استاد جلیل ضیاءپور در ۵ اردیبهشتماه ۱۲۹۹ شمسی در بندر انزلی متولد شدند. ایشان پس از به پایان رساندن تحصیلات مقدماتی در محل زادگاه، در سال ۱۳۱۷ به منظور ادامه و فراگیری علوم مورد علاقه رهسپار تهران میگردند و هم زمان با ورودشان در امتحانات مربوط به رشته موسیقی شرکت میکنند و رتبه لازم را کسب مینمایند. لذا در اولین گامهای کسب علم و دانش، فراگیری هنر موسیقی را آغاز میدارند.
استاد در رابطه با این موضوع فرمودهاند: «در مدت نه چندان طولانی از زمان شروع کارم در هنرستان موسیقی و فراگیری رشته آهنگسازی، بنا به تصمیمات دولت وقت، اساتید بلژیکی مدیریت هنرستان را رها نمودند و عازم کشور خود گردیدند پس مسئولیت به عهدهی «کلنل وزیری» واگذار گردید و چون دیگر رشته آهنگسازی در هنرستان وجود نداشت، علیرغم میل درونی، موسیقی را رها نمودم و به سراغ هنرهای تزئینی سنّتی رفتم.»
ضیاءپور پس از ورود به مدرسه صنایع مستظرفه قدیمه و فراگیری تذهیب، نقش قالی، مینیاتور، کاشیکاری و نگارگری در سال ۱۳۲۰ به دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران ره مییابد و با شوقی فراوان، رشتههای: تزئینات داخلی، دکوراسیون، نقاشی و مجسمهسازی را میآموزد و به سال ۵-۱۳۲۴ با احراز رتبه مقام اول و دریافت مدال فرهنگی درجه یکم، تحصیلات آکادمیک خود را در مقطع لیسانس به انجام میرساند.
بر این اساس در همان سال از طریق بورس دولت فرانسه و از سوی دانشگاه تهران به منظور انجام تحصیلات عالیه تکمیلی (Super Fectionner) عازم کشور فرانسه میگردند و از طرف دولت آن کشور در دانشکدهی ملی و عالی هنرهای زیبای پاریس – بوزار (Ecolenational Superieure des Beaux-Arts) ثبت نام میشوند.
ضیاءپور که گویی با انرژی و کوششی غیر قابل وصف، کسب علم و دانش را پیگیری مینمود، تصمیم میگیرد تا با کسب مجوز از دولت فرانسه و معرفی نامه رسمیدر دانشکدهی دولتی – گراندشوم یر (Grand Chaumier) نیز ثبت نام نماید، تا علاوه بر رشتههای اصلی (نقاشی و مجسمهسازی) بتواند بطور جامع رشتههای دیگری چون تاریخ هنر، سبک شناسی، تاریخ تمدن، جامعه شناسی، نقش شناسی و پوشاک را نیز به صورت همزمان پیگیری و به انجام رساند.
جلیل ضیاءپور که در بهترین مدرسه روز دنیا – و مهد هنر در آن زمان – به تحصیل پرداخته بود و نزد اساتیدی چون سووربی (Suverbie) در نقاشی و نیکلوس (Niclousse) در مجسمهسازی که هر کدام جزء بزرگترین تئوریسینهای جهان هنر محسوب میشدند، آموزش دیده بود، سرانجام پس از اخذ درجه دکترا در هنر، برای اولین بار در سال ۱۳۲۸ به میهن باز میگردد و به منظور روشنگری اذهان نسبت به هنر نو در مجادله با هنر کهنه، با همکاری سه تن از دوستان، اقدام به تأسیس انجمنی مینمایند به نام «خروس جنگی» و مجلهای را نیز تحت همین نام به چاپ میرسانند.
