کاظم سادات اشکوری
خلاصه: وجه تسمیه،آب و هوا، بررسی اوضاع طبیعی و جمعیت، فعالیتهای تولیدی: کشاورزی، دامداری،شکار و صنایع دستی ـ مقادی (اوزان) محلی ـشکل اجتماعی کار ـ اوضاع اجتماعی: خانواده، مسکن، پوشاک و بهداشت.
«حیدر آلات heydaralat » دهی دست جنگلی از دهستان گشت، شهرستان فومن . استان گیلان که در درهی « قلعه رودخان» بر دشت کنار رودخانه جا خوش کرده است.
می گویند که، در سالهای دور شخصی می زیستبه نام «حیدر» که تمامی دشت(۱) کنار رودخانه به او تعلق داشت.و همین سبب است که این ده « حیدر آلات» ، یعنی دشتی که به « حیدر» تعلق دارد. نامیده شده است.
«حیدر آلات» در دهنهی درهای جنگلی قرار گرفته است.
خانههایش پراکندهاند و هر خانه حیاطی بزرگ دارد که در حقیقت باغ کوچکی ست.
وارد ده که میشوی یکی دو خانه به چشم می آید و بعد که پرس و جو می کنی معلوم می شود،دردل درختها و این سوی و آن سوی خانههای دیگر نیز قرار گرفتهاند(۲).
آب و هوا
آبو هوای « حیدر آلات» در تابستان گرم و مرطوب است و مرداد گرم ترین ماه که «شل شله پجی» نی نامندش . زمستاش چندان سرد نیست، اما در دی و بهمن برف هم می بارد.
تابستان را می گویند حتما باید به ییلاق رفت، اگر چه دیگر برای خود آنان این فرصت پیش نمی آید. گویند در حدود پنجاه سال قبل دو برادر از اهالی روستای «للکه پورته سرlaleke porte sar » ( بالاتر از فوشه) که بر این عقیده بودند هر کس در فصل تابستان- روز هنگام – به گیلان (جلگه) برود. تب می کند و میمیرد. شبانه به راه می افتند که برنج به ییلاق ببرند. وسط راه در مکانی به نام « شیخ جمال» می نشینند که خستگی در کنند. خوابشان می برد. همینکه بیدار می شوند، آفتاب بلند شده بود.
آنچنان ترسیده بودند ه به محض رسیدن به ییلاق یکی از برادران جان به جان آفرین تسلیم می کند.
باری… اندیشهای رفتن به ییلاق با آنان مانده است و می گوید قبل از پنجک (۳) باید به ییلاق رفت، که بعد از آن دیگر لطفی ندارد.
جمعیت
روستای « حیدر آلات» ۲۸۴ نفر جمعیت دارد ، در ۴۹ خانوار. از این عده ۱۳۷ نفر زن هستند و ۱۴۷ نفر مرد .
از این جمعیت ۲۳ خانوار کشاورزند، ۱۶ خانوار کارگر کشاورز، هفت خانوار دامدار، یک خانوار کاسب، یک خانوار چوپان و یک خانوار از کار افتاده.
از حیدرآلاتیها تنها یک خانوار به « شلماsalema » دهی در شش کیلومتری « حیدر آلات » مهاجرت کرده است تا رئیس خانوار به پدر و مادرش ملحق شود. از افراد دیگر تنها ۶ مرد و ۱۰ زن در فصل بهار برای کارگری کشاورزی به روستای «سیدآباد» و « گوراب پس» می روند و اوایل تابستان به ده خود باز می گردند.
حیدر آلاتی ها گاه به خاطر « پرچین»ی – فی المثل- که بچهها خراب می کنند، ودامی که به مزرعهای می رود. به هم می پرند. برخی از اینان از چند پشت به این سوی با هم قهرند.
