اداب سخن گفتن – نباید بسیار سخن گوید و سخن دیگری را با سخن خود قطع نکند و اگر کسی حکایتی روایت کند و او از آن آگاه باشد این مطلب را اظهار نکند تا آن کس سخن خود را باتمام رساند و اگر کسی را غیر از او پرسند جواب نگوید، و اگر از جماعتی سئوال کنند و او در میان آنها باشد در جواب از کسی سبقت نگیرد و اگر کسی به جواب مشغول شود او بهتر از آن کس قادر به جواب دادن باشد صبر کند تا سخن او باتمام برسد سپس جواب خود را بگوید بطوریکه اوّلی را تخریب نکند و در مناظره بین دوکس مداخله نکند و اگر از او پوشیده دارند استراق سمع نکند (دزدکی گوش نکند) تا او را با خود در آن راز شرکت ندهند در آن مداخله نکند در هر مجلسی سخن مناسب آنجا گوید در اثناء سخن با چشم و دست و ابرو اشاره نکند مگر اینکه سخن اقتضا کند آنگاه آنرا به آن شکل که لازم است ادا کند و در راست یا دروغ بودن مطلب با اهل مجلس بحث نکند مخصوصاً با بزرگان و نادانان و کسی که پافشاری با او مفید نیست اصرارنکند اگر در مناظزه طرف مقابل برتری یابد انصاف را رعایت کند از سخن گفتن با عوام و کودکان و دیوانگان و مستان تا تواند احتراز کند سخن سطح بالا با کسی که فهم نکند نگوید ( بقول معروف در هرجایی دیپلم به بالا صحبت نکند ) و لطف سخن را در گفتگو نگاه دارد حرکات و سخنان هیچ کس را تقلید نکند سخنان وحشت انگیز نگوید و چون پیش بزرگی درآید ابتدا از او تفعّل و استخاره نماید یعنی با او مشورت کند.
از غیبت و سخن چینی و بهتان و دروغ گفتن اجتناب کند بطوریکه بهیچ وجه برآن اقدام ننماید و اگر کسی به این کار اقدام کند در آن مداخله نکند و گوش کردن آنرا ناپسند بداند و باید که شنیده هایش از گفته هایش بیشتر باشد از حکیمی پرسیدند: چرا شنیده هایت بیشتر از سخنانت است؟ گفت مرا دو گوش داده اند و یک زبان یعنی دو برابر آنکه سخن بگویم حرف بشنوم.
آداب غذا خوردن – اوّل دست و دهان و بینی را پاک کند سپس برسرسفره حاظر شود تا میزبان شروع به خوردن نکند به غدا خوردن مبادرت نکند. موقع غذا خوردن دست و جامه خود را آلوده نکند و دهان خود را زیاد باز نکند و لقمه ها را بزرگ نگیرد و زود فرو نبرد و زیاد نیز در دهان نگاه ندارد بلکه اعتدال نگهدارد و انگشت نلیسد به رنگ های طعام توجه زیاد نکرده و غذا را گزینش نکند و اگر نوعی از غذا کم باشد در آن ولع و حرص نزند و آنرا به دیگران ایثار کند و دستش را چرب نکند تا نان و نمک را آلوده کند اگر کسی با او هم غذا شده زیاد به او توجّه نکرده و به لقمه اش نگاه نکند و آنچه از دهان بیرون می آورد مانند استخوان و هسته و غیره بر سر سفره نگذارد و آنرا چنان از دهان بیرون آورد که کسی متوجّه آن نشود و پیش از دیگران دست از غذا خوردن نکشد و چنانچه سیر شده باشد تعلّلی نماید تا دیگران نیز فارغ شوند و اگر دیگران دست از غذا کشیدند او نیز دست باز گیرد اگر چه سیر نشده باشد مگر در خانه خود و دور از دیگران تناول کند. اگر هنگام غذا خوردن به آب نیاز باشد نهیب نزند و داد و فریاد براه نیاندازد.
