منوی اصلی
نویسندگان
- مدیر سایت (1788)
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME
نرم افزارهای پیام رسان(لاین، وایبر، واتس آپ…) نویسنده: منیر فحیانی چند روز بیشتر از خرید گوشی موبایل آندرویدی ام نمی گذشت که فرزند یکی از اقوام که در منزل ما مهمان بود، پرسید: لاین داری؟ واتس آپ و وایبر چطور؟ سرم را با اشاره ای که بدتر از جواب نه بود تکان دادم. گفت: بگذار […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱۹] , بازدید:5,920بار
یکسال بود که در روستای هوس شهرستان فریمان مشهد به عنوان سپاه دانش خدمت میکردم. سرشماری آبانماه سال ۱۳۴۵ بود که از طرف آموزش پرورش شهرستان مشهد به ما اعلام کردند اگر مایل باشیم به مدت یک ماه کلاس ها را تعطیل کرده و برای سرشماری در این منطقه همکاری نماییم. در اینصورت علاوه برمبلغ […]
+ لینک مطلب
نظرات [۶] , بازدید:2,665بار
خاطرات زیادی در زندگی انسانها وجود دارند که در پستوهای ذهن گم شده اند که گاهی با یه اتفاق ، کلمه ، عکس ویا چیزهایی کوچک ناگهان به یاد ش می آوری و این خاطره یکی از آنهاست که در ورقهای اتفاقی نوشته هایم که بیش از دو دهه پیش به صورت پیش نویس نوشتهام […]
+ لینک مطلب
نظرات [۵] , بازدید:2,566بار
بعد از اتمام دوره لیسانس وزارت خانه ای ۱۵ نفر از ما را در رشته های مختلف که خدمت سربازی را قبلاً انجام داده بودیم برای تاسیس یک مرکز آموش تخصّصی از دانشگاه علم و صنعت استخدام کرد به این صورت که پس از برگزاری یک دوره دو ساله آموزش های مختلف زیر نطر کارشناسان […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱۴] , بازدید:3,487بار
مطالبی که من می فرستم خاطرات زندگی ام از ۶-۵ سالگی تا ۶۰-۵۰ سالگی می باشد و برای تنوع یکی ممکن است مربوط به ۵سالگی، یکی ۱۰- ۲۰-۳۰سالگی و یا ۴۰ و۵۰ و۶۰سالگی باشد و زمان آن در خود مطلب ملحوظ است ولی پس از اتمام مطالب میتوان آنها را مرتّب نمود اگر تعدادی از […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱۹] , بازدید:4,304بار
(این نوشته بر اساس شنیده ای در یکی از قطارهای مترو است که من هرروز در مسیررفت و برگشتم از کرج به تهران به اندازه یک گفتگوی دو دقیقه ای گرفته شده .) استرس همه وجودش را گرفته بود ، برای بار اول بود که می خواست این کار را بکند.به صورت شیفتی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۶] , بازدید:3,046بار
در زمان نوجوانی ما علاوه برفوتبال و شنا در دریا و بازی های محلی که توضیح در باره آنها فرصت دیگری را می طلبد، سرگرمی های فصلی و مناسبتی دیگری نیز در کپورچال وجود داشت که عبارت بودند از: لافند بازی یا همان بند بازی، سینمای آموزشی سیاَر و تعزیه خوانی. در لافند بازی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱۴] , بازدید:3,896بار
ادامه دادم و گفتم هر وقت با هم میریم خونه پدر و مادرم ، وقتی برمیگردیم میگی مادرت رفتارش یک جوری بود ، انگاری از اینکه ما اونجائیم ناراحته .تو رو دوست داره و با تو خوبه اما رفتارش با من بده بهت میگم عزیز من ، من وظیفه امه برم بهشون سر بزنم […]
+ لینک مطلب
نظرات [۳] , بازدید:2,629بار
اردیبهشت بود و نزدیک امتحانات و من کنار مصطفی که مشغول ماهیگیری بود کنار ساحل به این طرف و آن طرف می رفتم.دختری نزدیک شد . مسافر زود رس بود شاید ، پرسید ماهی می گیرید . گفتم دوستم در حال ماهیگیریست و من هم دارم قدم می زنم . شروع کرد به حرف […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,110بار
