شهرستانی که نام آن در هیچ یک از کتب تاریخی و جغرافیایی قدیم و جدید، یکی دوسفرنامه اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری ملاحظه نمی شود، نام دهکده ای بوده است که بر اثر رشد و توسعه خود اینک به عنوان یکی از شهرستانهای استان گیلان مورد بررسی قرار می گیرد و این امر نشانگر آن است که شهرستان مزبور، از هر حیث دارای استعداد و آمادگی برای پیشرفتهای روز افزون و سریع می باشد.از صومعه سرا- با همین تلفظ و املا- نخستین بار در سفرنامه میرزا ابراهیم ، که در اواخر قرن سیزدهم به “استر آباد و مازندران و گیلان” سفر کرده، به عنوان صد و دهمین روستا از دهکده های فومن نام رفته است. پنجاه و اند سال بعد رابینو در ولایات دارالمرز ایران گیلان یکی دو جا ضمن احصای بازارهای سایر مناطق، نامی هم از بازار روز صومعه سرا به میان آورد و بر خلاف روش پسندیده خویش، از شناساندن بیشتر آن دیار، خودداری ورزیده است.جالبتر آنکه منوچهر ستوده هم در اثر خود ” از آستارا تا استارباد” زیستنامه این شهرستان را از قلم انداخته و مسکوت گذاشته است.صومعه سرا در زمان رابینو یکی از دهکده های کسما به شمار می رفت و اینک کسما از نواحی صومعه سراست.صومعه سرا به واسطه موقعیتی که داشت در بهمن ماه سال ۱۳۲۳ به انضمام گسکرات یکی از بخشهای تابع شهرستان فومنات شد و این وضع تا سال ۱۳۳۸ خورشیدی ادامه داشت تا آنکه در آبان ماه سال مذکور بار دیگر از تابعیت شهرستان فومن منتزع و خود شهرستانی مستقل گردید. گفته می شود شاید سبب اصلی این موقعیت ، شاهراه بئدن آن است که به همه شهرهای اطراف تا غرب کشور ارتباط دارد.
مترجم کتاب رابینو (ولایات دارالمرز) که متوجه قصور نویسنده در شرح منطقه صومعه سرا شده ، ضمن تذکر همین نکته مبالغی اگاهیهای گوناگون به دست داده که منضم به کتاب اوست و ما برخی از یادداشتهای او را التقاط و ضمن تلفیق با مندرجات فرهنگنامه ها ذیلاً درج خواهیم کرد:
آب و هوای شهرستان صومعه سرا در زمستان، سرد و مرطوب و در تابستان، معتدل است و مزارع آن توسط رودخانه های تنیان ، سیاه رودخان، پلنگ ور و ماسوله مشروب می گردد. رود ماسوله پس از عبور از شهرستان نزدیک آبادی نرگستان به مرداب انزلی می ریزد.بیش از دو سوم مردم صومعه سرا به کشاورزی اشتغال دارند و بیشتر مزارع این شهرستان را که بالغ بر هزاران هکتار می گردد برنج و توتون به خود اختصاص داده است. کشت چای که مدتها به لاهیجان و پاره ای دیگر از نواحی گیلان شرقی اختصاص داشت، در صومعه سرا مورد آزمایش قرار گرفت و اینک از هر هکتار زمین این شهرستان، دو هزار کیلو برگ سبز چای به دست می آید. تربیت کرم ابریشم نیز در برخی توابع صومعه سرا مرسوم و قابل توجه است، چندانکه در سالهای اخیر محصول پیله این نواحی با فومن از مرز دویست و پنجاه تن گذشت که قسمتی از آن به سازمان نوغان و بخشی نیز در بازار آزاد فروخته شد.
در جنگلهای صومعه سرا که بخشهای باتلاقی و کرانه های مرداب و مناطق کوهستانی را زیر پوشش قرار داده است، انواع درختان جنگلی از جمله راش، توسکا، افرا، شیردار، نم دار، سپیدار، اوجا، ارس، زربین، ممرز و کهل همچنین درختان میوه نظیر گیلاس، خرمالو، ازگیل، سیب و گردو در میان انها دیده می شود.
