کتاب اخلاق ناصری را خواجه نصرالدین طوسی که در زمان ایلخانان مغول میزیسته و بالغ بر۱۸۵ اثر از او بیادگار مانده است در مدّت اقامت خود در قهستان که بنا به دعوت حاکم آنجا بدان دیار سفر کرده بود و به نام ایشان که ناصرالدین عبدالرحیم ابن ابی منصوربود درسال ۶۳۳ هجری تالیف نموده است. در فصلی از این کتاب به نام “سیاست وتدبیر اولاد” که بنده درحدّ بضاعت به فارسی امروزی برگردانده ام آورده است:
وقتی فرزند پا به عرصه وجود گذاشت ابتدا باید برایش نامی نیکو نهاد چه اگر نامش نیکو نباشد تمام عمر ناخوشنود خواهد بود، زمانی که شیرخوارگی اش به پیان رسید باید به تربیت و تهذیب اخلاق او پرداخت قبل از اینکه اخلاقش فاسد شود چرا که طبع کودک مستعد است تا به اخلاق زشت میل کند و آن بدلیل نیاز هایی است که در طبیعت اوست. برای تهذیب اخلاق او باید به سرشت او توجّه نمود یعنی هر عادت خوبی که در او نهادینه شده آنرا تکمیل نمود و اوّل چیزی که در کودک ظاهر می شود حیا است چنانچه حیا براو غالب بود و بیشتر اوقات سرش را در پیش افکنده و وقاحت ننماید دلیل نجابت اوست زیرا که نفس او از اخلاق بد احتراز میکند و به خوبی ها تمایل دارد و این نشان استعداد بر پذیرش ادب است در اینصورت پدر باید به تربیّتش بکوشد و آنرا تقویت کند و در این کار اهمال و سستی نباید بخرج دهد، سپس وظایف دینی باو آموزد و او را به مواظبت آن ترغیب نماید و از اجتناب به آنها او را او را تادیب کند بزرگان ونیکوکاران را در نزد او مدح گوید و اشرار و خلاف کار را مذمّت نماید. و اگر کار خوبی از او سر زد او را ستایش کند و چنانچه کار زشتی انجام داد مذمت نموده و او را از این کار برحذر دارد و آن عمل را در نظرش خوار دارد و از حرص در خوردن و آشامیدن و دیگر لّذات بدور داشته و ایثار و از خود گذشتگی را در این موارد در دلش شیرین گرداند و طبع نفس او را بلند گرداند به او بیآموزد که جامه های رنگین و منقّش لایق زنان باشد و اهل شرف و نجابت به این جامه ها التفات ننمایند.
سپس تعلیم او را آغاز کند و اخبار نیکو و حدیث شریف و اشعار خوب از بزرگان شعر و ادب به او یبآموزد از جمله اشعار حماسی و قصیده، و از حفظ اشعار سخیف و غزل های عشقی احتراز نماید چون باعث فساد جوانان و نوباوگان میگردد. پس هرگاه فعل خوبی از او صادر شد او را مدح گوید و اکرام کند و برخلاف آن او را توبیخ و سرزنش نماید، ولی صریحاً به او نگوید که فلان کار زشت را انجام داده ای وانمود کند که غفلت کرده است تا نکند که جسورانه باین کار اقدام نماید اگر آن کار را مخفی داشت شما هم نادیده بگیرید، اگر دوباره آن کار را انجام داد او را توبیخ کنید و در زشتی آن کار مبالغت نمایید تا از تکرار آن اجتناب کند. از عادت به توبیخ و بد گویی نیز اجتناب کنید که موجب وقاحت میشود و به آن کار حریص میگردد
