اولین خودرویی را که خریدم ، یک ژیان دست دوم بود ، به دو دلیل آن را انتخاب کرده بودم ، اولا” تازه وارد بازار کار شده بودم و تنها ژیان مناسب توان مالی من بود ، ثانیا” می خواستم اول با ژیان دست فرمان خودم را بهتر کنم ، بماند که تا سال ها نتوانستم فراتر از از پیکان داشته باشم زیرا در آن زمان پیکان تنها خودروی نو و کعبه آمال ما بود و توان خرید ما به خودروهای خارجی موجود در بازار نمی رسید.
در مورد ژیان چند نکته به استحضار می رسد:
۱- سال ۱۳۶۲ آن خودروی مظلوم را که به رنگ سفید بود به مبلغ ۵۸ هزار تومان خریدم ، همان ماه اول تصادف کردم و ۶۱ هزار تومان هزینه تعمیر آن شد.
۲- تنها خودروی موجود در بازار بود که علاوه بر باطری توسط هندل روشن می شد، همچنین تنها خوردرویی بود که در برف تمام ماشین های گرانتر از خود را پشت سر می گذاشت چون فقط ژیان در آن زمان دیفرانسیل جلو بود. با داشتن این دو مزیت ، ژیان هیچ وقت متوقف نمی شد.
۳- دو چیز بزرگتر از سایز خود داشت ، غربیلک فرمان که شبیه فرمان کامیون های ۲۴ دنده بود و با شیشه جلو یک سانت فاصله داشت ، سویچ بزرگ که اندازه نیم دمپایی بود.
۴- کم سوخت ترین ، سبکترین و ارزانترین خودروی آن دوره بود که رادیاتور آب نداشت و برای تعویض پلاتین می بایست نیم موتور پیاده می شد ، برادران امیدوار که خود با ژیان به رکورد مسافرت دور دنیا دست یافته بودند ، بعنوان نماینده سیتروئن در ایران، گفته می شد برای هرکس که بتواند ژیان را در حین رانندگی واژگون کند جایزه بزرگی تعیین کرده بودند ، هر چند نهایتا” کسی به آن جایزه نفیس دست نیافت. گفتنی است ژیانی را که برادران امید وار با آن به دور دنیا رفته بودند ، هم اینک در مجموعه کاخ سعد آباد قابل رؤیت است.
۵- چند بار نزدیک بود باد شدید منجیل دردسر ساز شود ، یک بار در آن شهر توقف کردم و با ناپختگی خواستم موتور آن را چک کنم ! به محض آزاد کردن گیره ، باد شدید درب روی موتور (کاپوت) را که با ورق بسیار نازک ساخته شده بود از کنترل من خارج کرد و با شدت به شیشه جلو کوبید ، خوشبختانه شیشه آسیب ندید اما کاپوت ماشین تقریبا” معکوس شد ، یعنی به جا اینکه محدب باشد به حالت مقعر در آمد ، البته نیازی به صافکار نبود چون با اندک فشاری به حالت اول در آمد.
۶- تابستان بود و هوا به شدت گرم ، ژیان هم دارای سان روف بود و سقف برزنتی آن با دکمه های فشاری به بدنه متصل می شد و برای اینکه از هوای آزاد استفاده کنیم می توانستیم یک یا دو عدد از دکمه ها را باز کرده و بخش کوچکی از سقف را به طرف عقب برگردانیم ، در آن هوای گرم و مرطوب تابستانی فکر کردم چرا نباید از این امکانات خودروی خودم استفاده کنم؟
با دنده ۱ حرکت کردم نسیم جالبی به صورتم خورد و با دنده ۲ به لذت بیشتری دست پیدا کردم و با غنچه کردن دو لب خود و سوت زدن به کیفور رسیدم و شما می توانید جوانی را در نظر بگیرید که با خودروی رو باز خود در خیابان جولان می دهد.
پس از لحظاتی وارد خیابان بزرگتری شدم که می توانستم بر سرعت خود اضافه کنم و از نسیم بیشتر و جریان هوای بیشتری بهره ببرم و زمانی که وارد دنده ۳ شدم و اسب سفید من کمی سرعت گرفت ، ناگهان دنیا برای من روشنتر شد ، زیرا سقف بالای سرم از بدنه جدا شده بود و در همان حال در آینه دیدم که سقف ماشین من وسط خیابان افتاده ، پیش از هر عکس العمل من ، کامیونی که پشت سرم در حال حرکت بود از روی آن عبور کرد.
به هر حال سقف را در جای خود قرار دادم و از آن به بعد هیچ وقت هوس استفاده از نسیم دلچسب در داخل ژیان نکردم ، تا زمانی که آن ژیان در دست من بود ، آثار لاستیک کامیون بر سقف ماشین باقی بود و معمایی برای خندیدن.
منبع: سایت آبکنار ما abkenarema.com
گردآورنده: سایت کرکان بندرانزلی
آقا رضا بااین ژیان خیال جهانی شدن داره! شوماخر باید یک فکری به حال خودش بکنه!!
آقای وطن خواه عزیز آقای طاهری بزرگوار دست به قلم بسیار خوبی دارن من که از نگارششان خیلی خوشم اومد بخاطر همین ازشون اجازه گرفتم و این مطلبا با وجود اینکه خیلی از دوستان در سایت آبکنار ما مطالعه نمودن باز هم منتشر کردم تا شاید دوستان بیشتری بتوانن از قلم استاد بهره ببرن
سلام.درست می فرمایید؛رقص قلم جناب طاهری حقیقتا”قابل تکریم است و ستودنی.منتها نمی دانم چرا این آقا رضای گل با داشتن زانتیا،دلش همچنان برای ژیان می تپد.حتما” حسنی در ژیان دیده که زانتیا ندارد.برای آقا رضای گل آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
اقا فرزاد هر دوتا سیتروئن هستن فرقی نداره 🙂