داشتم می دیدم، بله خودم را می دیدم که روی تخت کنار رویا خوابیده ام .یعنی داشتم خواب می دیدم! یک سکوتی حاکم بود.خودمان را می دیدم.نمی توانستم تکان بخورم.رویا مث همیشه داشت خروپف می کرد .اما من بدون خروپف! صاف دراز کشیده بودم.این جور خوابیدن را دوست نداشتم و راحت نبودم . همیشه باید […]

سلام خدمت کپورچالی های عزیز کپورچال هویت ماست و همین روستاست که خاطرات شیرین ایام گذشته را برایمان رقم زده است و نوستالژی های خویش را در همین محل به یادگار داریم ولی متاسفانه کمتر کسی در کپورچال از پیشینه تاریخی این روستا خبر دارد و همین موضوع یکی از دلایل عقب ماندگی زادگاهمان است. […]

به یاد همه آنهایی که نتوانستند بمانند و رفتند چند روزی بود که حسابی سرحال بود ، یک بلیز آستین کوتاه سرخابی پوشیده بود با یه شلوار جین سرمه ای پررنگ و یک صندل تابستانی بند دار، یعنی آخر خوشحالی و سرکیف بودن بود.داشتم می رفتم بازار که در خونه شون دیدمش ، همسایه بودیم […]

  مقدمه همه شما با تمام توانتان خانه تکانی برای سال نو را به پایان رساندید حالا کاری به جزئیاتش ندارم به هر صورت به ضرب و زور کمک بچه ها و آقای خانه حسابی تکوندید خانه را مثل هرسال، راستی شماها خودتان را هم به همان شیوه ای که خانه را ترو تمیز می […]

این گالری شامل عکسی متعلق به سال ۱۳۶۱ از روستای کپورچال بندرانزلی میباشد افراد در عکس آقایان حاج رحمت چایبیجاری و حاج مهدی چایبیجاری میباشند این عکس توسط آقای سینا مقدم برایمان ارسال گردیده

عکسها متعلق به پدربزرگ من حاج رحمت چای بیجاری و اقای دیرافزون و عباد کریمی و محمود اسدی میباشد که مربوط به تشکر هنگ ژاندارمری رشت از نامبردگان بخاطر اهدای زمین برای احداث پاسگاه ژاندارمری کپورچال میباشد ارسالی : آقای سینا مقدم منبع : سایت کرکان بندرانزلی  

بطوریکه قبلاً در جت پردار گفته شد در روستایی که من سپاه دانش آنجا بودم از بخش فریمان مشهد بود اکثریت مردم آنجا از نژاد بربر، تعدادی عجم و تعداد کمی نیز بلوچ بودند، اغلب این سه گروه با هم درگیری لفظی داشتند. عجم ها درقلعه بالا و بربرها در قلعه پایین زندگی میکردند و […]

بهتر است بگویم، بچّه های نسل اوّل، بچّه های نسل دوّم، چون عکس العمل بچّه های نسل سوّم و چهارم را در این مورد نمیدانم. ما که بچّه بودیم صبح ها که از محل فروش مرغابی های صید شده عبور میکردیم، می دیدیم چند نفری در حال سربریدن صدها مرغابی و چنگر و خودکای صید […]

  نجات ودوام زندگی مشترک : مهم ‌ترین نقشی که دوست داشتن در زندگی مشترک ایفا می‌کند نیروی محرکه زندگی و حس آرامش کنار هم بودن زوج‌هاست؛ چراکه این احساس دلیل خوبی است تا زن یا مرد انگیزه لازم برای حل مشکلات زندگی مشترک خود را به دست آورد. پس دوست داشتن و دلنشین بودن […]

  ماندن یا نماندن در ازدواج اجباری: مهم ‌ترین نقشی که دوست داشتن در زندگی مشترک ایفا می‌کند نیروی محرکه زندگی و حس آرامش کنار هم بودن زوج‌هاست؛ چراکه این احساس دلیل خوبی است تا زن یا مرد انگیزه لازم برای حل مشکلات زندگی مشترک خود را به دست آورند. پس دوست داشتن و دلنشین […]

