شب چله بود، باد شمال موج های خزر را تازیانه می زد، مادر بزرگ بقچه ترمه اش را از صندوق چوبی یادگار مادرش بیرون کشید، انارهای یاقوتی گلپر نمک زده را درون ظرف بلورین جهیزیه اش ریخت. بوی هیزم فضارا آکنده بود از عطر دلچسبش، هیزم ها گاه به وسعت یک کنده گداخته، دود می کردند و گرمایش چه دلچسب بود.
کاس آقا شوهرش هندوانه را درون مجمع بزرگ مسی گذاشت و خواند: ˈ امشو، شب چله، خانم جیر پله، چاقو بزنیم هندونه کله ˈ و به سرخی هندوانه لبخند زد…….
در کتاب گیلان از چله به عنوان گرامیداشت شب اول زمستان کهاز فردای آن تاریکی کاستی میگیرد و خورشید هر روز قدری بیش از روز پیش بر جهان روشنایی میافکند، یاد شده است.
در فرهنگ مردمان گیلان، سه ماه زمستان به دو چله تقسیم میشود:” پیله چله “یا “چله بزرگ” که از اول دی آغاز و تا دهم بهمن ادامه می یابد و ” کوچه چله ” یا “چله کوچک “که از دهم بهمن تا ۲۰اسفند است.
“پیله چله “را در گویش عامیانه “پیله برار” ( به معنی برادر بزرگ ) نیز می گفتند و معتقد بودند در این مدت هوا سرد و گزنده و احتمال بارش برف زیاد است و برفی که در این مدت می بارد نیز دیرتر آب می شود.
“کوچه چله”یا “کوچه برار” نیز با بارش برف و باران و کولاک همراه است و از زبان چله کوچک بازگو می کنند که می گوید : اگر عمرم به اندازه عمر برادر بزرگم ( چله بزرگ ) می بود پیره زن نشسته در برابر تنور و کودک داخل گهواره را از سوز سرما خشک و بی جان می کردم
مردم گیلان همچنین بر این باور بودند که اگر در سالی چله خشکی شود یعنی برف کم ببارد و روزهای آفتابی فصل زمستان بیشتر باشد سال بعد زراعت خوب نخواهد بود و مردم و دامهایشان دچار بیماری می شوند .
کتاب گیلان
گردآورنده افسانه امانی