منوی اصلی
نویسندگان
- مدیر سایت (1788)
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME
زمزمه جابجایی (قسمت ۱۹) از اوایل آبان زمزمه جابجایی لشکر ما و تحویل منظقه به لشکر ۷۷خراسان به گوش میرسید. در این مدت اتفاقاتی برای دوستانم افتاد که برخی از آنها به شرح زیر است. سرباز علی که از دوستان زمان آموزشی من و هوشنگ و اهل شفت بود در دسته شناسایی با ترکش […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲] , بازدید:3,490بار
کانال (قسمت ۱۸) .. بعد از اتمام ماموریت در دره سبز و رفتن به مرخصی، اوایل آبان سال ۶۰به روستای شعیبیه ، همان موقعیتی که قبلاً دو هفته در آنجاانجام وظیفه کرده بودم مامور شدم ولی تفاوتش با دفعه قبل در دو چیز بود. در دفعه اول گروهان پرویز مسئولیت نگهداری خط را بر […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,695بار
گشت شناسایی(۱۷) با اتمام شهریور و به دستور فرماندهی کل قوا تحرکات جدی در جبهه ها آغاز شد و در اولین قدم عملیات شکست حصر آبادان موسوم به طریق القدس در منطقه آبادان اجرا و پیروزیهای قابل ملاجظه ای برای نیرو های ما به ارمغان آورد. البته در این ایام من مرخصی بودم و […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:3,106بار
دره سبز(۱۶) اواخر مرداد ماه یک گردان از تیپ سی گرکان(در حال حاضر به لشکر ارتقاء داده شده) به منطقه ماملحق شد و در سمت شمال غرب ما حد فاصل تپه شنی و پل نادری(جسر نادری) در ساحل شرقی رود کرخه مستقر گردید. از آنجاییکه یگان یاد شده فاقد تشکیلات بهداری بود . وظیفه پوشش […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:3,173بار
خرما پزان(۱۵) با آغاز مرداد هر روز به گرمای منطقه افزوده میشد و به گفته جنوبی ها فصل خرما پزان نزدیک بود و هر روز گرمتر از دیروز میشد . از طرفی جنگ که در ماههای آخر سال اول بود در حال تبدیل شدن به یک جنگ فرسایشی بلند مدت بود. قرار گرفتن در موضع […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,721بار
امروز را دریاب به فردا اعتباری نیست دست دراز می کردی می توانستی ستاره ها را بگیری ،آنقدر نزدیک بودند که از پشت شان خدا را هم می توانستی ببینی.کنار ساحل دراز کشیده بودیم و نیمه تابستان بود من و علی و فرشید روز خوشی را گذرانده بودیم. تمام روز را کنار ساحل بودیم […]
+ لینک مطلب
نظرات [۶] , بازدید:4,783بار
زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که […]
+ لینک مطلب
نظرات [۳] , بازدید:5,831بار
مطلبی با عنوان” عزیزم دوستت دارم” که حاوی نکات ارزشمند مدیریت خانواده و اجتماع میباشد جهت بهره برداری لازم تقدیم میگرددو امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد. “عزیزم دوستت دارم” پس از ۱۱سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که […]
+ لینک مطلب
نظرات [۴] , بازدید:6,908بار
دوران نقاهت(۱۴) .. سر ظهر بود که لنگ لنگان و عصا به دست به مقر گروهان ارکان- دسته بهداری رسیدم . دوستان و علی الخصوص فرماندهانم با دیدن من متعجب پرسیدند با این وضع اینجا چکار میکنی؟و بعد از اینکه مشخص شد با داشتن ۱۰روز استراحت پزشکی به منزل نرفته و به خط برگشته ام […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:3,732بار
اولین تجربه(۱۳) همانطوریکه در قسمت قبلی گفته شد هفته سوم تیرماه ۶۰هفته ای تلخ و سخت برایم بود که آخرین روز آن صبح روز بیست و یکم زمانی که در حال جابجایی با نیروی جایگزین و آماده شدن برای رفتن به خط دوم بودم. مصادف شد با آمدن جیب حامل یخ و تانکر چرخدار آب، […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:3,514بار
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی نوشته آنتوان دو سن اگزوپری است. این داستان از معروفترین داستانهای کودکان و سومین داستان پرفروش قرن بیستم در جهان و همچنین یکی از پرفروش ترین کتاب های تمام دوران ها است. در این داستان اگزوپری به شیوهای سورئالیستی و به بیان […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲۷] , بازدید:206,211بار