در سال های ۴۰-۱۳۳۰ شغل اکثر مردم کپورچال برنجکاری بود و چون هر چند سال یک بار کلّیه محصول آنها در اثر بی آبی می سوخت اغلب مردم وضع خوبی نداشتند. آب مربوط به برنج کاری از رود خانه ای که از کوه های طوالش سرچشمه می گرفت تامین می شد. و چون از زمین […]

حدود سال ۱۳۷۰ در یکی از کانال های تلویزیون ایران سریالی غروب ها بخش میشد بنام اخلاق در خانواده که استاد حاج آقا حسینی میآمدند براساس آموزه های دینی وظایف پدر ومادر نسبت به فرزند و وظایف فرزند نسبت به پدر و مادر را می گفتند و گاهی نمایشی هم در این رابطه اجراء میشد، […]

  تا چه حد به اسرار درون خود واقفید: به شش سوال زیر به دقت فکر کنید و خودتان را واقعاً در موقعیتهای گفته شده احساس کرده ودر نظر بگیرید وسپس به سوالات پاسخ صادقانه دهید : ۱- خود را در یک کشتی تصوّر کنید که در حال غرق شدن است. شما خود را به […]

به خانمها احترام بگذارید: حساسیت و درک خانمها نسبت به مسائل قابل توجه است آقایان باید سعی کنند دقیق به حرفهای آنها گوش داده ودلایل منطقی آنها را بپذیرند وبه آنها احترام بگذارند. آقایان نباید درمقابل حساسیت و درک خانم‌ها، خصوصیاتی مردانه مثل جدی بودن و قدرت بدنی از خود نشان د‌هند.زیرا خانمها دیدگاهی متفاوت […]

در پنج کیلومتری شرق رضوانشهر در دهی بنام دارسرا سیّد بزارگواری آرمیده است که از عرفای قرن هشتم هجری بوده و نسب او از طریق ده پشت به امام موسی کاظم(ع) میرسد مزار او دارای گنبد و بارگاهی است و قبرش در داخل آن مشخص بوده و دارای زیارت نامه و شجره نامه می باشد […]

حاج آقای موحدی فر زمانی که طلبه بوده و در قم تحصیل میکردند در ماه های محرّم و صفر و ماه مبارک رمضان برای رفتن به منبر و پاسخ سئوالات شرعی مردم به کپورچال میآمدند پدرم به دلیل اعتقادات مذهبی خواهر خانمش را که با ما زندگی میکرد با وجود خواستگارهای متعدد به عقد ایشان […]

این گالری شامل عکسهایی از روستای کپورچال بندرانزلی میباشد که از صفحات اجتماعی گردآوری شده و برای تماشای شما دوستان و سروران گرامی در این سایت قرار داده شد               . منبع: شبکه اجتماعی فیسبوک صفحه pages/Kapurchal

این گالری شامل عکسهایی از روستای کپورچال بندرانزلی میباشد که از صفحات اجتماعی گردآوری شده و برای تماشای شما دوستان و سروران گرامی در این سایت قرار داده شد                   عکاس: آقای علی جعفری منبع: شبکه اجتماعی فیسبوک صفحه pages/Kapurchal

لوازم خریداری شده در گنجه نزدیک تخت خواب همه متحدالشکل طبق دستور چیده شد ووسایل نافرم و گران قیمت یا اضافی مثل ریش تراش برقی ادکلن گران قیمت یا کتری برقی ممنوع بود وهرروز گنجه ها با وسایل داخل آن که درش باز بود با تخت خواب آنکادره و دیگر وسایل مورد بازدید افسران دسته […]

از چند ماه قبل دفترچه آماده به خدمت گرفته بودیم و تاریخی را در آن مشخص کرده بودند که باید خودمان را در آن تاریخ به حوزه نظام وظیفه استان گیلان معرفی کنیم زمانی که به حوزه نظام وظیفه در شهر رشت رسیدیم ساعت هشت صبح ما را به ترتیب قد به ده ستون صف […]

کودکان از رفتارهای بد خود، همیشه هدفی دارند. بسیاری از والدین از این اهداف بی اطلاع هستند و به محض مشاهده یک رفتار بد از کودک، به جای شناسایی علت رفتار، به نشانه واکنش می دهند و شرایط را نابه سامان تر می کنند. برای پاسخ موثر به بدرفتاری فرزندان لازم است اهداف کودکان از […]