این کینه ریشهای عمیق دارد . در گذشته که دامداران عمده بودند ، به علت از دست دادن دام.« علف چر»را به دیگری واگذار می کردند. وبعدها صاحب نخستین «علف چر» با صاحب دومی اختلاف پیدا می کرد و مدعی می شد که «علف چر»به او تعلق دارد.
بدینگونه اختلاف ریشه می دوانید که هنوز هم حوادثی کوچک- گاه – به نزاعی بزرگ منجر می شود.
از طرفی عنایتی که به « قلعه رودخان» – دهی در جوار حیدرآلات – شده ، حیدرآلاتیان را آزرده خاطر ساخته است که نه « مدرسه » دارند و نه «حمام» و نه « سپاه دانش» و … این آیا نمی تواند مزید بر علت باشد؟
فعالیتهای تولیدی
مبنای معیشت در « حیدر آلات» کشاورزی ست و دامداری.
باغ و میوه و صنایع دستی در درجهی دوم اهمیت قرار دارد.
در سالهای اخیر پرورش کرم ابریشم در یکی دو خانوار رواج پیدا کرده بود که اکنون رو به کاستی نهاده است.
از مجموع مزارع ( ۶ دانگ) ، چهار دانگ خرده مالکی ست . دوانگ موقوفهی عام. این شش دانگ که به صورت «مشاع» بهره برداری می شود. بیست چهار هکتارمزرعه را در بر می گیرد. (۵ ر ۱۶ هکتار شالیزار و ۵ ر ۷ هکتار باغ چای ).
مقدار بذر افکن ۵ ر ۱۶ هکتار شالیزار ۱۹۸۰ کیلو « شلتوک» است. جز این مقدار ۵ ر ۴ هکتار از مزارع برنج حیدرآلات در روستای « قلعه رود خان » قرار گرفته است.
نسق زراعی که در گذشته که روابط بر اساس ارباب ورعیتی بود، هر یک از رعایا بابت هر هکتارزیر کشت ، هفده قوطی برنج به ارباب میداد که نیمش« بی نام» (عنبربو، صدری پست» بود و نیمش « چمپا».
بعد مزارع بر اساس بهره ای مالکانهبین زارعان تقسیم و به اقساط فروخته شد که هر زارع از بابت یک هکتار زمین یمزروعی سالانه ۵۳۴۰ ریال به مدت دوازده سال به مالک بپردازد.
در آن زمان ( قبل از سال ۱۳۵۰) مجموع زمین های زیر کشت ۱۸ هکتار بود که بعدها زارعان ۶ هکتار به مزارع خویش افزودند.
اکنون گذشته از ۲۴ هکتار زمین (شالیزار و باغ چای) در حدود چهار هکتارزمینهای اطرف خانهها به کشت سیب زمینی ، باقلا ، سیر ، پیاز و ذرت اختصاص داده شده است.
کشت بعه سیوهای قدیم انجام می گیرد و هنوز وسایل جدید کشاورزی به این ده ده راه نیافته است.
از محصولات کشاورزی تنها برنج و چای به فروش می رسد.
از حدود ۱۱۵۵ قوطی (۳۸۱۱۵) برنج که برداشت شود، ۲۰۰ قوطی (۶۶۰۰ کیلو ) به فروش می رسد، از قرار هر قوطی ۹۰۰ ریال.
برنج را شرکت تعاونی« گوراب پس» می خرد و همینطور خریدارانی که به ده می آیند و دکانداران محلی.
حیدرآلاتی می گویند به هنگام برداشست برنج( اواخرتابستان) خریداران نرخ را پائین می آورندو در بهار که روستائیان نیز به برنج نیاز دارند، قیمت را بالا می برند. اما چارهای ندارند جز اینکه به آنان بفروشند.
چای که مجموعا در حدود ۱۸۷۵۰ کیلو برداشت می شود. تقریباً ۴۰۰ کیلو درجهی یک . ۱۰۰۰۰ کیلو درجه ی دو و بقیه درجهی سه بشمار می آید.
