باز استنشاق هوای پاک صبحگاهی روستا نصیبم شده و فرصتی فراهم تا ضمن بجا آوردن صله ارحام، ساعاتی با نوستالژی روستا هم آواز شوم. سحرگاه دهم محرم است. همگام با سنت زیبای سالهای اخیر سپیده نزده بیدارم. سکوت سحرگاهی روستا همراه با صدای جیرجیرکها فضای دلنشینی فراهم کرده است. گاه گاهی این سکوت روحپرور با صدای خودروهای عبوری(منزل پدری در کنار جاده انزلی به آبکنار قراردارد) شکسته میشود.
با سکوت روستا به سالیان کودکی سفر میکنم . درآن سالها که پدیده های تکنولوژی پا به دیارمان نگذاشته بود. نه از رادیو تلویزیون خبری بود نه از بوق و بلندگو. اما همیشه این وقت سحر جلوتر از خروسهای آبادی صدای دلنشین موذنین روستا خبر از پایان شب و شروع صبح و فرارسیدن زمان راز و نیاز و عبادت پرودگار میدادند. هر چه منتظر می نشینم از صداهای آشنای روستا خبری نیست. بی اختیار به یاد بزرگوارانی می افتم که با وجود کهولت سن و فقدان امکانات صوتی با صدای دلنشین خود اهالی را به ستایش پرودگار دعوت میکردند.
در آن روزگاران دو بزرگوار، اوقات شرعی را با صدای زیبای خود به مردم روستا یادآور می شدند. یکی مرحوم ولی سلطانبخش فرزند سلطانعلی و دیگری مرحوم بابا علی ملکزاده بودند که در سرما و گرما در تاریکی سحر و با وجود چاله چوله های بیشمار کوچه های روستا خود را به مسجد میرساندند و با تلاش و همت این عزیزان هیچگاه مردم روستایمان تربه بر نماز صبح شان قضا نمیشد. یادشان گرامی و روح پر فتوحشان با امیر مومنان علی (ع) محشور باد.
.
نویسنده: نادر وطن خواه تربه بر
ایمیل نویسنده: nader.torbehbar@yahoo.com
منبع: سایت کرکان بندرانزلی (www.karkan.ir)
ایمیل نویسنده: nader.torbehbar@yahoo.com
منبع: سایت کرکان بندرانزلی (www.karkan.ir)
زیبا بود .نوشته های شما مرا گاهاًیاد زمینه های مشترک می اندازد .در مسجد محل ما هم پیرمردی بود که صبحها خصوصاً و دونوبت دیگر را هر چند صدای خوشی نداشت اما با صدای اذانش همه را متوجه زمان نماز می کرد .اسمش را متاسفانه به یاد ندارم اما چهره اش همین آلان جلوی چشمانم است روحش شاد
جناب احمد جوی عزیز سلام و خسته نباشید.
همزبانی و همدلی من و جنابعالی بی دلیل نیست . اولین و مهمترین آن تعلق هر دویمان به یک نسل و یک فرهنگ است . موفق باشید و پایدار.