در محاورات روزمره و زمانی که شکوه و گلایه از نامرادی روزگار به میان می آید عبارت نسل سوخته را زیاد می شنویم. بسیاری از هم سن و سالهای ما وقتی بحث قیاس امکانات، شرابط اجتماعی سیاسی و موقعیتها و فرصتهای رشد و تعالی امروز و دیروز به میان می آید. متولدین دهه ۴۰ وکمی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,418بار
اصلا حوصله نداشت اعصابش درب و داغان بود ،یک سالی می شد که زنش گیر داده بود به مشروب خوردنش و می گفت بزارش کنار ،فیلتر سیگار را با انگشت شصت و اشاره پرت کرد بیرون و از توی پاکت یکی دیگه بیرون کشید و روشن کرد.زنش می گفت بچه هات بزرگ شده اند اگر […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,685بار
مدتی را سوسنگرد بودیم که همان زمان در آزادسازی بستان شرکت کردیم و بعد از آن رفتیم بستان و در یکی از روستاهای اطراف بستان در خانه های به جا مانده از مردم مستقر شدیم.تا مدتی از دست چادر خلاص شدیم و وضعیت بهتری پیدا کردیم،حس اینکه در چهار دیواری زندگی می کردیم حس خوشایندی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,342بار
هفته ای تلخ(۱۲) بعد از مرخصی به علت تاخیر یکی از دوستانی که به مرخصی رفته بود، بیدرنگ به خط اول اعزام شدم . این بار برخلاف دفعه قبل که به دسته۳ مامور بودم، به دسته۲ گروهان پرویز مامور شدم. دسته۲ گروهان پرویز در سمت شمال غربی روستای شعیبیه مستقر بود. موقعیتی که […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,821بار
اولین مرخصی(۱۱) بعد از تجربه ۴۰روز حضور در منطقه نوبت اعزام من به مرخصی فرا رسید. در این مدت فقط یک بار توانسته بودم به شهر(اندیمشک و دزفول) رفته و به وسیله تلگراف چند جمله در حد خبر سلامتی برای خانواده ارسال نمایم . آن زمان شبکه تلفن ثابت در خیلی از شهرها وضعیت […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,899بار
باران به شدت می بارید و صدای کوبش در،در صدای باران گم می شد.لیلا خانم بالاخره صدا را شنید و رفت در را باز کرد.آقاسید بود مست و پاتیل .روی پایش بند نبود با تکیه بر لیلاخانم خودش را به ایوان رساند و ولو شد روی حصیرهای چرک مرده.تا نیم ساعت پیش از پنجره سریال […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:3,940بار
دوستان جدید(۸) … بعد از کلی درازکش کردن وخاک و خلی شدن به محل استقرار دسته بهداری رسیدیم . همانطوریکه در قسمت قبلی عرض کردم حد فاصل رود کرخه تا محل استقرار واحدهای گروهان ارکان(خمپاره ۱۲۰میلی متری، دسته بهداری، دسته شناسایی، دسته ۱۰۶) پوشیده از درختهای گز و برخی درختان بومی منطقه بود . فاصله […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,783بار
فضای جنگی(۶) … با دیدن آتش حاصل از برخورد گلوله توپ با بوته ها که از دور شبیه گندم زار بود کنجگاو شدم به نزدیکتر رفته و صحنه را تماشا کنم . هنوز چند قدمی به پیش نرفته بودم که صدایی سنگین و عامرانه مرا از رفتن باز داشت. صدا با اینکه به زبان فارسی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲] , بازدید:3,233بار
باید از رقابیه می رفتیم به سمت حمیدیه که مابین اهواز و سوسنگرد بود در یک محوطه جنگلی نزدیک این شهر که به خاطر دسترسی به همه چیز مورد نیازمان محل مناسبی بود.جاهائی در بین درختان انتخاب شد برای گروهای مختلف که با لودر به صورت تپه های صاف و با ارتفاع از […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,742بار
پشه کوره(۴) در حالی که گرما همه را کلافه کرده بود سعی میکردیم در سایه چادرها و بعضا” سایه سار درختان اکالیپتوس از شدت تاثیر گرما بکاهیم . اما واقعا” برای ما که اولین روز حضور در خوزستان را تجربه می کردیم تحمل این همه گرما طاقت فرسا بود . امیدوارم بودیم که با […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,169بار