    بازدید بخشدار انزلی از مرکز بهداشتی و درمانی کپورچال به مناسبت فرا رسیدن هفنه سلامت منوچهر عاشوری بخشدار مرکزی بندر انزلی به اتفاق سید حسین دریابکی رئیس اداره آموزش و پرورش بندرانزلی و اعضای شورای اسلامی و دهیار و امام جماعت مسجد جامع کپورچال با رئیس و پرسنل مرکز بهداشتی و درمانی کپورچال […]

بعداز گرفتن دیپلم که منتظر برگزاری کنکوردانشگاه ها بودم در صورت عدم موفقیت باید به خدمت سربازی می رفتم درآنزمان هر دانشگاهی برای خود کنکورجداگانه ای برگزار میکرد روزی پدرم روزنامه ای به منزل آورد که در آن اطلاعیه ای بود مبنی براینکه نیروی هوای ارتش برای تکمیل کادر فنی خود تعدادی دیپلمه با شرایط […]

 در دنیای اسرارآمیزی که هر روز همه چیز در حال حرکت و تغییر و تحول است، به نظر می‌رسد  که تنبلی و میل به سکون در این دوره بیشتر از دوره‌های قبل گریبان آدم‌ها را گرفته است! چند تا ایده و فکر داشته‌اید که به خاطر بی‌حوصلگی‌تان به دست فراموشی سپرده شده‌اندوفرصت نکرده‌ایدآنهارا به عمل […]

رضا رفت .حمید هم رفت ، ازدواج کرد و همان شمال ماندگار شدو هوشنگ هم مجبور شد خانه را تحویل بدهد و لوازمی را که داشت بیاورد چاپخانه و همانجا بماند ، هرچند پس از مدتی او هم ازدواج کرد و مدتی بود تا رفت تهران ودر یک چاپخانه بزرگ مشغول کار شد و اوضاعش […]

  سوال :متوجه شده ام در دوران عقد ، شوهرم وقتی عصبانی میشود از حالت طبیعی خارج میشود و حالت غیر عادی به خود می گیرد ،داد میزنند و وحشت تمام وجود مرا فرا میگیرد . اگر با ایشان وارد زندگی مشترک بشوم ، مشکلی برایم پبش نمی آید ؟ جواب:اگر صرفا عصبانیتهای موردی باشد […]

کلاس پنجم – ششم دبستان بودم یک معلّم مسن برای درس فارسی داشتیم که کتاب فارسی را میخواند و با آب و تاب برایمان تعریف میکرد خدایش بیامرزد، آلان هر وقت می خواهم قیافه شان را تجسّم کنم سیمای مرحوم مهندس بازرگان نظرم مجسّم می شود چون هم سن وسال وهم تیپ ایشان در زمان […]

رحیم گاهاً بعضی شبها یا نهارها می رفتم پیش بچه ها ، بعضی شبها ی تعطیل هم به صورت قاچاقی ویدئو و تلویزیون با چند تا فیلم می گرفتیم و تا صبح می نشستیم فیلم نگاه می کردیم و اتاق هم پر از دود سیگار می شد.غذا هم که اغلب گوشت چرخ کرده بود با […]

رضا ناچار بودم با حمید و هوشنگ طبقه بالای چاپخانه زندگی کنیم، عصرها بعد از تعطیلی تعاونی و بستن صندوق و واریز پولش در صندوق قرض الحسنه ای که در همان خیابان بود باتفاق رحیم به چاپخانه می رفتیم و به صورت کنترات جعبه های کفش چاپ شده مربوط به یک تولیدی کفش را مونتاژ […]

حمید با اتوبوس ساعت ۱۰ شب حرکت کرده بودم و از سه راه آذری با مینی بوس خودم را به اسلام شهر رساندم و صبح کله سحر که هنوز هیچ مغازه ای باز نشده بود رسیدم دم درب چاپخانه.چاپخانه واقع در یک خیابان پت و پهن به نام بیست متری امام خمینی با انواع مغازه […]