وتیلری بود ،آنهاییکه با دوچرخه یا پیاده قصد عزیمت به لوندویل یا چلوند داشتندترجیع میدادند از همین راه زیبای مینه راه بروند،چون مینه رو هم بسیار تمیز بود وهم زیبا،وعبورازاین راه چه پیاده وچه با دوچرخه آرامش خاصی داشت،وبسیار لذت آورودل انگیز بود وگه گاهی هم با حیوانات وحشی وبی آزار جنگلی چون خرگوش وروباه وشغال وپرندگانی چون قرقاول وغیره روبرو میشد،که ازجلویشان باتندی وشتاب رد میشدندوقرقاول به پرواز درمی آمد وجای دیگر می نشست. درفصل پائیز گاهی دستان عابرپیاده یا راکب دوچرخه،شاخه درخت اناررا میگرفت وانار می چید ومزه میکرداگر ترش بود پرتاب می کرد زیردرختان دیگرواگر شیرین بود میخورد،ویادرخت آلوچه های ترش وحشی وازگیل وحشی که در مینه رو بوفوریافت میشد که درتابستان وپائیزبسیار دیدنی بود، وگاهی هم رهگذر مشمای دستی خودرابا آلوچه های وحشی وازگیل جنگلی پرمیکرد ویا آنهائیکه نیاز به آلوچه جهت ترشی یارب گیری واستفاده های دیگر داشتند آلوچه های زیبای ترش را می چیدند وبه خانه اش می برد. جاده اصلی آستارا به هشتپرغیرآسفالته وپراز گردوغبار بودوهرموقع ماشینی رد میشد گرد وخاکش تا چنددقیقه به هوا بلند می شد واطراف را فرا می گرفت واصلا پیاده درجاده قابل تردد نبود ، مینه رو چنین نبود هم گرد وخاک نداشت وهم اطرافش را بوته های انارترش وحشی وآلوچه های ترش جنگلی تشکیل می داد که زیبایی خاصی نیز داشت ولی حالا متاسفانه آثاری ازاین راه زیبا نمانده وبرکت الهی هم برچیده شد دیگرازانارترش وآلوچه های رنگارنگ زرد وقرمز وسیاه اطراف مینه رو هیچ خبری نیست ،درچندمتربه متر خانه ودیوار حیاط وچی چه است
ودیگر پودشو رو (راه پاشاه راه شاهی یا راه شاه ) درویزنه وازحاج رستم شروع میشود، راه باریکه است که البته قبلاًراه درشکه وارابه وغیره بوده که برای گذراحمدشاه درست کرده بودند،ولی بعدها تردد کم میشود ورویش درختان خودروانارترش جنگلی راه را مسدودمیکند وراه فقط بصورت باریکه ای مانده بود،وهمانطورکه عرض شداین راه ازحاج رستم تا قره سو امتدادداشت و راه باریکه درشرق جاده فعلی بوده است ،که گوینددرسال۱۲۹۸که احمدشاه قاجار که درآخرین مسافرت بی بازگشتش به اروپایک شب درویزنه درمحل حاج رستم اطراق کرده ومهمان میشود،شبی که بایدشاه درویزنه می ماند،برای اقامت شاه یک شب باچوب وتخته نراد ،درحاجی رستم چندین ساختمان واصطبل و…درست میکنند واین چوب ها باکشتی از بادکوبه می آورند،وبرای اقامت یک شب شاه که پیش بینی کرده بودند که درآنجا باید اطراق واقامت کند که این ساختمان ها بصورت موقت میسازند،پس ازاقامت یک شب شاه،فردایش که شاه بطرف آستارا ومرز حرکت میکند،خوانین وقت ساختمان ها خراب وچوب های آنرا برای خود به خانه هایشان حمل وازآن چوب برای ساختمانهای خوداستفاده کردندوخودم این موضوع راازدهان پیر مردی شنیدم که گفت خانه فلانی هنوز از چوب نرادآنجاست ،(قبلاًدرمقاله ای جداگانه اشاره شده )واحمدشاه از همین راه که برایش درست کرده بودندعبورکرده و عازم اروپاشده است که به راه شاه یا به زبان تالشی پودشورو معروف بوده وبعد ها ترددازاین راه از طرف بازارویزنه به قره سو کم بود ولی ازبازار