شرشر عرق می ریختم بدون آنکه در حال انجام کار سختی باشم . هوا به طرز وحشتناکی گرم و شرجی بود، ذل تابستان و وسط گرمای روز و زمانی که پدر و مادر در حال استراحت و خواب بعداظهر بودند به دنبال جیر جیرک ها زیر درختان به و ازگیل ژاپنی و انجیر با […]
+ لینک مطلب
نظرات [۸] , بازدید:3,418بار
وقتی سیکل اول دبیرستان را درکپورچال تمام کردم، باید برای ادامه تحصیل به تهران یا رشت یا بندر انزلی ویا به رضوانشهر ( که آنوقت رضوانده میگفتند ) می رفتم چون در کپورجال سیکل دوم نداشتیم. هرکدام از دوستان و همکلاسی ها به تناسب وضع خانوادگی ویا وضع مالی خود برای ادامه تحصیل به […]
+ لینک مطلب
نظرات [۸] , بازدید:3,649بار
به یاد همه آنهایی که روزی در کنارمان بودند.یادشان گرامی روی ایوان خانه پدری با پاهای آویزون نشسته بودم و دو کف دستم تکیه گاهم بود و پاهایم جلو عقب می شدند و صدای شغالها به گوش می رسید که می گفتند فردا آفتاب خواهد بود .هواشناسیشان بهتر از کارشناسان هواشناسیمان بود که می […]
+ لینک مطلب
نظرات [۵] , بازدید:2,943بار
بعد از گرفتن دیپلم به سپاه دانش رفته و از آنجا پس از دوره آموزشی به روستایی در نزدیکی کارخانه قند فریمان مشهد برای خدمت اعزام شدم در آنجا علاوه برتدریس در کلاس روزانه وشبانه ودروس کشاورزی وورزش، هراتفاقی که در روستا می افتاد به سراغ من می آمدند تا حل و فصل نمایم. […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱۰] , بازدید:4,238بار
افسوس که نامه جوانی طی شد وان تازه بهار زندگانی طی شد وان مرغ طرب که نام او بود شباب فریاد ندانم کی آمد کی شد سرنویسی زمانی که شش ساله شدم، پدرم از اول تابستان میگفت امسال باید به مدرسه بروی، مادربزرگم یک کیف چرمی قهوه ای رنگ خیلی طریف که میگفت از […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲۰] , بازدید:5,358بار
زمان دانشجویی درمنزلی واقع در نارمک مستاجر بودم آپارتمانی سه طبقه و جمع و جوری بود، طبقه اول در اختیار یک بنا بود و دوم صاحب خانه زندگی میکرد و طبقه سوم هم من بودم، مرد صاحب خانه در میدان امام حسین ( فوزیه سابق ) خیاطی داشت گاهی هم سری به شمال میزد […]
+ لینک مطلب
نظرات [۸] , بازدید:3,573بار
صدای شلپ شلپ پاهایش با کفشی که خیسی و سرمای آب باران کف پاهایش را مور مور کرده بود، در سرش می پیچید و از این وضعیت دندانهایش را به هم می فشرد و با ذهنش درگیربود .یکی اون می گفت یکی خودش .شنیده بود وقتی گفتگوی درونی باخودش دارد روی کاغذ بنویسد […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,015بار
دختر آینه ها کتابی است که از مشکلات و دغدغه های زنان شاغل می گوید. زبان صریح، گیرا و جسورانه و قلم پالوده و سرشار از بدایع ادبی در فضایی کاملا داستانی از مشخص های این کتاب می باشد که باعث می شود از خواندن این داستان لذت ببرید. دختر آینه ها روایت داستانی دختری […]
+ لینک مطلب
نظرات [۶] , بازدید:10,736بار
قسمت آخر برای اینکه وضعیت زندگی ام بهتر بشه اولین دوره بازخریدی ام در اوایل دهه ۷۰ انجام دادم که سرانجام ناخوشی داشت که ناچاراً افتادم به کار بازاریابی موادغذایی در یک شرکت که به عنوان کارآموز با شخصیت جالبی آشنا شدم که روزهای خوش و جالبی داشتیم در فصل زمستان ۷۰ و بعداز مدتی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۴] , بازدید:2,808بار