اول باید به بچّه ها آداب غذا خوردن آموخت و به او تفهیم کرد که منظور از غذا خوردن و آشامیدن سالم بودن است نه لذّت بردن و او را از شنیدن سخن های زشت و مسخرگی و ابطال وقت بدورداشت و از خواب زیاد پرهیز کند که کندی ذهن می آورد و کرخی و سستی اعضا، و او را از جامه نرم و اسباب تمتع منع کنند تا درشت خو ببارآید، از جای خنک و سردابه در تابستان و بتن کردن پوستین و نزدیک شدن به آتش در زمستان دوری کند ورزش های رزمی و سوارکاری بیآموزند اداب نشست و برخاست و سخن گفتن بیآموزند و از دروغ گفتن بازش دارند، و نگذارند که سوگند یاد کند چه به راست و چه به دروغ و خاموش بماند و چیزی نگوید مگر جواب. در پیش بزرگان فقط گوش کند و از فحش و ناسزا و سخن لغو اجتناب کند و رعایت معلمان و بزرگان را نگاه دارد، سخن گفتن زیبا را در دلش شیرین گردانند. و معلمش باید عاقل و متدیّن باشد و برتهذیب و اخلاق آراسته و بر رسم ادب کردن کودکان واقف باشد و به شیرینی سخن و وقار و هیبت و مروّت مشهور باشد و زر و سیم را در چشم او نکوهیده دارد که آفات زر و سیم از آفات سموم مار و عقرب بیشتر است و گاهی اجازه بازی کردن دهند امّا بازی باید زیبا باشد و رنج و خستگی نداشته باشد و بداند که اطاعت پدر و مادر و معلّم واجب است و نگاه کردن به ایشان مایه سرفرازی و بزرگواری است این اداب برای همه مردم نیکوست و برای جوانان نیکوتر.
و چون از کودکی بگذرد و احساسات غریزی را درک نماید به او تفهیم کنند که این احساس از ثروت و ملک و سپاه و لشکر و فرش و رفاه بالاتر است و باید خود را حفظ کند تا سالم باشد و مریض نشود و دنیا و آخرت خود را حفظ کند. و به او تعلیم دهند که لذّات جسمی جهت خلاص از آلام و راحت شدن از زحمت باشد.
پس اگر طالب علم باشد برروندی که گفته شد به او علم بیآموزند یعنی اوّل علم اخلاق و سپس علوم حکمت نظری را آغاز نمایند تا از اوّل همه چیز برایش آشکار شود و سعادت و رشد باهم نصیب او گردد. اگر طبع کودک به صنعتی متمایل نباشد او را برآن تکلیف نکنند چه انواع حرفه ها زیاد باشد هر حرفه که کودک به آن متمایل باشد آنرا بیآموزد و آنرا تمرین کند و کسالت و تنبلی را از خود دور نماید و چون صنعتی را آموخت باید آنرا بکار گیرد و با آن کسب روزی کند و مهارت در آنرا به حدّ اعلای ممکن برساند و توجّه بیشتری به آن نموده و سعی کند امورات خود را با آن صنعت بگذراند تا در آن ماهر گردد. زیرا اکثر بچّه های اغنیا که به مال و ثروت مغرور هستند از یاد گیری حرفه و صنعت محروم میمانند و بعد از انقلاب روزگار در مذلّت و درویشی میافتند و مورد ترحّم و شماتت دوستان و دشمنان قرار می گیرند.
چون جوان صنعتی کسب کرد برایش زن بگیرند و منزلش را جدا کنند. پادشاهان ایرانی را رسم چنین بود که فرزندان خود را درمیان خویشان و نزدیکان خود تربیّت نمیکردند بلکه او را به نقاط مطمئنی می فرستادند تا به خشونت و درشتی و سختی در خوراکی ها و لباس عادت کند و از تنعّم و تجمّل دوری نماید. در زمان اسلام نیز روسای دیلم اینگونه عمل میکردند و فرزندی که برخلاف این بزرگ شده بود می گفتند درست تربیّت نیافته است.
در مورد دختران نیز این طورعمل نمایند آنچه لایق خانواده است بکار گیرند و استعمال نمایند و همراه خانواده در حجاب و وقار و عفّت و حیا و دیگر خصالی که در مورد زنان شایسته است تربیّت نمود و هنرهایی که برای زنان مناسب است بیآموزند و چون به سن بلوغ رسید با شخصی که هم شان و هم کفّ خود باشد وصلت نمایند. (ادامه دارد)
ارسالی: آقای ولی الله پورقلی کپورچالی
منبع: سایت کرکان بندرانزلی