تا حاجی رستم روزانه استفاده وترددمیشد،البته الان آثاری ازراه نمانده از حاج رستم تا بازار وازویزنه تا قره سو تماماًساختمان سازی شده است ودرتصرف مردم میباشد. مردواوب :(مرداب)۸ ازچندمتری شمال زمین خانه مرحوم بابا ومرحوم صلاح الدین صلاحی وغرب اروجه محله ودرست غرب خانه مرحوم حاج وهاب شروع میشد ودرقره سوونزدیکی چلوند پایانش بود وشرقش محله اروجه محله ویوله پوک ورستمی گاندمه هی تاقره سو بود وغربش محله شیخعلی بین وجاده ای که ازویزنه به بقعه شیخ محمد دوست می رفت بود،مرداب آبش درقدیم زیادبود،ودرختان ونهال های خودرو زیادی هم درداخل مرداب بود،ومردم اکثردرختها را درمواقع خشکی مرداب درتابستانها جهت مصرف شخصی وهیزم قطع کرده بودند وبوته هایشان مانده بود که مرداب پرازکنده وبوته درخت ونهال های تازه رشد بود،درمرداب حیواناتی چون خوک وسموروپرندگان مهاجر وحشی هم زندگی می کردکه مشاهده شده بود، این مرداب درانقلاب بیشتر تصرف شد،حالامرداب آباد تبدیل به مزرعه برنجزارشده وهردوطرفش غرب وشرقش خانه های زیادی ساخته اند ودرغرب مرداب ازبله محله تاچلوند ماشین رو کشیده اند،ومرداب آن زیبائی بینظیر خودراازدست داده وحالانه حیوان جنگلی درمرداب دیده میشود ونه درخت ونهال وبوته ای واطراف مرداب هم که عرض شد آباد وروزبروزهم آبادترمیشود.
چلوفت :چلوفت درویزنه به باتلاق می گویند،زمین چلوفت قبلاًمرداب بود ،درچلوفت درختان جنگلی کوچک وبزرگ وبازیبائی بی نظیروبی بدیل روئیده بود وزیستگاه حیواناتی چون روباه وشغال وخوک وگرازو… وپرندگان مهاجر ریزودرشت بودکه درفصل زمستان موردصید شکارچیان غیرمجاز قرارمی گرفت،چلوفت حالا آبادشده ومردم دراوایل انقلاب تصرف کرده وتبدیل به مزارع برنجزارکرده اندونصفش را منابع طبیعی درخت کاشته شمال وغرب چلوفت راه نقله کش وشلقون ونوئدی وشرقش املاک چپنی وجنوبش شلقون ومزارع برنجزارمیباشد،ولی الان دیگر چلوفت بنوعی ازبین رفته وفقط اسمش مانده و آن کاربرد وزیبایی خاصی ازنظرزیست محیطی داشت ازدست داده است.
قنواوب: هم دربازارویزنه درسمت شرق جاده وروبروی ساختمان دوطبقه حاج نورالدین چشمه آبی بود چشمه آب کوچک با صفای بودبه آنجا میگفتند وآب گوارائی هم داشت وآب آشامیدنی بازاریان ومغاذه داران ویزنه ازآن تامین میشد،ودربازارویزنه آب لوله کشی وچاه آبی نبودکه مردم ازآب آنها استفاده کنند،واین چشمه بقدری عالی بود که اصلاًمردم بازار به فکر چاه آب نبودند،دربازار ویزنه مردم ومغاذه داران به آن چشمه آب قنواوب میگفتند ،قنواوب زبان تالشی است یعنی آب قنات والان آب این قنات خشک شده وجایش مغاذه ساخته اند، بعد طاهرانفرادی که دربازار ویزنه کافه داشت ،درسال ۱۳۴۳درجلوی کافه اش چاهی حفرکردو بعد مرحوم بالاخان هم درکنار کافه اش بطرف شمال باهزینه خودچاهی دیگر حفرکرد ومورداستفاده خود وبازاریان ومردم ورهگذران قرارداد،ومردم کاملاًازاین بابت دربازار راحت شدند(هردو چاه درزیرجاده اتوبان قرارگرفته بودند)ومخصوصاًچاه آب بالاخان مرحوم آبروی بازاررادرآن زمان حفظ کرد،چون دیگر کم کم مردم رغبت به آب قنواوب نمیکردند وبازاریان مجبوربودند ازچاه حیاط مرحوم حاج مرسو آب بردارند .