خریدار ای درجه یک و درجه دو کارخانهی لاکان است که درجهیک را کیلوئی ۲۷ ریال و درجه ی دو را کیلوئی ۲۲ ریال می خرد. چای درجهی سه را افراد یا تجار محلی می خرند از قرار هر کیلو پانزده ریال و بعد خشک می کنند و به فروش می رسانند.
منابع آب زراعی
آب زراعی «حیدر آلات» از رودخانه و چشمه تامین می شود. رودخانه ۶ سنگ آب می دهد که هر سنگ قریب ۵۰۰ قوطی (۲۵ هکتار) زمین را آبیاری می کند. و چشمه ۱ بغل که بغل در حدود دو هکتار زمین را آبیاری می کند.
مقار زمینی که از آب رودخانه آبیاری می شود در حدود ۲۹۰ قوطی و مفدار زمینی که از آب دو چشمه ابیاری می شود در حدود ۴۰ قوطی ست.
سالیانه از بابت آب رودخانه ۱۴۵۰۰ ریال و آب چشمه ۱۰۰۰ ریال می پردازند به تناسب زمینهای مزروعی.
منطقهی « قلعه رودخان » که حیدرآلات نیز جزئی ز آن است یک « آبیار » دارد که «اوساورossavar » می نامندش.
این شخص وظیفه دارد به هناگم کم آبی مزارع را سرکشی کرده آب اضافی مزرعهای را به مزرعهی کم آب برگرداند.
هر زارع با توجه به مقدار زمین زیر کشت خود ، ۵۰ تا ۱۵۰ ریال در سال به « اوسار» مزد می دهد.
این « اوسار» نمایندهی « میراب mirab » ی ست که در مرکز شهرستان است. « میراب» معاونی دارد که « نایب میراب» نامیده می شودو « نایب میراب» معاونی دارد به نام « آب سوار ab sovar » . « میراب» . و « آب سوار» در مرکز شهرستان هستند و از دولت حقوق می گیرند.
این تشکیلات در « حیدر آلات» کار چندانی ندارد که این روستا در دهنهی رودخانه و دامنه جنگل است و به اصطلاح در « سراب sarab » قرار دارد. مزارعشان سرشار است از آب و از این بابت غمی ندارند.
دامداری
داداری که در گذشته مبنای اصلی معیشت در « حیدر آلات» بود، امروز رو به کاهش می رود. مشکلات کوچ کردن از جلگه به « میان بند» و « سربند» در هوای مه آلود و گاه بارانی « درنگ» را باعث شد.
در هر قفیص باغ سیر ، ۲۰ پنجا(هزار دانه) بذر می ریزند.
در هر قفیص باغ ذرت، ۴ موچه muce (« هر موچه» یک ذرت است که دانه دانه می کنند) بذر می پاشند.
در مزرعه برنج،در مقابل پنج قوطی بذر ۱۴۰ قوطی جو(شلتوک) به دست می آید که در جدول ۷۰ قوطی برنج به حساب آمده است.
چای را به صورت برگ سبز به کارخانه می فروشند.
بیست سال قبل « حاج رفیع» نامی « خشته کوره سر xeste kure sar » ، قسمت جنوبلی حیدرآلات، را احداث کرد و به کشت روی اورد که قبل از او در حدود ۲۵ سال پیش، « نورالله قنبری» باغ چای احداث کرده بود.
این آزمون ها نتیجه داد و دیدند که زمین برای چای و برنج مناسب است. بدین ترتیب دامداری رو به کاهش رفت و کشاورزی رونق گرفت.
اکنون تنها شش نفر هستند که بیش از صد گوسفند و بز دارند. تعداد دام بقیه قابل ملاحظه نیست. نگهداری گاو که آسان تر است چونان گوسفند و بز رو به کاستی ننهاده است.
