بسم الله الرحمن الرحیم
در حالیکه ماههای رحمت و مغفرت یکی از پس دیگری فرا میرسد و مومنین در تدارک تهذیب نفس و کسب رضایت خالق در تکاپو هستند و رفته رفته آماده حضور در مهمانی خدا میشوند. در عرصه ایی که تمامی رهپویان و هدایت شدگان طریق وصل ، رضایت خالق را می جویند و از هر فرصتی برای اعتلاء و سعادتمندی خود و جامعه توشه می جویند و علم هدایت بر دوش گرفته اند. در روزگاری که معضلات و مشکلات اجتماعی و اقتصادی از هر کرانه بر خلق می تازد. بر نخبگان، فرهیختگان و پیشرویان هر جامعه ایی فرض است با متانت و درایت هضم و تحمل مصائب و مشکلات را بر عامه مردم آسان نموده و از ایجاد جو ناپایدار و ملتهب اجتناب ورزند.
چند صباحی بود که به بهانه مشغله زیاد و سفرهای کاری متعدد مجالی برای حضور در فضای مجازی پیدا نمیکردم . امروز کمی فارغ از مشکلات اخیر الذکر در هوای دلپذیر صبحگاهی نقبی بر فضای مجازی زدم تا ضمن آگاهی از تازه ها، احوالی از ولایت و دوستان مجازی بپرسم. اما از بد واقعه شاهد و ناظر منازعات عزیزان فرهیخته گردیدم. قسمت اعظم تازه های موجود در سایت ها و وبلاگهای هم ولایتی های عزیز پر بود از افترا و تهمت و بد و بیراه!!
آنقدر ناپسند و نا زیبا بود که نمی خواستم باور کنم ادبیات بکار رفته متعلق به هم ولایتی های حقیر است. آن هم از کسانی که همه داعیه ادیب، نویسنده ، شاعر و هنرمندی دارند. زمانی که همه چیز بر وفق مراد شان است چنان تعارف تیکه پاره میکنند که پنداری در جمع علما و اندیشمندان نو ظهور حضور یافته ایی و زبان قاصر میشود از بیان کلمات و قلمت در میماند از تحریر منویات درونی!
عزیزانی که همگی داعیه تلاش فرهنگی دارند و سبقه استادی را به رخ خلایق میکشند و صد البته توقع ارج و قرب اجتماعی دارند. عبارات سخیف و نابخردانه پر کرده نوشتارهای آنها را در صحنه رسانه مجازی. یکی تهدید به رو کردن عکس میکند و آن یکی متهم به ساواکی بودن وآنتن و نمیدانم از این دست اتهامات. اون یکی که خود را هنرمند والامقام میداند و از عالم و آدم طلبکار
نه حرمت قلم میداند و نه حرمت هموطن و همشهری را .
عزیزان شما را چه میشود؟ کدامین کینه ها را نو کرده و بر هم می تازید؟ مثلا” شما نخبگان جامعه خود هستید و جملگی داعیه کار فرهنگی دارید . به قول خودتان چشمتان را بسته و دهانتان را باز میکنید و بدون هیچ درنگی هر چه به ذهنتان میرسد قلمی میکنید و در ویترین آبکنار و آبکناری به نمایش میگذارید و تمام ایران که نه تمام جهان را میهمان فحشها و ناسزاهای خود میکنید؟
اگر از همدیگر خجالت نمیکشید و ابایی از یکدیگر ندارید حداقل از جوانترها و نوجوانان آبکناری و منتسب به آبکناریها که فرزندان شما هم به یقین جزء آنها هستند شرم کنید؟
به خدا به کارگیری الفاظی مانند چابلوس(خاش والیس) و آنتن و…. برازنده شما نیست . من خود نیازمند پند و اندرزم و در این مقال هیچ خیال نصیحتگری ندارم . اما بواسطه هفت سال تحصیل در مدارس آبکنار و داشتن نسب آبکناری(بواسطه مادر آبکناری محسوب میگردم) هنوز عرق و تعصبی هر چند اندک به آبکنار و آبکناری دارم و واقعا” با دیدن و شنیدن این دعواها و این رفتارهای با عرض معذرت بچگانه دلم درد میگردد. خواهشا” بس کنید.. بس
نویسنده: نادر وطن خواه تربه بر
منبع: سایت کرکان بندرانزلی
آقای نادر وطن خواه تربه بر
سلام ایٌام و اعیٌاد شعبانیه مبارک باشد، مطالب شما را در سایتتان خواندم و اشعار دلتنگی هایتان را، همه زیبا و جالب بودند چند وقتی بود می خواستم سوال کنم که آیا سرباز وطن اسم مستعار است یا واقعی که این مشکلم حل شد شغلتان هم که خدا پسندانه است خدا توفیق دهد و این خیلی مهم است که انسان شغلش را دوست داشته باشد و با آن زندگی کند هرگز خسته نمی شود چون خیلی ها شغل شان جزو علایق شخص شان نیست فقط برای در آوردن پول است این افراد زود از کار کردن خسته می شوند. یاعلی
سلام جناب پور قلی
از بنده نوازی شما بی نهایت سپاسگزارم. درست فرموده اید من شغلم را دوست دارم . و بواسطه اتفاقاتی که در زندگی من افتاده این شغل را به نوعی تقدیر محتوم خود میدانم و به آن عشق میورزم به حدی که در یکماه گذشته علیرغم اینکه در سال پایانی خدمت هستم و مشکلات جسمی عدیده(از جمله عمل جراحی قلب باز) به پنج استان کشور سفر کرده و در مدت ۲۲روز سفرکاری تجربیات خود را به همکاران استانی منتقل میکنم. و مطمنا” تا روزهای آخر خدمت به آن ادامه خواهم داد.
اما نگرانی من در این مقاله بیشتر متوجه تشددهای بین همولایتی هاست که متاسفانه مانند یک خوره به جان توسعه و سعادت جامعه مورد نظر افتاده و انگار پایانی برایش متصور نیست.