“تیره ای ازقوم گیل هستند،ساکنان اصلی کوهستانهای شرق گیلان ، در مناطقی که جنگلها کم پشت، سبزه زارانش وسیع و آماده برای چرای دامهاست .اکثر گالشها دارای مذهب شیعه و گویش آنها گالشی است که شاخه ای از زبان گیلکی با این تفاوت که در گویش گالشی واژه های زیادی از مادی و پهلوی دست نخورده باقی مانده است و از این جهت پاکتر و سالمتر از گویش تالشی می باشد.”
شغل اصلی گالشها گله داری و تهیه فراورده های دامی از قبیل شیر، ماست ،کره ،روغن و کشک است و در درجه دوم شالیبافی و پشم ریسی. این تیره تا شصت سال پیش به زراعت و کشاورزی رغبتی نشان نمی دادند مگر در مساحتهای بسیار محدود برای تامین پاره ای نیازمندیهای غذایی خانواده . تخصص اصلی گالشها در پرورش و تیمار دامهای اهلی از قبیل گاو و گوسفند و بز و قاطر و سگ گله است. شهرت نیک آنان در امانت داری موجب گردیده است که هر ساله گله داران جلگه نشین چارپایان اهلی خود را به آنان بسپارند. گالشها نیز در مقابل شرایط سنتی و مناسبی به تعلیف و پرورش گله ها مشغول می شوند. افراد بعضی خانواده های گالش احیاناً در بعضی نقاط دامنه یا جلگه کنار رود یا مرداب (سل)دیده می شوند که به امر دامداری و دامپروری مشغول می باشند وگاهی نام خود را به محل وکار و منطقه زیست خویش نهاده اند (گالش سرا،گالش کلام و…)
واژه گالش ظاهراً به کسی اطلاق می شود که به گله داری مشغول باشد و از نظر لغوی “گال ازگالیدن به معنی دوری و کناره گیری هم دیده شده گالش = کناره گیر، دوری گزین ” برای آنان که از جلگه به کوهستان پناه برده و سنت گله داری خود را کماکان محفوظ داشته اند، مناسب می نمایند.
گالشها ، قومی که تاریخ نویسان قدیم از آنها در جنوب دریای خزر بخصوص در شرق گیلان یاد کرده اند از اعقاب ساکنان اولیه گیلان می باشند که بر اثر حوادثی که در گذشته دور در حوالی بحر خزر روی داد، به کوهستان رانده شده یا خود فرار کرده اند. آنها مردمی هستند خوش اندام ، کمر باریک ، درشت استخوان و سفید پوست با چشمان سیاه یا قهوه ای روشن و نگاه کنجکاو و نافذ دارند. زن و مرد گالش، پر توان، سخت کوش و آماده برای انجام کارهای سنگین و پر حوصله هستند. آنان بسیار مهربان و مهمان دوست و درروابط عاشقانه پایبند و وفادار هستند.در گذشته حتی المقدور از وصلت و پیوند سببی با تیره های غیر گالشی پرهیز داشتند. اما امروزه به سبب بالا رفتن سن ازدواج و کسب تحصیلات عالیه دخترانشان، تعصبی برای وصلت با اقوام دیگر ندارند.
امروزه نیمی از جمعیت روستایی املش را گالشها تشکیل می دهند واغلب آنها در کنار گاوداری به چایکاری و نوغانداری روی آورده اند. در دودهه اخیر وضع رقت بار گالشها سر و سامان گرفته و آنهائیکه متمول ترگشته اند به سطح شهراملش مهاجرت نموده و بصورت کلونی هایی در بعضی از محلات املش(انارستان محله ،میرزاآباد وسرچور) سکونت گزیده اند وضمن بدست گرفتن نبض اقتصاد شهر، بعضاً خود را به مشاغل اداری و دولتی وابسته نموده اند.
متاسفانه گالشها با آنکه در گذشته وحدت کلامی و علقه های فرهنگی منسجمی داشتند یکباره تحت تاثیر فرهنگ شهری قرار گرفته و اغلب رسومات و سنت های خود را زیر پا گذاشته اند و به نوعی به یک خود باختگی رسیده اند، بطوریکه واژه گالش را بر خود نمی پسندند و آنرا با حماقت و رذالت و در پاره ای از موارد با ساده لوحی مترادف می دانند و هر گاه کسی ناگاه با لفظ گالش آنان را مخاطب خود قرار دهد یکباره از کوره در می روند وبا پرخاشگری واکنش نشان می دهند چونکه این لفظ را امری توهین و تمسخرآمیز قلمداد می کنند.
منبع:وبلاگ املش شناسی
سلام
وقت کردید به وبلاگ من هم سر بزنید
راستی یک سوال بسیار مهم :
شما در مورد کرد زبانان روستای رستم آباد(دوسالده و پشتکلا) تاریخچه ای می توانید پیدا کنید؟