چرا که یک گاو ماده بسیاری از نیازهای خانوادهی روستائی را بر می آورد و یک گاو نر دوش به دوش مرد مزرعه را برای کشت آماده می سازد.
از شیر گوسفند و بز پنیر تهیه می کنند و از شیر گاو « کر». فصل تهیه پنیر اواخر اسفند آغاز می شودو کره بیشتر در بهار بدست می آید.
نگهداری گاو در حدود ۶ ماه و گوسفند و بز در حدود ۱۱ ماه دور از ده، همینطور جلوگیری از چری دام در جنگل باعث شده است که روستائیان به آن مختصر دام نیز عنایتی نشان ندهند. افرادی که به روزهای گذشته می اندیشند بر این عقیدهاند که ، دولت باید مراتع غیر جنگلی در اختیار دامداران بگذارد تا بتوانند چونان گذشته، دامداری را دنبال کنند.
جز اینها بیماریهای دامی نیز مزید بر علت است که در هوای مرطوب و زیر بارانهای یکریز دامها را تلف می کند.
اغلب این بیماریها را هنوز ناچارند با داروهای محلی معالجه کنند.
این همه باعث شده است که به تدریج کشاورزی رو به افزایش رود و مقبول افتد.
شکار
در اطراف « حیدر آلات» پرندگان و حیوانتا وحشی فراوانند. از قبیل : گوزن ( گنزganz ) ، آهو (پرزا perza) ، قرقاول ( تورک turk) ، نسبرnesber ، کفات kafat ، گنجشک (مرکیهmarkiya ) و … که در فصول مختلف برخی از اینان به ده می آیند. مخصوصاً در زمستان که هوا سرد میشود.
برخی از پرندگان را با دامهای دستی (وشته تله voste tale ، کانگور kolongor و خود بژن xod bezan ) صید می کنند که این کار – بیشتری جنبه ی تفنن دراد.
صنایع دستی
بافتن« شال» ( پارچه ی پشمی ، « جوراب» ، « دستکش»، « چادر» ( برای چوپانان ) ، « گوش کلاه»، « پیراهن کش» و … برای رفع نیازهای خودشان رواج دارد. این دست بافت ها بتدریج که دامداری از رونق افتاده ، رو به کاستی رفته است چرا که اینهمه بیشتر مورد استفاده ی چوپانان بود.
اکنون در خانه ی برخی از افراد که همچنان پوشاک گذشتهی خود را ارج می هند. از این قبیل دست بافتها می توان یافت.
اوزان و مقادیر محلی
حیدر الاتی ها برای « وزن کردن» ، سه نوع « سنگ» دارند:
۱ – من برنجی
۲ – سنگ طالش
۳ – منِ رای .
«من برنجی » در حدود ۲۵۰ ر ۸ کیلو است که به نیم من، چارک ، نیم چارک، « پنجا» و« نس پنجا» (نصف یا نیم پنجا)
تقسیم می شود:
من برنجی = ۲۵۰ / ۸کیلو
نیم من = ۱۲۵ / ۴ »
چارک = ۰۶۷۵ / ۲ »
نیم چارک = ۵/۰ چارک
پنجا (penja ) = 5/0 چارک
نس نجا (nespenja)= 5/0 پنجا
و سنگ طالش که یک من آن ۵/۷ کیلو است. به اجزاء زیر تقسیم می شود:
من = ۵/۷ کیلو
نیم من = ۷۵۰/۳ »
چارک = ۸۷۵/۱ » (سه پنجا)
پنجا (penja)= 20 درم
درم (daram)= 6 مثقال
و « من رایج» همان من متداول شش کیلوئی ست.
از این اوزان چنین برمیآید که «سنگ طالش» به معیشت قبلی حیدرالاتیها بر می گردد که دامدار بودند و کوچنده.
چرا که اکنون نیز باری وزن کردن «پنیر» ، «کشک»، « عسل»، «کره»، «شیر» و .. از «سنگ طالش» استفاده می کنند..