اعزام به جبهه(۱) بعد از طی کردن یک دوره فشرده آموزشی کمتر از دو ماه (۲۵اسفند۵۹تا۱۸اردیبهشت۶۰)درپادگان ۰۱تهران(لشکرک)روز تقسیم فرا رسید . بچه های دوره ما عمدتا”از استانهای گیلان و فارس بودند. تعدادی از بچه های همشهری و هم زبان که از ابتدای دوره با آنها جور بودم و بیشتر اوقات را کنار هم بودیم […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,872بار
جلوی در حیاط منتظر آمدن ننه(مادر بزرگ پدری ام)هستم وگاها به ته کوچه سمت راستم نگاهی می اندازم که محل برگشت شالیکاران از مزارع است.ننه به صورت کمکی و با دریافت برنج در انتهای کار کشت و درو (البته به صورت جو که همان برنج پوست نکنده است)دستمزد می گیرد ،خیلی سالهای دور خانواده […]
+ لینک مطلب
نظرات [۳] , بازدید:11,180بار
مادرم می گوید :بند ناف خواهرت که خشک شد و چسبید به آن گیره کوچک؛پرتش کردم درون باغچه.برای همین او عاشق گل وگیاه است وبا یک جنگل بان عروسی کرد! آن وقتها بچه بودم نمی فهمیدم که…اما برای برادرت را انداختم توی دریا. -چرا؟ -آخر مادر خدابیامرزم می گفت بندناف آدم هرجا باشد سرنوشت […]
+ لینک مطلب
نظرات [۲] , بازدید:5,705بار
به سرعت به طرف مدرسه می رفتم ،می شد گفت می دویدم گفته بودند نتیجه ها اعلام شده ،با اینکه می دانستم قبول می شوم اما دل تو دلم نبود.معلم ها قابل پیش بینی نبودند یه وقتی جوابت به یک سوال از نظر خودت عالی بوده اما معلم آن نمره دلخواه را بهت نمی […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,400بار
صبح که از سنگر احد بیرون آمدیم رفتیم سراغ سنگرمان پر از آب بود پتوها را بیرون کشیدیم و پس از چلاندن اویزان کردیم تا خشک شود همان جوری چند تا عکس با دوربین یکی از بچه ها گرفتیم. بعضی از چادرها هم کمی آب نفوذ کرده بود اما نه به اندازه چادر ما. […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,763بار
امروز دوم خرداد است و از چند روز قبل و شاید تا چند روز آینده همه جا صحبت از فتح خرمشهر است ، در و دیوار شهر پوشیده از بنر و عکس و… صفحات روزنامه ها را انبوه مطالب و گزارشات این واقعه بزرگ تاریخی اشغال کرده و رادیو تلویزیون حجم بالایی از برنامه های […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,662بار
بامصطفی و رجب شروع کردیم به کندن زمین ،آن طرف هم علی و مسعود که هر دو بچه تهران بودند شروع کردند کندن.ما تا نزدیکی زانو کندیم و رویش را چادر زدیم و کف سنگر را با پتو فرش کردیم و کناره هایش به صورت تاقچه شد که وسایلهای خرده ریز را آنجا گذاشتیم،رجب هنوز […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,676بار
من، من هستم . به همین سادگی .خودم + هیچکس ! اولین باری که زاده شدم ، پائیز بود . وقتی که باران میبارید …برگریزان ِ سالی که درخت ِ سیب ِ ته حیاطمان هنوز هر بهار ، مینشست به شکوفه ،منهای حالا که نمیدانم شکوفه میدهد یا نه …خدا ببخشدش به صاحبان تازه اش […]
+ لینک مطلب
نظرات [۱] , بازدید:3,139بار
میل به نوشتن این روزها بیش از هرزمانی میل به نوشتن دارم . دلیلش را نمیدانم از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کرده و افکارم را برروی کاغذ- کاغذ که نه بر صفحه نرم افزار ورد در رایانه – می اورم. امروز سوم خرداد ۱۳۹۱است با ورود به اداره و هنگام ثبت ورود به اداره […]
+ لینک مطلب
نظرات [۰] , بازدید:2,727بار
آرشیو مطالب
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » کمکهای مردمی برای مسجد...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » اولسبلانگاه کجاست
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » آنقوت (Ruddy Shelduck)
- » عکسهای اینستاگرامی روستای کرکان...
