اول فروردین ۱۳۳۲ خورشیدی در روستای آبکنار / بندر انزلی به دنیا آمده ام . نشو و نمایم در مسجد محله صورت گرفته ا ست . این محله را از آن جهت که میعادگاه کودکان عزازیل است . شیطان بازار هم می نامند . پدرم ” جهان بخش شکوری ” اهل ماسوله بود . مادرم ” زلیخا شیروانی ” از اهالی آبکنار و من او را بسیار بسیار دوست می داشتم و برایم بهتر از برگ درخت بود . حالا که زیر خر وار ها خاک آرمیده اند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگا ه ام و تهران به پایان بردم . پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۴ به استخدام آموزش و پرورش در آمدم . و در شهرستان صو معه سرا ( و در روستای لارسر ) حوالی هفت دغنان جنگل به عنوان آموزگار به تدریس پرداختم . در سال ۱۳۶۳ موفق به اخذ کارشناسی در رشته فلسفه و کلام از دانشگاه آزاد کرج گردیدم. سپس در سال ۱۳۶۶ موفق شدم ، در رشته ادیان و عرفان فوق لیسانس در یافت نمایم . پس از اخذ کار شناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی ( کرج و رشت) و پیام نور و جهاد دانشگاهی ( دانشگاه جامع علمی کاربردی ) به تدریس آشنایی با ادیان بزرگ و متون عرفانی و دروس دیگر مشغول گردیدم . از کودکی به شعر و نقاشی علاقه داشتم . شعر و نقاشی و کتاب خوانی فکر و ذکر من شده بودند . در نقاشی از همان کودکی عاشق منا ظر طبیعی و خانه های روستاییان بودم . شعر که به سراغم آمد از نقاشی باز ماندم. در این سالها تنها سه نمایشگاه از نقاشی های رنگ روغن در کرج، ساوج بلاغ ( هشتگرد و نظر آباد ) و بندر انزلی بر گزار نمودم . و همچنین مجموعه شعر” از آبکنار تا کو مه های تاسیان (= نوستالوژی)” ، کتاب ” آواز خوانان در یا “( یاد ۴۳ نفر نویسنده ، شاعر و نقاش )و کتاب ” نگاهی به واژگان زبان گیلکی در بندر انزلی و توابع ” را به چاپ رساندم . کتابهای ” یک صبح خند ه” ، مجمو عه شعر ” بیا اندوه هامان را زیر باران بشوییم ” و ” بوی عشق ” را آماده چاپ دارم . ضمنا بیش از ۷۵ مقاله از نگارنده این سطور در زمینه تحقیق و تحلیل مقالات( سیاسی ، ادبی و فر هنگی ) در مطبوعات کشور به چاپ رسیده است . متاهل ، دارای همسر و چهار فرزند( دو دختر دو پسر ) و ساکن غازیان / بندر انزلی هستم .
مقاله های فرامرز شکوری:۹۱
بیش از ۷۵ مقاله در زمینه های سیاسی ، ادبی و فرهنگی در مطبوعات کشور ( روزنامه ، هفته نامه ، ماه نامه و فصلنامه و…) نوشته و به چاپ رسانده ام . از مجموعه ی این مقالات به برخی اشاره می کنم : ا – بررسی عقاید و افکار حافظ و گاندی در برابر ریاکاری و خشونت( هفته نامه آبان / شماره ۱۰/ نیمه دوم اسفند ۱۳۸۰) ۲- نظریات اصلاحی دو تن از روشنفکران دینی( شریعتی و مطهری) ( روزنامه سلام / شماره ۲۲۲۷/ اول تیر ۱۳۷۸ ) ۳- گل و باغ در شعر مولوی ( کیهان فر هنگی/ شماره ۱۴۱/ فروردین ۱۳۷۷) ۴- توماس هابز در لویاتان چه می گوید ؟ ( هفته نامه پیام شمال/ شماره ۳۴/ ۱۳۷۰) ۵ – علم سر چشمه تمام فیوضات و نادانی مایه همه بدیهاست( روز نامه حیات نو/ شماره ۴۳ / پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۷۹) ۶ – صلح و گفت و گو به جای قهر و خشونت ( هفته نامه صدا / شماره ۲۴/ شنبه ۹ مهر ماه ۱۳۷۹) ۷ – ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری(کینه)( فصلنامه گیلان ما، شماره ۳ ،پیاپی ۲۳، تابستان ۱۳۸۵) و ۶ مقاله دیگر در همین فصلنامه . ۸ – مفهوم آزادی و انواع آن در عصر حاضر( هفته نامه آبان و ۱۱ مقاله دیگر در همین نشریه ) ۹- عرفان ، جامه ، زندگی ( روزنامه بهار/ شماره ۵۵ / ۱۳۷۹ ) و ۱۰- اقتصاد امل و عمل یا ” تعا دل آرزو و کردار”( ماهنامه سراسری پادنگ/ شماره ۲۲/ شهریور ۱۳۸۵) و چند مقاله در همین نشریه و مقالاتی دیگر در نشریات گوناگون از نگارنده این سطور منتشر شده اند ،که از ذ کر همه آنها خودداری می کنم.