حال آنکه «من برنجی» پس از تغییر معیشت یعنی روی آوردن حیدرآلاتیها به کشاورزی . رایج شده است که «برنج» را با آن وزن می کند هنگامی که بخواهند مزد کارگز با کرایهی «ورزو»(۴) را بپردازند.
من رایج که از شهر آمده است با فراورده های شهری که وارد روستا می شود. در اربتط است و «قند» ،«چای»، «شکر» و … را با آن وزن می کنند.
جز اینها واحد مسافت اینان نیز نشان می دهد که برخی از خصوصیات معیشتی گذشتهشان همچنان با انها مانده است که با ساعت، « پیش از ظهر یا «بعد از ظهر» فاصله را می سنجد.
تقسیم کار
در « حیدر الات» اکرهای مربوط به دامداری اغلب به عهده مردان است. اما در کشاورزی زنان نقش عمده ای دارد م همپای مردان کار می کنند.
اگر در باغ چای شخم بهعهده ی مرد است؛ در عوض در «کاشت» هر دو شرکت دارند و همینطور در «برداشت» چین زن و حتی کودکان فعالیت می کنند. در کشت برنج نیز کارهای عمده را زنان به عهده دارند.
در مجموع می توان گفت، کشت محصولات ،چرای دامها، فروش محصولات و خرید مواد مصرفی ، تهیه هیزم و دوشیدن شیر گوسفند به عهدهی مردان است؛ و درختکاری، باغبانی، کارخانه و بافتن پارچه های پشمی ، چای چینی ، «نشا» و «وجین» مزارع برنج، دوشیدن شیر گاو را زنان به عهده دارند.
در برداشت محصولات کشاورزی مزد و زن با هم کار می کنند و در بسیاری از کارها پسربچهها نیز با مردان و زنان یاری می کنند.
گورستان
حیدر الاتی ها مردههاشان را در گورستان «قلعه رودخان»به خاک می سپارند، اما گورستان دیگری دارند به نام «صدبنده» که مزار نیز نامیده میشود،و در جنوب شرقی روستا قرار گرفته است.
«صد بنده» بر بالای تپهست که درختهای شمشاد دایره ای زدهاند و یک درخت شمشاد در میان گرفتهاند.
بر درختها نخ بستهاند و پارچههائی به شکل «ننوظ که سنگی در داخل آن نهادهاند، به این امید که صاحب فرزند شوند.
«صد بندهظ در عین حال زیارتگاهی ست که در روز عاشورا عزادارن به دورش طواف می کنند.
حیدرالاتیها بر این عقیده گه این مکان مدفن «صد بندهی نیکوکار» خداست و هم از این روست که کودکان مرده را آنجا دفن می کنند؛ که پاک اند و بی گناه، و بزرگسالان را به گورستان «قلعه رودخان» می برند.
خانواده در ارتباط با مسکن، پوشاک و بهداشت
در «حیدر الات» اغلب پسرهائی که ازدواج می کنند، از روی سفرهی دری کنار می روند و برای خود خانهای جداگانه می سازند.
در این قبیل موارد پدر مختصری مزرعه و باغ چای به پسر می دهد که سهم اصلی او برای بعد محفوظ می ماند؛ اما دختر سهمی نمی برد.
در برخی از خانوادهائی که تفکیک می شوند، ثروت عاملی ست تا یکی از افراد خانواده به سوی دیگری جلب شود فی المثل مادر نزد پسری که وضع مالی بهتری دارد می ماند؛ برای نگهداری بچه و رسیدگی به کارهای خانه.
اغلب مردهای حیدرالات گرایشی نشان میدهند که دو زن داشته باشند، اما زنهایی که «بیوه»می مانند، کمتر شوهر جوانی سراغشان می آید و این قبیل زنان به افراد پا به سن نهادهی ثروتمند شوهر می کنند.