تربیت دام و دامداری در این منطقه همواره رو به توسعه بوده است. مردم صومعه سرا به پرورش انواع طیور توجه خاصی دارند، چنانکه در سالهای اخیر تعداد پرندگان مورد پرورش صومعه سرا (مرغ، خروس، جوجه، اردک، غاز و بوقلمون) به مرز ششصد و پنجاه هزار قطعه نزدیک شده بود. در شکارگاههای مجاز اطرافف همچون نرگستان، اسفند، سیاه درویشان و دامنه های کوه صیادان علاوه بر تفنگ ساچمه ای، از روشهای خاصی نیز استفاده می کنند و پرندگان را زنده به دام می اندازند.بازاری که از قدیم الایام در روزهای یکشنبه در صومعه سرا دایر می گردد و رابینو در کتاب خود به همین مطلب اشاره و بسنده کرده است همچنان در صومعه سرا تشکیل می گردد و رقم عمده خرید و فروش و مبادلات را به خود اختصاص می دهد. بعلاوه فرآورده های شهرستان از راههای آسفالت که به رشت و آستارا و فومن و ماسال و قراء و قصبات اطراف منتهی می گردد، به این نواحی فرستاده می شود و برای این امر در سایر راههای فرعی از چهارپایان استفاده می شود.
اکثر ساختمانهای صومعه سرا نوساز است. شهر دارای پارک و کتابخانه کودک می باشد که در همان پارک احداث شده است.
آن هنگام که علامه دهخدا اثر سترگ خود را می نوشت شهر کنونی مرکز شهرستان دارای هشت هزار تن جمعیت و تعداد دویست و پنجاه دکان بود. وی می گوید:”در سال ۱۳۲۷،با شرکت سهامی عده ای از سکنه کارخانه برقی در آنجا دایر شد و روشنایی قصبه را تأمین کرد.”
اهالی صومعه سرا پایبند رسوم قدیمی و حفظ آداب و سنن محلی خود هستند. رفت و آمد در بازارها، کمک جمعی در کار مزرعه، که به آن “یاور” می گویند، جشن و سرورها و عروسیها عموماً به همان صورت که از قدیم الایام مرسوم بوده است در آنجا به چشم می خورد.
در نیمه اول قرن چهاردهم هجری رابینو ذیل توصیف شهرستان فومن از یکصدوپنجاه قریه اسم برده است که تمام آنها در حال حاضر از توابع صومعه سرا به شمار می روند و برخی از آنها اکنون به صورت بخش در آمده اندکه ما از هر کدام به جای خود نام خواهیم برد.صومعه سرا شامل دو مرکز عمده امیر نشین به نامهای تولم و گسکر است. در بسیاری از حوادث و وقایع مهم تاریخ گیلان به نام این دو امیرنشین بر می خوریم.
مؤلف” از آستارا تا استارباد” به نقل از “مسالک الابصار” می نویسد:”سلطان تولم بر سلطان فومن برتری و تسلط دارد؛ هزار سوار دارد که شجاعترین سربازان گیلان هستند. سربازانش در مقابل سربازان مغول ایستادگی کردند و ایشان را شکست دادند”
املجایتو( سلطان محمد خدابنده) هشتمین پادشاه از هلاکوئیان در مقابله با جنگاوران تولم دچار شکست سختی شد. به طوری که رابینو،مولف کتاب فرمانروایان گیلان نقل می کند، رکابزن فرمانروای فومن ، قتلغشاه سردار مغولی را که در راس لشکری انبوه به گیلان تاخته و پس از پیروزی بر فرمانروایان فومن و گسکر قصد تولم داشت به قتل رسانیده قشون مغول را محاصره کرد.تعداد محدودی از لشکریان قتلغشاه موفق به فرار شدندو جمع کثیری از آنان در اعماق گل و لای باتلاقهای گیلان جان خود را از دست دادند.برخی از محققان معتقدندکه نام صومعه سرا برگرفته ازاسم شیخ عبدالله صومعی عارف بزرگ نیمه دوم قرن چهارم ونیمه اول قرن پنجم هجری است.او مریدان بسیار داشته و صومعه های متعددی به برکت وجودش در آن ناحیه بر پا گردیده بود.گوهی دیگر می گویند نام صومعه سرا از دو واژه سوما یا صوما و سرا گرفته شده که مفهوم سرای زاهد است.در همین زمینه مولف نامها و نامدارهای گیلان در وجه تسمیه صومعه سرا می نویسد:”ظاهراً باید ترکیبی باشداز دو واژه سوما=صوما و سرا با مفهوم سرای زاهد.آنچنان که سوم ام =سمام جایگاه زاهد و سوما بجار مزرعه و برنجزار زاهد است ومردم گیلان نیز آن را به صورت سوما سرا تلفظ می کنند منتها اهل سواد شاید به علت نا آشنایی به معنی سوما = صوما آنرا صومعه ثبت کرده اند،در صورتیکه صومعه در لغت دیر راهبان و عبادتگاه ترسایان و جز آنان زاویه ای در بالای کوه و تپه معنی شده که با وضع جغرافیایی منطقه و مأنوسات دینی و مذهبی مردمش منطبق نمی باشد.مضافاً واژه صومعه خود افاده معنی مکان و گاه سرای مخصوص طبقه ای از مردم که ترسا یا راهب یا درویش باشند می گویند و آوردن واژه سرا پس از آن مناسب نمی نماید.”