- » بمانی
- » روستای لپوندان
- » باغ محتشم رشت
- » بارهنگ «وارانگو»
گالری تصاویر
جستجو
مدیریت
www.kargan.ir
نیز در دسترس می باشد.
روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .
تبلیغات
HTML
محبوب ترین مطالب
- » آموزش و طرز تهیه کباب کوبیده آ...
- » مراحل پرورش کرم ابریشم
- » متن کامل شازده کوچولو
- » دانلود آهنگ زیبای تو نزدیکی از...
- » چند افسانه متروک ماندن شهر گسک...
- » طرز تهیه میرزا قاسمی غذای محلی...
- » دانلود آهنگ زیبای یه دل شکوندم...
- » بانو روح انگیز میرزایی موسیقی ...
- » رضا نظری و دزدان ناشی
- » دانلود آهنگ زیبای ستاره مشرقی ...
- » طرز تهیه شربت توت فرنگی
- » روش دم کردن چای و انواع دم نوش
- » بهداشت فردی
- » لیست همه زنان رضا شاه
- » استاد احمد عاشورپور (بهمراه دا...
- » دهکده ییلاقی اولسبلنگاه شهرست...
- » آموزش و طرز تهیه انواع خورشت ق...
- » درست صحبت کردن را بیاموزید !
- » عروسک های باربی عامل امریکایی ...
- » لباسهای محلی گیلان؛ جاذبه ای ر...
- » افتتاح بیمارستان سلامت رستم آب...
- » طرز تهیه کال کباب شمالی
- » داستان رعنا ( رَعنَه )
- » چگونه سوالات و جوابهای امنیتی...
- » گیاهان شمال ایران – گیاه زولنگ...
- » لباس قاسم آبادی
- » آئین جشن چهارشنبه سوری
- » نام و نشان گیلان
- » تاریخچه روستای کرکان بندرانزلی
- » طرز تهیه کباب ترش گیلان
مطالب اتفاقی
- » عکسهای روستای معاف ارسالی...
- » داستان غم انگیز قطار...
- » ریتان سفالی املش
- » عبدالرضا رضایی نیا
- » ساختمانهای قدیمی بندر انزلی
- » بقعه ی دانای علی
- » نامه یک پسر به...
- » طبیعت و کرکان عکاس...
- » مراسم دینی و مذهبی...
- » شعر گیلکی دختر زیبا...
- » انارآویج
- » بیوگرافی حکیم عمر خیام...
- » راز زیبایی صورت باگونه...
- » دختران خانه، دختران خیابان؛...
- » داستان رخساره
- » تئاتر فنز در بندرانزلی
- » خاطرات تالش
- » دلایل ریزش مو در...
- » خاطرات آبکنار از زبان...
- » پروژه های اجرا شده...
ابر برچسب
بازدید از سایت