فارغ از هیاهوی اطراف در هاله ای از آرامش قدم بر می داشت .
همچون مادری که به دیدار عزیزان خفته در خاکش آمده بود ، بر سر هر گور خم می شد و با دستان سالخورده اش نوازشی می کرد سنگ روی قبر را ُ ، و زیر لب فاتحه ای می خواند برای آرامش خفته ی در خاک . انگار همگی فارغ از سن و سال فرزندان او بودند و به انتظار نوازش مادر.
این سو قیل و قال بود برای آیین گازرسانی و روشن شدن نمادین یک مشعل در حیاط مسجد روستای کرکان ، و آن سو بانوی سیاهپوش در آرامشی خلسه گونه همچون سالکی که به راز هستی دست یافته باشد خاموش اشارت می کرد به …..