باران اگرچه رحمت است ، اما اگر زیاد بباردایجاد زحمت و لاجرم باید دست به کارشد . در اینجا هم کودکان که از گناه عاریند، دست به سوی آسمان بر می داشتند. دسته جمعی به راه می افتادند و ازخدا پرتو آفتاب رامی طلبیدند همان گونه که برای « کتراگیشه» شعر می خواندند.
در ماسال وقتی باران نا بهنگام ومدام می بارید بچه جمع می شدند . هر کدام آتش و اسپند به دست می گرفتندبه درخانه ها می رفتندو دسته جمعی شعر هایی بدین مضموم می خواندند « و ازنگله چار نگله» یعنی «آفتاب کن ، پشت رمه هایم انرا خشک کن ، دل چوپانها را شاد کن»….
در شرق گیلان رسم آفتاب خواهی درروستای «چشمان » اشکورعلیای رودسر که به زبان خودشان « خوردتوه» نامیده میشد به این ترتیب انجام می شد که کودکان ازمیان خودیک نفر را بعنوان « پیربابو» بر می گزیدند و چند نفر دیگر جاروی کهنه ،انبر،نمدپاره،وحصیرپاره به خودمی آویختند و هر کدام چوبدستی هم بدست گرفته به در خانه ها میرفتند و این شعر ها را می خواندند.
در شرق و غرب گیلان در مضمون ترانه ها ،عنصر آتش وجه اشتراک دارد . در ماسال آتش را بچه ها به دست دارند و در چشمان صاحبخانه پرت می کنند و به هر حال آتش می تواند نشانی از بیان نیازبه گرمای آفتاب باشد.
برگرفته از آداب ورسوم در گیلان
تخلیص گردآورنده افسانه امانی