سیروس عزیز ، سپیدپوش جاودانه بندر ، ای پر احساس ترین نسیم بهاری برای تو می نویسم از اشک هایی که در پس دلتنگی های قاب پنجره با تو سخن می گوید . این دل های طوفانی پس از تو با چه آرام می شود گویی این طوفان به اندازه گلهای پر غرورت سهمگین است و قدرت مهار آن از دست ما خارج شدنی است .
ذره ذره های وجود ملوان ، این قوی سپید را تو در پس پیراهن سفیدت به تصویری افتخار آمیز در آوردی و چهارده سال از این پرواز ناباورانه می گذرد در حالی که هنوز ، بندر بوی تو را می خواند و شماره ی “۹″ مقدسی که برای همیشه در صندوقچه خاطرات ملوان محبوس می ماند زیرا ملوان میراث جاودانه توست .
سرنوشت چه با حسرت به بازوبند پر افتخارت می نگریست و در یک کابوس وهم انگیز تو را به جاده ی مرگ خواند و و راستین عزیزت چه پر حرارت دست مادر را می فشرد زیرا در دل کوچک او لحظه ی جدایی نزدیک بود و این همه تنهایی سهم مادر است .
سیروس عزیز ، هنوز در یاد داریم که چه بی رحمانه تو را از دیارت راندند تا معدن طلایی فوتبال انزلی محروم از حضورت باشد ، غافل از اینکه تو در فرسنگ ها دورتر به تربیت و پرورش قایقرانانی دیگر چون خود مشغول بودی .سن سیروس هنوز یاد آور غروری است که تو با گل های طلایی ات آن را به ما هدیه دادی و قوی سپید که پر پروازش پس از تو زخمی است و با هیچ مرهمی التیام نیافته هنوز زنده است و نفس می کشد .
سیروس آبای ، در غروب سالگردت قافیه ها را غزل کردم تا در نهایت سادگی و با تمام وجود تقدیمت کنم . با تو عهدی دوباره می بندیم که ملوانت را تا ابد پاسداری کنیم .
.
نویسنده: محبوبه راحمی پور
عکس از ملوان کلاب
منبع: ملوان کلاب.نت (www.Malavanclub.net)
سلام به همه همشهریان عزیز
راستش میخوام از ته دلم فریاد بزنم که :: دلم واسه سیروس آبای خیلی تنگ شده است ::: روحش شاد