صومعه سرا ناحیه ای سرسبز و با طراوت است.وجود رودهایی مانند تنیان، سیاه رودخان،پلنگ ور و ماسوله رودخان در آبادانی و سرسبزی و توسعه کشتزارها و باغهای این شهرستان اثر نمایانی داشته و جنگلهای با طراوت ، زمین های جلگه ای حاشیه مرداب و پای کوهها با انواع درختها و میوه های جنگلی و مزارع برنج،چای،توتون و ابریشم به این منطقه منظره ای بدیع داده است.
صومعه سرا با داشتن توتستانهای وسیع وادارات و سازماندهی مرکزی آن در کسما و تلمبارهای فراوان در تأمین قسمتی از محصول ابریشم گیلان نقش مؤثری داشته است.از وقتی که پای شرکت ها و بازرگانان خارجی جهت خریدن ابریشم گیلان به این سرزمین باز شد این ناحیه با گسترش تعداد تلمبارها و وسعت توتستانها اهمیت خاصی پیدا کرد.مؤلف کتاب “حدودالعالم من المشرق الی المغرب “که بیش از ۱۰۰۰ سال از تألیف آن می گذرد ، می نویسد: ” تولیم یکی از دهکده های آنسوی رودیان یعنی بیه پس است.”صاحب “مسالک الابصارفی ممالک الامصار”در ۷۳۷ هجری نوشته است:”حاکم تولم دارای موقعیت و اعتباری مساوی با حاکم فومن بوده و حکومت تولم نیرویی مرکب از ۱۰۰۰ نفر سرباز در اختیار داشت و این سربازان در گیلان به شجاعت مشهور بودند،مخصوصاً از زمانی که نیروی نغول را درهم شکستند اعتبار فوق العاده ای نزد همسایگان خود کسب کردند.”
شمس الدین محمد انصاری دمشقی که ” نخبه الدهر فی عجایب البر و البحر” را در قرن هشتم تألیف نموده در تعریف گیلان می گوید :”در این سرزمین شهرهای گوناگونگسترده ای بر کنار دریا همچون لاهیجان و کوتم و کوچصفهان و همام و رشت و تولیم و فومن … قرار داردو هریک از شهرها مملکتی جداگانه است و در آنها پادشاهانی فرمانروایی دارند که از یکدیگر اطاعت نمی کنند.”تولم در زمان سفر میرزا ابراهیم به سواحل جنوبی دریای خزر، (۷۷-۱۲۷۶ هجری قمری )از هر حیث رو به پیشرفت نهاده بود.او درباره تولم میگوید: “احوال ولایت تولم خالصه پادشاهی که در شمال فومن و در جنوب مرداب انزلی واقع است … محصولش برنج و ابریشم و مرغ و ماهی استویازده مجرای رودخانه دارد که به مرداب انزلی داخل می شود و ا آنها صید ماهی حلال می نمایند و مبلغ سه هزار تومان از بابت اجاره شیلات تولم م باشد.” رابینو می نویسد:”در دو قرن گذشته مرکز حکومت تولم ، هنده خاله بوده است. پس از آنکه امر واگذاری زمینهای خالصه تولم انجام یافتاین منطقه از نظر اداری به رشت تعلق گرفت و سردار معتمد که بزرگترین مالک رشت بود نایب الحکومه آنجا شد…تقریباً تمام جمعیت تولم را طاعون ۱۲۴۶ هجری از بین برد و جمعیت کنونی آن خیلی کم است و اصل آنها به مهاجرین لاهیجان و مازندران و طالش (تالش) که به این ناحیه آمده اند می رسد.محصولات تولم عبارتند از: برنج، ابریشم، توتون و مقدار کمی عسل … از آنجا که چوب و زغال و آجر و خربزه به انزلی و کدو به روسیه فرستاده می شود. : برنج و توتون و ابریشم تولم در بازارهای رشت به فروش می رسد.”