استاد در این رابطه فرمودهاند:
«پس از آمدنم به ایران متوجه شدم که هنر ما از دنیا خیلی دور است و تصویرسازی و نقاشی ما یک تقلید بیمحتوا است. پس میبایست مبارزهای انجام میگرفت، مبارزه میان کهنه پرستی و سنّت گرایی به دور از واقعیات زمانه و این موضوع نیاز به برنامهریزی دقیقی داشت. پس انجمنی تأسیس نمودم و نام انجمن را خروس جنگی گذاردم به این دلیل که هیبت زیبا و رنگین خروس به نقاشی نزدیک است و خودش نیز مظهر جنگ و مبارزه است و شعاری را نیز برای انجمن برگزیدم از فرخی سیستانی و آن شعار این بود:
«فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر»
جلیل ضیاءپور، پس از آمدنش به ایران، با قدمهای پرصلابت و نگاه و اندیشهای کنجکاو که اینک استادی غنی و پرتوان بود پرده از فرهنگ اصیل ایرانی برداشت و هنر ایرانی را در لباس نو، منظری دوباره بخشید و پس از بررسیهای فراوان و مداقههای لازم، نظریه و ایدئولوژی هنری خویش را تحت عنوان: «لغو نظریههای مکاتب گذشته و معاصر» به رشتهی تحریر درآورد و روشنگری اذهان را آغاز نمود. وی نقاشی پیشرو و منتقدی آگاه و پرچمدار نهضتی بود که در دشوارترین شرایط فرهنگی، از تنگنای زمانه سرافراز بیرون آمد و بیش از نیم قرن کوشایی در هنر ایران، ایراد بیش از یکصد و چند سخنرانی فرهنگی، هنری و اجتماعی در مجامع عمومی و خصوصی، خلق آثار هنری، نگارش بسیاری کتابهای تحقیقی، تألیفات، مقالات، بیان مصاحبات و تصدی پستهای ارشد و داشتن مقامات دولتی از جمله نامورانی است که به نقل از کتب و مجلات هنری منتشره وی را همنشین نیما و هدایت در راه نوآوری دانستهاند و به دلیل استفاده از اشکال هندسی و هنر تزئینی که برگرفته از دستمایههای ایرانی است و نیز تقسیم بندیهایی که به روش کوبیسم انجام داده است و برای نخستین بار طرح نوینی را در هنر مدرن ایران رقم زده است، استاد را به عنوان «پدر هنر نقاشی ایران» نام نهادهاند.
نقاشیهای جلیل ضیاءپور دارای شیوهای شخصی است و به دور از تقلید، که به اذعان بزرگان این رشته از هنر هر کدام نه تنها پشتوانهی ملی فرهنگی، بلکه ثروت ملی محسوب میشود.
استاد ضیاءپور به دلیل علاقهای که به جوانان و دانشجویان داشتند و به آنان عشق میورزیدند در سال ۱۳۳۲ به درخواست اداره کل هنرهای زیبای کشور، اقدام به تأسیس هنرستانهای هنرهای تجسمی دختران و پسران تهران نموده و همچنین مقدمات تأسیس دانشکدهی هنرهای تزئینی را تهیه کردند.
ضیاءپور بیش از نیم قرن را برای تحرک در نوگرایی و اعراض از تقلید و توجه به الهامگیری و وسعت نگرش و مقایسهی آثار به منظور اعتلای اندیشهی هنری کوشید و در سالهای کهولت نیز همواره در تلاش، جهت فراگیری علوم و دانش روز بود و علیرغم داشتن بیماری ناشی از گذشت سالهای عمر کماکان با انرژی و قدرتی غیرقابل وصف در دانشکده و دانشگاههای بسیاری از جمله دانشکدههای آردراماتیک و هنرهای تزئینی، مجتمع دانشگاهی هنر، دانشگاه تربیت مدرس و دانشکدهی الزهرا (س) تدریس مینمودند و راهنمایی و هدایت دانشجویان مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را برعهده داشتند.
سرانجام این دانشمند فرزانه که وجود ارزشمند و گرانقدرش برای اهل هنر مغتنم بود در شب یلدایی سرد و طولانی در ۳۰ آذرماه ۱۳۷۸ نقاب در خاک کشید و در سن ۷۹ سالگی دار فانی را وداع گفت تا بی تردید در جهان دیگرش کسب علم و دانش را آغاز نماید.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.