سیو اوب (نهرقره سو): قره سوودرهفده کیلومتری آستارا وپنجاه کیلومتری شهرتالش قرارگرفته که قسمت شمالی آن اولین منطقه شهرستان آستارا،وقسمت جنوبی آن اولین منطقه شهرستان طوالش بود،معنی سیواوب بفارسی یعنی آب سیاه وبه ترکی قره سو حقیقت هم آب این جوی سیاه است وآب مرداب وگل وخاکش هم سیاه است،وبوی تعفنی دارد،دربالاهم ذکرشدآب همان مرداب ویزنه است که بصورت جویی کوچکی است اما همیشه آب دارد حتی درتابستان خشک سالی هم خشک نیست ،آب این جویبارکه درگیلان معروف به قره سو است ،درنزدیکی ساحل دوشاخه میشود شاخه ای از آن دردویست متری دریا به رودخانه بزرگ چلوند،وشاخه ای دیگرهم بدریا وارد می شد. برروی نهر قره سوپلی هم بود والان هم هست که به پل قره سو معروف است و درزمان نه چندان دور نشاندارحدودات مرز آستارا وطوالش بود،وهنوز هم همین طوراست واهالی دو شهرستان میدانند که حدودات دوشهرستان از کجا میباشد،واصلاًپل قره سوومحلش را باید یک منطقه تاریخی بدانیم برای اینکه دردوره دمکرات ودوره پیشه وری که درسال۱۳۲۰و۱۳۲۶بوده که شنیده ام این پل را مرز آذربایجان (ایران) وگیلان کرده بودندواین پل واین منطقه شاهد حوادث دورانی تلخ است .ومحل قره سوفاقدهرگونه سکونت بود،که اولین کسانیکه درقره سوساکن شدندیکی ودونفرازفرزندان مرحوم حاج حبیب حبیبی شبان ازچلوند بودند،که درغرب جاده خانه داشت وبعد چند نفرهم بنام های قاسم که فکرمیکنم ترک بود وکی کی درشرق قــره سو (نزدیکی شرکت گازرسانی فعلی ) ساکن بودند. جاده قدیمی که باریک وخطرناک وپرازدست اندازبود ،وپل قره سوهم درپیچ قرارداشت وقبلاًپیچ خطرناک ووحشت ناکی هم بودواطرافش پرازدرختان توسکاوحشی خودرومخصوصاًدرختان اناروازگیل ترش وحشی وغیره بود وهمه وحشت داشتند وهمیشه شاهد تصادفات زیادی دراین پیچ مخصوصاً اطراف پل بودیم ومن خود بارها وبارها دیده بودم که تصادفات وحشتناکی رخ داده وچندنفری کشته شده اند. البته حالا باتعریض جاده اصلی وتصرف های عده ای فرصت طلب وسود جودراوایل انقلاب از زمین های منابع طبیعی ویزنه وساخت سازخانه های غیر مجازکه البته عدم توجه وضعف جنگلداری ومنابع طبیعی وقت هردوشهرستان تالش وآستاراواصلاًاستان بود،باآنکه متوجه شدند وبرهمگان مشخص بوده ومیباشد وساخت سازهای بی رویه جدیدی که بعد از انقلاب ،که ازطرف مسئولین مربوطه درآستارا زمینهای منابع طبیعی منطقه ویزنه درقره سورا به عده ای غیربومی واگذار کردند وبدون اینکه مسئولین تالش برخوردی ویا عکس العملی نشان بدهند، شهرستان آستارا حدودات خودررا گسترش داده و به جنوب اضافه نموده است،یعنی حدودات آستارا از شمال از شرق جاده ازراه مشهورمرحوم مهندس دانشور۹ و ازغرب جاده از جلوی مهمانپذیری بنام لوکس طلائی که چندسالی است ساخته اند شروع می شود،درصورتیکه این منطقه تازه سازومتعلق به روستای ویزنه وجز شهرستان تالش وبخش حویق میباشد نه بخش لوندویل وشهرستان آستارا،واین مسئله را جزئی میدانند وحق همدیگررا ازبین میبرند ، وهرمسئولی هم اگر بیاید وبه این مسئله توجه کن جزیی می پندارد وشایدهم بگوید مهم نیست،یعنی بهتربگویم تجاوزات دولتی شده نه مردمی وتجاوزات دولتی نه گناه است وجرم ونه هم مهم،درصورتیکه اینجوری نیست حدودات شهرستان تالش وویزنه درست ازپل ونهر قره سو شروع میشود ونه ازسه راه دانشوروحدودات شهرستان آستاراهم درست از پل نهرقره سو نه ازیک دهم خاک یا بگویم وسط ویزنه.