شعر های فرامرز شکوری : ۱۳۹۱
شعر منثور و سپید زیاد گفته اند ، و می گویند- یا به اصطلاح فرنگی ها: نوشته اند، و می نویسند.من- در بعضی
نشریات نظیر : ره آورد گیل، نقش قلم، فصلنامه گیلان ما ، اطلاعات هفتگی، خانواده سبز و … شعر هایی منتشر کرده ام، اگر چه پیش از ۵۷ شعر گفته ام . حالا هم تصور نمی کنم انتشار نخستین مجموعه شعرم :” از آبکنار تا کومه های تاسیان” به کسی زیانی برساند. و در هر حال امید وارم که دفتر دوم را که آماده چاپ دارم ، بتوانم بعضی شعرهای دفتر اول را جبران کنم. شعر هایم سپید است و سپید سرایی و سپید سرایان را دوست دارم . از تندر کیا ، محمد مقدم و بیژن نجدی گرفته تا سید علی صالحی، بیژن جلالی، منو چهر شیبانی، شمس لنگرودی، اسماعیل شاهرودی، مفتون امینی، بابا چاهی، سهراب سپهری ، احمد شاملو پدر شعر منثور و حمید مصدق و سپید سرایانی دیگر. البه شعر های گیلکی مدرن و هسا شعر هم می نویسم و این نوع شعر گیلکی جدید را بیشتر می پسندم مثل ایجگره (= فریاد) نخستین مجموعه شعر علی اکبر مرادیان گروسی در زمینه او زان نیمایی در گویش گیلکی . ایجگره همان زهار یا جیگیلی یا فریاد مردم آبکنار است . البه راقم این سطور، شعر هایی نو به زبان گیلکی در ماهنامه گیله وا و شعری نیز در برازه( ویژه هسا شعر گیلکی ۲۵ آذر ۸۴) و اشعاری هم در کتاب شاعران گیلک و شعر گیلکی ( جلد دوم ) مولف هوشنگ عباسی، به چاپ رسانده ام . و همچنین از نگارنده ، شعر بلند ” ماه روزه” به صورت نوار کاست ضبط و تکثیر یافته است . عضو خانه فر هنگ گیلان رشت هستم ، . ولی به خاطر مسافت و مشغله ی زیاد نتوانستم مرتب شرکت کنم . زنده یاد اباذر غلامی شاعر و پژوهشگر گیلانی، یک وقت، تلفن می کرد مثلا فردا ساعت ۵ در فلان مکان ، جلسه شعر خوانی شروع خواهد شد . و من گاهی می رفتم و اکثر شاعران و پژوهشگران گیلانی را در چنین جلسا تی زیارت می کردم . مانند: جکتاجی، هو شنگ عباسی، تیمور گور کین و زنده یاد شمس معطر، پیمان نوری ، وارش فومنی، زنده یاد مهندس کریمی، محسن آریا پاد، ابراهیم شکری، جعفر بخش زاد ضیابری، از بندر انزلی مرتضی منصف ،باب خسرو ، تقی بارور غازیانی و خلاصه از غرب و شرق گیلان می آمدند و با گویش های مختلف شعر می خواندند. و گذشته از این در نقد کتاب و شعر و بر رسی شعر های فارسی و گیلکی هم مطالبی در برخی نشریات چاپ و منتشر کرده ام . به عنوان نمونه: ا- شعر چیست و شاعر کیست؟( نقش قلم / هنر و اندیشه / شماره ۹۲۸/ بهمن۱۳۷۶) ۲- تملق و چاپلوسی در شعر فارسی( کیهان فرهنگی/ شماره ۱۴۰/ اسفند ۷۶) ۳- نقد کتاب: سل کوله توسه دار(=توسکای کنار برکه) نگاهی به مجموعه شعر گیلکی اباذر غلامی.