قسمت چهارم: سربازی ام با اینکه در جنگ وگلوله و مین و خمپاره بود روزگار خوش و سرگرم کننده ای بود با اینکه خیلی ها را از دست دادیم دوستانی را هم یافتیم اما بعدها دیگر نتوانستیم همدیگر را ببینیم ، هرکدام رفتیم در یک گوشه ای از زمین و شروع کردیم به بازی نقش […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,414بار
قسمت سوم : قلم را می کنم داخل مغزم تا دوباره بالا بیاورم ؛ بیاورم و بگویم : کم کم دارم روی زمین غریبه می شوم اما دریا و آسمان دوستان همیشگی ام خواهند بود ابرهای سیاه و بارش های باران هم همینطور . شالیزارها ؛ زنان تا کمرخم شده ؛ زالوهای چسبان به پاها […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,215بار
قسمت دوم : تمام اینا هنوز تو کله ام هستند و هنوز نتوانسته ام درمانش کنم هنوز تصاویرم با تقی و محمد و سعید و عبدالرضا و حمید در اتاقهای گلی با سقف پوشالی خانه کریم که درس می خواندیم در ذهنم وول می خورند همین یک ماه پیش در شنبه بازار دیدمش چقدر […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲] , بازدید:2,491بار
قسمت اول : دلم میخواست انگشتم را بکنم تو کله ام و بالا بیارم همه این سالهای رفته را حالم بد بود خیلی بد . مغزم دچار تهوع شده بود .تصویر عیسی آمد جلویم که داشتند رویش خاک می ریختند یاد مردادسالی افتادم که همه از خانه هاریخته بودیم بیرون باد و رعدوبرق شدید […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,201بار
مقدمه: بالاخره همه چی دست به دست هم دادند وکشاندنم به بیمارستان برای آنژیو و بعدش هم بالون زدن شاید هم اوضاع آنقدر بد نبود اما امورات پزشک و بیمارستانی که سهامدارش بود باید می گذشت . گفتم همه دست به دست هم دادند آره آلودگی این ابرشهر نکبتی که هیچ وقت مهرش به دلم […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲] , بازدید:2,598بار
تکیه دادم به پشتی و ولو شدم،خسته شده بودم . اما زنم همان طور داشت هنوز غر می زد چه می دونم حرف می زد شاید هم … حرفاش همه تکراری بودند ، بارها شنیده بودم.جالب بود دقیقاً شبیه دیالوگ سریالهای تلویزیونی.خسته ام کرده بود.داشتم متوجه می شدم که ازش دارم تنفر پیدا […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,347بار
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره و خنده باشه بدون هیچ غصه ای ،یا خورشید […]
+ لینک مطلب
نظرات [۷] , بازدید:3,937بار
وقتی به آسمان آبی شهرم نگاه میکنم به تکه ابرای کوچکی که در آسمان جاخوش کرده اند.به پرنده ها که در پروازند.با خودم میگویم ای کاش من هم می توانستم پرواز کنم.دشت های سرسبز را ببینم.گندمهایی که روی تپه ها سراز خاک در آورده اند با باد در رقصند مثل موج دریا همانند دامن پرچین […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲] , بازدید:2,847بار
چندی پیش و در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان سایت وزین کرکان عکسهایی از درو برنج گذاشت و من رفتم به سالهایی دور سالهایی که حمل برنجهای درو شده از مزارع به خانه ها با اسب صورت می گرفت.داشتم اسبها را می دیدم که آرام آرام در کوچه ها می رفتند و پوزه بندی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۹] , بازدید:3,694بار