چله خانه ۱۰منطقه جن وپری درکوه های ویزنه : درویزنه دررشته کوههای البرز درنزدیکی ایورونی و حدمرز ییلاقات گالش نشین چلوند،محلی است که چله خانه می گویند،این منطقه کوهستانی مملو از درختان گردوی خودرو میباشد ،بااینکه بیشتر درختان گردو چله خانه بدست توانای بشر حریص قطع شده ولی همچنان تعدادزیادی درخت گردو درچله خانه موجوداست ،وروایت می کنند که پرازجن وپری وزن آل است ودرقدیم ها هم جن درآنجا دیده شده البته روایتی بیش نیست که پیران محل میگویند،واعتقادات خاصی هم دراین موردداشتند،ودرچله خانه محلی است که گل زرددارد که زنان حامله که ویار میکردند گل زرد آن محل را میدادند وزن زائو میخورد وگل آن محل را میگفتند خوردنی است،همانطورکه عرض شددرمورد جن وپری وزن آل چله خانه روایات زیادی میگویند که البته حاصل تخیلات یک عده ازافرادبیسواد قدیم کوهپایه نشینان بوده است.چله خانه چندین سال قبل شاهد درگیری شدید بین اهالی دومحله درییلاقات درویزنه وچلوند شد که منجربه فوت یک نفربی گناه شد که این درگیری وزدو خورد الکی بود که چندین نفر سالها زندانی کشیدندوهنوز کین وکدورت بین دو اهالی باقی است.
بلندترین کوه ویزنه : کوه اوسونه کوه باند بتالشی می گویند یعنی(کوه آهن) بلندترین کوه این منطقه است،واین کوه همان کوهی است که از وسط بازار ویزنه دیده میشود، ومنطقه اوسونه دوکون یعنی دکان آهن ،که گویا درزمان قدیم این منطقه آهن داشته وچندین مغاذه آهنگری (کارگاه) درآن منطقه بوده که ادوات جنکی از قبیل شمشیر و…برای لشگریان تیمورلنگ ۱۱میساخته اند نیز دردامنه های این کوه واقع شده است، از کوه های مهم تالش درویزنه است.کاروانسرا وهوشه چال : یکی از زیباترین منطقه ییلاقی ویزنه کاروانسرا وهوشه چال میباشد که یک منطقه ییلاقی سرسبزوکوهستانی ومشهورکه مالکیت آن طبق سند متعلق به پدران ماست،که درآینده اگرراه عبورومرورماشین رو به آنجا کشیده شود یکی از مناطق زیبای توریستی تالش بحساب خواهد آمد،متاسفانه این منطقه زیبا ازدید گردشگران مخفی مانده ومسئولین نیز دراین مورد توجه ای نمی کنند وبی خبرازاین محیط پاک وزیبای الهی هستند.