در یک خانوادهی حیدرالاتی از جهت پوشاک، تنها پا به سن نهادهها پای بند پوشاک قدیمی می باشندو جوانها لباس شهری می پوشند و از جهت آرایش نیز «حنا» نهادن بر سر ، هر پانزده روز یک بار، بین پیران متداول است.
و جوانترها گوشواره، سکههای طلا، النگو، انگشتری و… به خود می آویزند.
عروسهای جوان و دختران – اغلب- کمی از موی سر را به عنوان «کاکل» جلو پیشانی می آورند.
اغلب مردان تسبیح به دست می گیرند و چوپانها، چوبدستی؛ از جنس «فترfeter» ( از گیل) که یک سرش را آهن میگیرند با میخ گرههائی در آن ایجاد می کنند.
پیرمردها سر را با تیغ می تراشند و جوانها موی بلند کردهاند و برخی جلوی سر را تراشیدهاند؛برای مسح.
یک خانوادهی حیدرالاتی چندان توجهی به بهداشت ندارد.
دربارش یکریز؛ گاه گل و لای تا وسط اتاقها می آید، و همینطور ظرفها را در آب رودخانه ای که الوده است؛ می شویند. مخصوصاً در فصل کار فرصت کمی پیدا می کنندتا به خوراک خود برسند. ظرف غذا را بر اجاق می نهند و به دنبال کار می روند که ای بسا مرغی نک بزند و یا بادی گرد وخاک در آن بپاشد.
ز جهتی در تمامی ده تنها چاهر خانوار «مستراح» دارند که ان نیز چالهای ست که دورش را با پرچین بالا آوردهاند. بقیه کنار رودخانه و زیر درخت و هر جای دیگر می نشینند.
این نیز به گونه ای در آلوده سازی محیط تاثیر می نهد.
رعایت نکردن بهداشت باعث شده است که بیماریهای «زردی» «گرم»، اسهالو سرماخوردگی دراین روستا فراوان باشد که اغلب بیماریها را در گذشته با گیاهانی چون «گل گاوزبا»و «گل بنفشه» و یا «به دانه» معالجه می کردند.و اکنون برخی از خانوادهها همچنان به سنت قدیم ارج می هندو باقی به پزشک مراجعه می کنند.
بازی – فراغت و سرگرمی
از جمله بازیهای متداول در « حیدر آلات» ، « لپه بازی»، « انگشتره بازیangustara bazi» ، لاله بازی lala baza ، قیش بازیgeys bazi، پوته کله بازی puta kalla bazi ، زلزله خه موشالخه zelzelex musalexe « کلاه پاسره kela pa sere و… است.
این بازیها سرگرمی کودکان و نوجوانان است که مردان پا به سن نهاده نیز در شبهای زمستان به برخی از این بازیها روی می آورند.
چنین به نظر می رسدکه اغلب این بازیها ریشه در فرهنگ گیلکی دارد. فی المثل در انگشتره بازی آنجا که طرف برنده، بازندگان را هجو می کند، شعر به گویش گیلکی ست:
askel bejara dasteme
ajur sakana dasteme
game xukana nasteme
شالیزاری پر از ساقهها داشتم سگهائی اینچنین داشتم غم خوکها را نداشتم
و این نشان می دهد که « حیدر آلاتی »های دامدار پس از تغییر دادن معیشت خویش وروی آوردن به کشت، از فرهنگ همسایگان تاثیر پذیرفتهاند.
جز اینها گاه مردان برای سرگرمی به « مسله جنگ»(۵) روی می آورند؛ که این « مسله جنگ» (چیستان» ریشه در ادبیات طالشی دارد و به معیشت مردمان آن ناحیه باز می گردد.
و همینطور پس از فراغت از کار روزانه در دو دکان ده که در عین حال قهوه خانه نیز بشمار می آیند، جمع می شوند و از خاک و هوا و بدی و خوبی محصول حرف می زنند.