آقای طاهری مدیریت محترم سایت آبکنارما اعلام نموده بودند از اولین ها یتان بنویسید.ایده های خوبی می دهند که بار اول در مورد اولین ماشین بود و از قضای روزگار اولین ماشینهایمان یکی بود و آن هم ژیان که داستانش را نوشتم و حالا از اولین سفر م می نویسم که به صورت پراکنده […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,309بار
سموم آفت زدا مواد شیمیائی هستند که که برای از بین بردن و حذف موجوداتی که برای بشر محسوب میشوند ،ساخته شده اند این مواد را میتوان شامل حشره کشها ،سموم دفع آفات نباتی ،جونده کشها ،قارچ کشها،مواد محافظ چوب، حلزون کشها و مواد گندزدا دانست. آفت کشهای خانگی اغلب در ترکیب خود دارای […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:10,851بار
هوا گرم است. هفته هاست که باران نباریده. دلم لک زده برای صدای باران و بوی خاک باران خورده.به آسمان نگاه می کنم. ابری سیاه از راه رسیده است.شاید ببارد. صندلی را بر می دارم و کنار پنجره اتاق منتظر می نشینم. پنجره رو به حیاط باز می شود. حیاطی که مثل یک جنگل […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,490بار
آرشیو مطالب
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » کمکهای مردمی برای مسجد...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » اولسبلانگاه کجاست
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » آنقوت (Ruddy Shelduck)
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » بمانی
- » روستای لپوندان
- » باغ محتشم رشت
- » بارهنگ «وارانگو»
گالری تصاویر
جستجو
مدیریت
www.kargan.ir
نیز در دسترس می باشد.
روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .
تبلیغات
HTML
محبوب ترین مطالب
- » آموزش و طرز تهیه کباب کوبیده آ...
- » مراحل پرورش کرم ابریشم
- » متن کامل شازده کوچولو
- » دانلود آهنگ زیبای تو نزدیکی از...
- » چند افسانه متروک ماندن شهر گسک...
- » طرز تهیه میرزا قاسمی غذای محلی...
- » دانلود آهنگ زیبای یه دل شکوندم...
- » بانو روح انگیز میرزایی موسیقی ...
- » رضا نظری و دزدان ناشی
- » دانلود آهنگ زیبای ستاره مشرقی ...
- » طرز تهیه شربت توت فرنگی
- » روش دم کردن چای و انواع دم نوش
- » بهداشت فردی
- » لیست همه زنان رضا شاه
- » استاد احمد عاشورپور (بهمراه دا...
- » دهکده ییلاقی اولسبلنگاه شهرست...
- » آموزش و طرز تهیه انواع خورشت ق...
- » درست صحبت کردن را بیاموزید !
- » عروسک های باربی عامل امریکایی ...
- » لباسهای محلی گیلان؛ جاذبه ای ر...
- » افتتاح بیمارستان سلامت رستم آب...
- » طرز تهیه کال کباب شمالی
- » داستان رعنا ( رَعنَه )
- » چگونه سوالات و جوابهای امنیتی...
- » گیاهان شمال ایران – گیاه زولنگ...
- » لباس قاسم آبادی
- » آئین جشن چهارشنبه سوری
- » نام و نشان گیلان
- » تاریخچه روستای کرکان بندرانزلی
- » طرز تهیه کباب ترش گیلان
مطالب اتفاقی
- » نامه پیر زن به...
- » ویروس folder option
- » تغییرات در منوی MY...
- » اگر کسی عاشق شما...
- » آب دوکوده کونوس
- » آموزش و طرز تهیه...
- » آشنایی با خواص چای...
- » ترفند حذف اسکرین کیپد...
- » روش تهیه کویی تره...
- » باورهای زاغ و کلاغ...
- » هنرمندان اهل انزلی ...
- » انزلی در سفرنامه ...
- » چرا نماد عاشقی قلب...
- » حمام کمسارشفت
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » طرز تهیه آلو مسما
- » باران فقر(۵) از رحیم...
- » دستهای کوچک دعا
- » منصور صارمی
- » گزیده ای از وصیت...
ابر برچسب
بازدید از سایت