بیوگرافی و زندگینامه
فرهنگ لغت دهخدا در این باره چنین آمده است : آزرمیدخت . [ زَ دُ ] (اِخ ) دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان ملقبه ٔ به عادله [ مفاتیح ] که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را بپادشاهی برداشتند و چهار ماه ملک راند. و او را آزرم و آزرمی نیز خوانده اند. بلعمی درباره ی آذرمیدخت چنین نوشته است: چون آذرمیدخت بر تخت شاهی نشست دادگری کرد وی کسی را به وزیری نگماشت و پادشاهی را خود اداره می کرد. به رأی و تدبیر خویش و در همه ی فرزندان خسرو از وی نیکو روی تر نبود. در این هنگام مردی بود که کسی از وی بزرگتر نبود به اصل و نسب و مردی و اسپهبد خراسان بزرگ بود و پرویز او را فرمانروایی خراسان داده بود و نام وی فرخ هرمزد بود. خود او دربارگاه خسرو خدمت می کرد و پسر خویش رستم را به جانشینی خود در خراسان بزرگ گسیل داشته بود. این هرمزد کس نزد آذرمیدخت فرستاد و پیام داد: چو باشد اگر تو مرا به شوهری بپذیری ؟ آذرمیدخت پاسخ داد: اگر پیش از این گفته بودی می کردم، ولی شهبانوی جهان نشاید که شوهر کند به پیدا و مرا در این کشور به چون تویی نیاز است و من نیز خواهانم. پس از این میانه چنان باید که امشب با تو گردآیم. چون شب تاریک شود تو به کاخ من آی تنها. تا من امیر حرس را بگویم که مرا با تو تدبیری هست در کار کشور تا تو راتا پیش من آورد و امشب با هم شادی کنیم. فرخ هرمزد چنین کرد و امیرحرس را گفت شهبانو مرا خواسته است. امیر حرس آذرمیدخت را آگاهی داد که فرخ هرمزد آمده و چشم به راه است. ملکه گفت: برو و سرش برگیر و پیش من آر. امیرحرس بیامد و سر او را برید و پیش شهبانو آورد. پس آذرمیدخت دستور داد سرو تنش را یکجا در برکوشک بیفکنند. دیگر روز چون سپاه به کاخ شهبانو آمدند، فرخ هرمزد را کشته دیدند. این فرخ هرمزد در زن خواستن و شهوترانی شناخته شده بود به این کار. سپاه ترسیده و از امیرحرس پرسیدند او چه گناه کرده است ؟ گفت: گناهی نابخشودنی کرده که باید کشته می شد. پس دانستند که آهنگ شهبانو کرده خاموش شدند و فرخ هرمزد را به این کار سرزنش کردند. رستم فرخزاد فرمانروای خراسان بزرگ چون از این رویداد با خبر شد به مداین سپاه کشید و با آذرمیدخت جنگید و او را گرفت و کور کرد و پس از آن بکشت و امیرحرس را نیز کشت . پادشاهی آذرمیدخت شش ماه بود. ابن اثیر می گوید: شهبانو خود را با خوردن زهر کشت. نویسنده ی « التواریخ» نوشته است: پادشاهی آذرمیدخت دختر پرویز شش ماه بود و برخی گویند یک سال و چهارماه پادشاهی کرد و مرد. به روایتی گویند رستم فرخزاد او را به کین خواهی پدرش کشت. در کرانه ی اسدآباد کوشکی به نام خویش آذرمیدخت بنا کرد و اندرهامون ، نشستگاهی با شکوه بر سر تپه بنا کرد که نشانه ی آن هنوز به لطف اهورا برجای است.
منبع : لغت نامه دهخدا