ادبیات طالشی
گویش مردم حیدر آلات طالشی است و ادبیات اینان بسیار غنی. یک فرد طالشی در ترانههایش محیط و معیشتش را وصف می کند. رطوبت جنگلهای انبوه ییلاقی در این ترانهها جاری است(۶).
دو نمونه از ترانههای عاشقانهی طالشی را در اینجا می آوریم و سخن به پایان می بریم:
تلاره جور بشوم تی موختنه ره
تلاگلبرگ هنم تی گردنه ره
ای شب خانه آیم تی خفتنه ره
تی ماه سک بوبو میگیفتنه ره
telare jur Bosam ti Moxtanere
tala Gobarg henem ti Gardanere
I sab Xane ayem ti Xoftanere
Ti Mare sal Bobu Mi Giftanere
بالای تلار ( ایوان طبقهی دوم) رفتم برای دیدن تو
گلبرگی گی از طلا می گذارم بر گردن تو
یک شب به خانهات می آیم که کنارت بخوابم
مادرت سگ می شود که مرا بگیرد.
امه شب دلکه شمه چرا که
ای کچه نفت دکه شمه چرا که
چرا که کم سواه یک دردی داره
یوفی لیته چرکینه یو نفت نداره
ama sab dalaka sama seraka
I kaca naft daka sama ceraka
Cerake ksm sue yek dardy dara
Yu Felita cerkina yu naft nedara
به خانهی شما که رسیدم شب شد
قطرهای نفت در چراغ بریز
چراغ کم سوست یک دردی دارد
یا فتیله چرکین است یا نفت ندارد.
پاورقیها
۱ – جلگههای کنار رودخانه را «لات» گویند.
۲ – مسکن حیدرآلات و ویژگیهایش در مقالهای جداگنه آمده است. نگاه کنید به : «تامل در مسکن حیدرآلات»، از همین قلم. مجلهی هنر و مردم – شماره ۱۵۶ – مهرماه ۱۳۵۴.
۳ – پنجک panjek = دو روز و نیم از بهار و دو روز و نیم از تابستان – پاین بهار و آغاز تابستان – را «پنجک» نامند.
۴ – آنهائی که گاونر ندارند، آن را کرایه می کنند، از اوایل پائیز تا دو ماه از بهار رفته نگهمیدارند و بعد به صاحبش برمی گردانند از بابت کرایه پس از برداشت محصول ۵ قوطی برنج چمپا ( هر قوطی ۵۰۰ ریال ) به صاحب گاونر می دهند.
۵ – دربرخی نقاط شمال ایران به چیستان «مسئله» گوینده و برخی «مسئله جنگ»؛ یعنی جدل از طریق چیستان.
۶ – درباره ادبیات طالشی نگاه کنید به مقالهی «روزنهای به سبزه و آب» از این نویسنده. مجلهی « هنر و مردم» – شمارهی ۱۵۱ ، اردیبهشت ماه ۱۳۵۴.
منبع : مجله هنر و مردم ، دروه ۱۶، ش ۱۸۴ و ۱۸۵ ) بهمن و اسفند ۵۶): ۷۰-۸۲،
منبع ۲:taleshan.org/index.php/mardoomshenasi/64-heydarlat.html
سلام خیلی خوب بود اما حیدرآلات درست نیست همانگونه که شما هم در متن خود اوردید دشتی بود مال شخصی بنام حیدر دشت و صحرا معنی آلات نیست چرا که حیدر که اسم است کلمه دومش باید معنی دشت و صحرا بدهد که اینگونه نیست به عبارتی دیگر آلات یعنی ابزار نه زمین و دشت و”’ بنابراین نتیجه می گیریم نام صحیح حیدر الات چیزی نیست جز اینکه بنویسیم حیدرلات درستش حیدرلات است نه حیدر آلات.