از مناطق مهم واقع در شهرستان صومعه سرا ،که خود تاریخی جداگانه داردو در مان قدیم منطقه حکومتی مهمی را تشکیل می داد، گسکر است.بنا بر عقیده ابوالفداء دولاب همان گسکر بوده است. مقدسی مؤلف “احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم”در قرن چهارم می نویسد:”دولاب قصبه جیل (گیلان) استساختمان هایش با سنگ و گچ است.جامع در کناری از ان است.شهری خوب و بازارش زیبا است.جلو جامع میدانی است و پشت ان گودالی برای فاضل آب.”
مؤلف “مسالک الابصار فی ممالک الامصار” نیز در مورد گسکر نوشته است:”منطقه حکومت وسیع و ایالات بارور و حاصلخیز است.گندم و میوه وحیواناتی مانند گاو و گوسفند در انجا فراوان است.”
اولئاریوس،که در اواسط قرن ۱۱ هجری (نیمه اول قرن ۱۷ میلادی) یعنی در عهد صفویه به ایران سفر کرده،نوشته است،”گسکر شهر کوچکی در حدود۴ فرسنگی کسما و ۲ فرسنگی دریا بوده است و آنرا گوراب گسکر نیز می نامند.”از مطالبی که جهانگردان و نویسندگان خارجی در مورد گسکرنوشته اند چنین برمی آید که این سرزمین با گذشت زمان اندک اندک محدود شده و اهمیت خود را از دست داده است.
۱۰۰ سال پس از اولئاریوس یعنی در ۱۱۶۰ هجری “کوک” یکی از همراهان شاهزاده گالیتزین سفیر روس از گسکردیدن کرد و نوشته است:”شهر گسکرو سرزمینی که به همین نام موسوم است تحت اداره حکومت گیلان که مرکز آن رشت است قرار دارد.از چندی پیش این ناحیه به سبب داشتن ابریشم خام و الیاف ابریشمی شهرت داشت اما شکنجه و فشار دوران حکومت ناد ران را به نابودی کشانید.”
۶۴ سال بهد یعنی در سال ۱۲۲۴ هجری کلنل ترزل از گسکربه عنوان قصبه ای نام برد که دارای ۴۰۰ خانوار تالش است و توسط خانها اداره می شود.خودزکو در ۱۲۴۶ هجری در مورد گسکر می نویسد:
“شهری به این نام که سابق بر این حاکم نشین امی قدرتمند گسکر بوده اکنون دیگر وجود ندارد.فتحعلی شاه پس از آنکه این سرزمین مستقل را تحت تسلط خویش در آوردو به عنوان ولایتی ضمیمه گیلان ساخت آنرا به ۵ بلوک زیر تقسیم کرد که جمله تابع حاکم ایالت گیلانند:الف:گیل دولاب و طالش دولاب یا پایین دولاب و بالا دولاب …و مرکزش پونل … ب:انزلی با ۴ بخش یا ۴ فریضه تابع خودکه عبارت باشند ازکولیور،بشم، سنگاچین و کپورچال…و مرکز ان انزلی است… ج:شاندرمن … والی آن رضاخان است که در مرکز بلوک یعنی در بیتم اقامت دارد. د:ماسال … مرکزش رودکنار است … دو بلوک اخیر را به ضمیمه طالش دولاب معمولاً با نام کوهپایه های گسکر می شناسند.”