در ذکر رعایت حقوق پدران و مادران و زجر از عاق ایشان –
بعد از نعمت های خداوند باری تعالی هیچ چیز بالاتر از خیری نیست که از طرف پدر و مادر به فرزند میرسد چون اولاً پدر سبب به وجود آمدن فرزند است و بعد از آن سبب تربیت و کمال اوست پس هم فواید جسمانی او متعلّق به پدر است مانند نشو و نما و تغذیه و هم از کمالات نفسانی او مانند ادب و هنر و علم و راه معیشت که اسباب بقا و کمال نفس فرزند از آن حاصل می شود پدر انواع تعب و مشقّت و تحمّل درد و رنج دنیوی را مینماید تا برای او ذخیره ای بگذارد و بعد از وفات خود نیز او را به جانشینی خود می پسندد.
ثانیاٌ پدر و مادر وجوه مشترک و مساوی در بوجود آوردن فرزند دارند مادر قبول میکند که نه ماه سختی و خطر زایمان و دردها و آلام که در آن حالت دارد تحمّل کند و او نزدیکترین فرد در رساندن غذا به فرزند است که مایه حیات اوست و کمک به تربیت جسمانی او در جذب منافع او و دفع مضرّات از او و مدّت مدیدی از فرط دلسوزی و مهربانی حیات او را برزندگی خود ترجیح میدهد. پس عدالت چنان اقتضا می کند که بعد از ادای حقوق خالق یکتا هیچ فضیلتی بزرگتر از رعایت حقوق پدر و مادر و شکر نعمت های ایشان و کسب خوشنودی ایشان نیست.
رعات حقوق پدر و مادر سه چیز است:
اول – بدل داشتن دوستی خالص ایشان و کسب رضای ایشان با قول و عمل مانند تعظیم و طاعت و خدمت و سخن نرم و تواضع و امثال آن و هر چیزی که مخالف رضای خداوند نباشد.
دوم – همکاری با ایشان قبل از آنکه طلب نمایند بدون منّت و طلب و عوض به قدر امکان تا زمانیکه برای خود مشکلی پیش نیاورند.
سوم – خیرخواهی برای ایشان در دنیا و آخرت و بطور آشکار و در نهان و محافظت از وصایا و سفارش ایشان چه در حال حیات و چه بعداز وفات ایشان.
و اما نافرمانی کردن از والدین رذیلت است در مقابل آن فضیلت بزرگ و آنهم سه نوع است:
اول – اذیت کردن پدر و مادر با کمبود محبّت ویا با حرفهای زشت و اعمال ناپسند مانند تحقیر، بی خردی و استیزاء و غیره
دوم – بخل و ستیزه جویی با ایشان در اموال و اسباب زندگی یا بذل اموال با طلب عوض یا آلوده به منّت کردن یا گران شمردن احسانی که به ایشان می کند.
سوم – اهانت به ایشان و نامهربانی نمودن در نهان و آشکار و در حیات یا بعد از مرگ و خوار داشتن نصایح و وصایای ایشان، همچنانکه احسان والدین تابع صحت عقیده است نافرمانی کردن نیز تابع فساد عقیده می باشد.
ارسالی: آقای ولی الله پورقلی کپورچالی
منبع: سایت کرکان بندرانزلی
با سلام وخسته نباشید مطلب جالبی بود ونشان میدهد که در زمانهای قدیم به تعلیم وتربیت اهمیت خاصی داده میشد وکودکان طبق اصولی تربیت میشدند بخاطر همین نسلهای گذشته بیشتر مقیدتر و سخت کوشتر بودند ،امروزه روانشناسی کودکان به پدر مادرها در تربیت فرزندانشان کمک میکند ولی جدیت درپدر مادر ها کمتر دیده میشودچون نقش جامعه وهمسالان بیشتر از پدر مادرهاست ، همچنین پدر مادرها به دلیل مشغله های کاری متاسفانه کمتر برای فرزندان خود وقت میگذارند . بهرحال یادآوری ومرور تربیت دختران وپسران در گذشته میتواند بسیار آموزنده و کمک کننده باشد. از زجمات شما بسیار سپاسگزاریم
ناهید جان سلام
از مطالبی که نوشته اید سپاسگزارم موفّق باشید