نویسندگان
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME

 

ساعتها به کندی می گذشتند،ای مدرسه لعنتی امروز که چهارشنبه سوری است باید تعطیل می کردند.برای بعدازظهر با بچه ها برنامه داشتیم.
از ساعت ۴ عصر شروع کردیم به پیدا کردن یک چوب کلفت و بلند که سرش را با پارچه های کهنه می بستیم که با شروع مراسم به نفت آغشته می کردیم و روشنش می کردیم. میله طوقه دوچرخه هم که یک سرش سوراخ بود را کوتاه می کردیم و یک میخ را با بندی بهش وصل می کردیم ودر گودی یکطرف گوگرد کبریت می ریختیم و میخ را با تیزی اش داخلش می کردیم و با کوبیدنش به دیوار یا زمین از صدای انفجارش که به زور با صدای ترکیدن بادکنک رقابت می کرد کلی کیف می کردیم.
کنار ساحل در آن زمانها آنقدر تا آب فاصله داشت که دو ماشین هم از کنار هم رد می شدند کپه کپه آتش روشن می کردیم و با مشعلها از روی آن می پریدیم و شاد بودیم ،آجیل هم از خانه می آوردیم ومی خوردیم و بازی می کردیم.
علی در چنین روزهائی خیلی خوشحال نبود،پدر و مادر نداشت و با مادر بزرگ پدری اش در یکی از اتاقهای منزل عمه اش زندگی می کرد.هیچ وقتن فهمیدیم او این روزها را بدون پدر و مادر چگونه گذراند ،اما پا به پای ما درس خواند و تا آخرش آمد.آن موقع ها ذهنیتمان این بود که همه مثل هم زندگی می کنند و شرایط زندگی برای همه کم و بیش یکسان است وقتی تابستانها چند روزی خانه عمه ام در انزلی می رفتم شبها شام کتلت و جیزهای دیگری که فکر می کردم فقط از این جور غذاها فقط نهار می خورند درست می کردند شاید آنها برای پذیرائی از من این کار را می کردند باعث تعجبم میشد چون ما اغلب نان و پنیر و تخم مرغ و سیب زمینی آبپز می خوردیم.
دنیای بی خبر بودن از سختی هائی که بزرگترها می کشیدند و متوجه نبودیم، نباید هم متوجه می شدیم ،کار ما درس خواندن بود وشاد بودن و فکر می کردیم زندگی همین است که داریم.
بعداز سیر شدن از آتش بازی وبا تاریک شدن هوا همه می رفتیم خانه هایمان و دو کپه آتش درست می کردیم و با خانواده از رویش می پریدیم. بعد هم که شام کوکو سبزی و ماهی بود و بعد نوبت تقسیم آجیل ها می شدکه پدر سهم هر کداممان را می داد و مشغول خوردن می شدیم و به این ترتیب چهارشنبه سوری تمام می شد.
چهارشنبه سوری های حالا که مو به تن آدم سیخ می کند ،وحشتناک شده ،در این روز سعی می کنیم زود به خانه برسیم تا گیر این آتش بازان نیفتیم.
ما با همان وسایل محدود و فقط در همان روز چهارشنبه سوری های شیرینی داشتیم .اما برای بعضی ها در این سالها چهارشنبه سوری اذیت آزار فراوانی داشته و باعث رسیدن آسیب به آنها شده .
.
ارسالی : آقای رحیم احمدجوی کپورچالی
ایمیل نویسنده : rak40ea@yahoo.com
منبع: سایت کرکان بندرانزلی (www.karkan.ir)

بازدید:2,583بار , ارسال شده در : 22ام اسفند, 1390; ساعت : 6:40 ق.ظ
تعداد نظرات : ۰
آرشیو مطالب
ارسال نظر جديد
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی یا گیلکی تایپ کنید.
  • نظرات در ارتباط با همین مطلب باشد در غیر اینصورت از « فرم تماس با مدیریت » استفاده کنید.
  • «مدیر سایت» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور یم.
  • نظرات پس از تأیید مدیریت سایت منتشر می‌شود.



جستجو
مدیریت
سایت کرکان بندرانزلی با دامنه
www.kargan.ir
نیز در دسترس می باشد.
مرحوم تقی کرکانی خان قدیم کرکان

روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .

تبلیغات
HTML
محبوب ترین مطالب
بازدید از سایت