ژوبر که در دهه اول قرن نوزدهم به ایران سفر کرده در سفرنامه خود می نویسد:
“هنگامیکه از انزلی عازم شویم و زبانه خاکی ای را که این بندر در آخریز سرحد شرقی آن فاگرفته دنبال بنماییم چندین دهکده کوچک می یابیم و در هفت فرسخی به سوی مغرب،قصبه گسکر را می بینیمکه ۳۰۰ تا ۴۰۰ خانواراز تیره تالشها در ان ساکن هستند.هسته این تیره در سزمینی به همین نام است که در نیمه راه رشت به انزلی می باشد.آقا محمد خان نتوانست آنها را فرمانبردار کندو بیش از چند سال نیست که فرمانبرداری فتحعلی شاه جانشین او را پذیرفته اند ولی به شرط ضمنی که حاکم انحا کسی از اهل تیره خودشان باشد.شاه، که اخیراً یکی از اربابان گیلان را به حکومت گسکر گماشته بود، مردم به پیشبازش رفتند و به او گفتند که پا به سرزمینشان نگذارد ولی حاکم اعتنایی به گفته انها نکرد و راه خود را پیش گرفت ولیکن به زحمت از مرز گذشته بود که چندین گلوله تفنگ از میان درختان شلیک شد و در همان محل ایستاد.آنها خودشان خانی را برگزیدند که خیلی به آرامی از این تاریخ به آنها حکومت می کند.شاه مصلحت دانست که چشم خود را درباره این سرکشی ببندد و به روی خود نیاورد. مردم انجا در بیشتر مدت سال در کوهستانها چاد رمی زنند و تنها در هنگام کشت کرم ابریشم به خانه های خود بازمی گردند.نها محصول خوبی به دست می آورند ولی ابریشمی که به دست می آورنددر گیلان چندان ارزشی ندارد.” رابینو که در فاصله ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ هجری در گیلان بوده می نویسد:” در اواخر سلطنت فتحعلی شاه از وسعت ناحیه گسکر کاسته گردیدو این ناحیه به وسعت کنونی خود رسید و حاکم مقر خود را در زیگسار بنا نمود.دهکده هایی که در جلگه بودند به نام گیل گسکرو نواحی کوهستانی آن که محل سکونت طالشها بود طالش گسکر خوانده شد. امروزه مرکز حکومت گسکر طاهرگوراب است … این دهکده دارای ۳۰ خانه و یک حمام به نام حمام گسکر است.مقبره ای به نام آقا پیرعلی در اینجا دیده می شود. جمعیت طاهرگوراب ۹۱۸ خانوار است که اکثر آنها گیلک هستند ولی دهکده هایی که مرز ماسال و شاندرمن می باشندمحل سکونت طالشهاست.”
رابینوصورتی از اسامی دهکده های گسکر شامل ۳۸ دهکده را در کتاب خود آورده است.بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که د ران زمان گسکر بخشی شامل ۳۸ روستا و آبادی بوده است.
.
گردآورنده: خانم مریم واقف
وبلاگ گردآورنده: guilanview.blogfa
منبع: سایت کرکان بندرانزلی (www.karkan.ir)
با تشکر از گرداورنده این تاریخچه از منطقه صومعه سرا
بسیار جالب وخواندنی بود
سلام دوست عزیز – ممنونم که به وبلاگ بنده سر زدید . از آشنایی تان خوشحالم . وب بسار جالب و سودمندی دارید . دوست عزیز ، خواستم بگویم که اگر از سوماسرا در ازمنه پیشین در تواریخ نامی نبرده اند . چون در آن زمانها بنام گسکر بود . حتا کسما و طاهرگوراب و ضیابر به این نام نبودند . بلکه به کلیه این شهرها گسکرات می گفتند .قبل از ان تاریخ اگر بخواهی سابقه این شهرها را بیابی باید با نام گسکر از دلاور ی ها و فداکاری هایش …در تاریخ جستجو کنید !
ممنونم موفق باشید .
مـن ضیابر ، تِـه بـاهـارا دوس دارم
تِـــه گولِـــه آلــوچه دارا دوس دارم
هـر زمات گــردم روبار کـؤلا مِـه ره
من تِه اون مورغک روبارادوس دارم
دوره بَــر ، داری همش باغ و بجار
مـن تِـه اون باغ و بجارا دوس دارم
هر جا شَم تِه حلوایا سوغات بَرَم
سوغاتی یـه مِـــه دیارا دوس دارم
سر بسر دونیا بَگـــردم مـــن اگــر
باز تِـــه اون روبار کنـارا دوس دارم
نامــــدارانید تِــــه زاک و زوکـــــان
تِــه زاکـــانِــه نامــــدارا دوس دارم
اهــل علم و اهـل کار تِه مردومان
من اوشانِه پوشته کارا دوس دارم
تــو ایسی مِـه زادگاه مثله مِه مار
مِـه وطن یأنی مِه مارا دوس دارم
شعر از «کاس آقا ضیابری »
* مورغک روبار : نام رودخانه مرغک که از میان
ضیابر می گذرد .
خوب