رودخانه ونهرهای کوچک ویزنه : درویزنه یک رودخانه وجوددارد که رودخانه کوچکی است،به رودخانه رکوع یا نهررکوع معروف است ودرویزنه به تالشی تیزه رو۱۲ و یا پاشارو۱۳ هم میگویند که در وسط ویزنه واقع شده ومحله های شمال وجنوب راازهمدیگرجدا میکند وهیچگونه ارتباطی وپلی بین این دومحل وجودنداشت،جزپل جاده اصلی،بعدانقلاب اسلامی دربالامحله چندین پل احداث کردند که الان وجوددارد که برروی این رودخانه ساخته اند ،نهررکوع از کوه های اسونه کوه وازرشته کوه های البرزازحدودات چلوند وویزنه سرچشمه وپس از عبور ازمحله های سبلی وژنده کش،رکوع،بله محله، ارومه سرا،وویزنه به دریا می ریزد،ودرزمان قدیم این رودخانه سیل خیزبود وسیلاب فراوان داشت درکوچکترین بارش باران سیل شدیدی می آمد وصدها خانه زیرآب می رفتند ونصف محله اروجه محله وخانه های دیگر که درحاشیه این رودبود بزیرآب می رفت،جاده از نزدیکی راه عمومی محله درویشی ها تا نزدیکی خانه مرحوم عزیزصلاحی زیرآب بود وترددماشینها را هم درجاده بکندی وسخت بود،ودراکثربارندگی سیلاب همین رودخانه درشرق جاده که درگودی قرارگرفته جمع میشد وازحاشیه جاده تاصدهامترمرداب بزرگی تشکیل داده بود که از نزدیکی پل حاج رستم گرفته بودتا روبروی خانه عارف قریشی ، (دربعضی ازجاهایش برنجزار کردند) ولی سیل دست بردارنبود،مخصوصا شرق بازاراز روبروی خانه مرحوم حاج میرحسین تاپل نزدیک بازار ، وبین جاده وخانه مرحوم رحیم آصفی که درگودی بیشتری قرارگرفته بوددریاچه کوچکی میشد بالاخره بعدها درهمان آبگرفتگی ها درخت گیوی کاشتند وخانه ساختند همانجا ها بسیار باصفاوآبادشده فعلاًهم درموقع کوچکترین بارندگی آب گرفتگی دارد نه مثل سابق . وسه جویباردیگر هم بنام های آب چلوفت واملاک چپنی ۱۴که دربازار ،ونهرحاج رستم (تخته کرپی)۱۵،ونهرسیوجو(درمحرمه زومه)همگی آب مزارع وغیره هستند که بسوی دریا سرازیر میشوند،واکثراًدرتابستان ویادرفصول خشک سالی آب ندارند.وجزپل قره سودرشمال ویزنه که آخرین حدود ویزنه است ،چهار آب رو تا پل رودخانه رکوع ، ویک آب رو درنزدیک بازارویک پلدرنزدیک بازارکه ارتفاع این پل ازپل رودخانه رکوع بیشتراست ،ودویا سه آب رو بعداز بازار تا نهرحاج رستم ،پل حاج رستم،وتعدادی دیگرآب روتانهرسیوجوکه آب مزارع از زیر آنها عبور میکند.
آبشاری گمنام درویزنه: درییلاقات ویزنه در محلی بنام لوشکی یالیشکی آبشاری وجوددارد که درزیبایی بی نظیر است این آبشاردرمنطقه جنگلی ییلاقی قراردارد وارتفاع این آبشار گمنام حدود۲۰متراست که با توجه به ریزش آب ازارتفاع درپای آن چاله ای بوجودآمده که درپیکرشناسی زمین به دیگ غول مشهوراست ایجادشده است،که تند آب این آبشار زیبا باعث بوجودآمدن این دیگ شده است،منتهی بدلیل ناآشنائی این آبشار گمنام مانده،این آبشار با زیبایی خاصی آغوشش را برای پذیرائی بازدیدکنندگان بازکرده منتهی گمنامی محل وبی توجه ای مسئولین کشوری به ویزنه ونبودن راه عمومی ماشین رو برای اهالی ییلاقات ویزنه این محل واین آبشارگمنام وناآشنا مانده ،وهمانطورکه مشخص است تاآخرهم همانطور خواهد ماند وگمنامی اکثردیدنی ها وزیبایی های ویزنه وییلاقات کاملا مشخص است ،واگرراهی عمومی وماشین رو برای ییلاقات ویزنه بود،مردم از اکثردیدنی ها وجاهای جالب ییلاقات دیدار میکردند ،جادارد مسئولین گردشگری استان درمورد جاذبه های گردشگری اشاره ای به این آبشار زیبا ومکان گمنام وبکر بنمایند.
ارسالی : کارشناس گردشگری حاج محمدهزاری ویزنه
منبع: سایت کرکان بندرانزلی