( ماهنامه گیله وا / شماره ۱۰۸/ بهمن ماه ۸۹) ۴- هسا شعر ( شعر نو) و چند پرسش ( ماه نامه پادنگ/ شماره ۲۱/ تیرماه ۸۵) ۵- جهان بینی و اندیشه ( فصلنامه گیلان ما / شماره ۲ / تابستان ۸۹)۶- مفهوم عشق در اشعار پیر شرفشاه و بخش زاد( داستان سیده خروسه و گلی)( گیله وا / شماره ۱۲۵) و همچنین مقالات “شعر ، شاعر و مخاطب( و نکاتی پیرا مون شعر آسان)”،” پیچیدگی و تناقضات در شعر و ادب فارسی”،” شاملو ، کسی که به انکار وزن در شعر شهرت دارد” ، نگاهی به تفکر اجتماعی – سیاسی برخی از شاگردان نیما و مطالبی دیگر در نقد کتاب و شعرآماده چاپ دارم .
نقاشی های فرامرز شکوری : ۱۳۹۱
از کودکی نقاشی می کردم . درخت می کشیدم. یک تکه ابر، یک منظره ، یک کله(= اجاق) روی کورسر( ایوان)، یک کومه توی شالیزار، و یک کوچه خاکستری و… خانه ی ما، کوبه نداشت مثل اغلب خانه های گالی روزگاران گذشته در گیلان . به صورت بلته یا دروازه چوبی بود. من گاهی چوبها، چپر و پرده ( حصار چوبین و نئین) و بید مجنون کنار دروازه را نقاشی می کردم. در حیاط ما درخت انجیر بود . خوج( = گلابی وحشی و امرود) و چندتا درخت آلوچه هم داشت . منزل ما از کوچه تا مرداب ۵۰۰ متر فاصله داشت . و من گاهی بگاه قایق، مالا(= صیاد) و فصل ماهیگیری و مخصوصا روزهای برفی را طراحی می کردم . معلم نقاشی نداشتم . اصلا در محل کسی به فکر نقاشی نبود. فقط در اشبلا و تربه بر از توابع آبکنار حرفی از طراحی های علی خدا جو و مرتضی منصف بود. ابزار نقاشی من اول مداد دورنگ( قرمز و آبی) ، مداد کنته، کاغذ معمولی و بعد کم کم رنگ و بوم نقاشی آمده بود . پرتره های نقاشی من یا حسین فوگردان( مرد نادار و بی یاور) بود یا مولود( بانوی بی میلاد و تهیدست) و یا کومه های تاسیان(= نوستالوژی). قایق نقاشی من ، کرجی بانان مرداب و مسافران دریا و لاکومه بود . لاکومه قایق بزرگ چوبی بار کش است مسیرش از بستر مرداب تالب دریاست. لاکومه هرگز به دریای (خزر) راه ندارد ولی همیشه آرزوی دیدار دریا در دلش زنده است . پرنده ی نقاشی من اغلب کلکا پس( چرخ ریسک) آواز خوان و قاصد بهار بود. همیشه در نقاشی با تشویق های مادر نازنین ام زنده یاد مشته زلخو(= مشهدی زلیخا) ی شیروانی روبرو می شدم . باور کن که از کلمه ی مادر هنوز بوی بهشت می آید. من و آن بزرگ بانو، به تابلو های” فوگردان”، ” مولود” و ” کولکاپس” عشق می ورزیدیم. بعد سالها از پی هم آمدند و گذشتند و شمع وجود آن نازنین شمشاد خاموش گشت و تابلوها نیز یکی بعداز دیگری به ملکوت اعلی پیوستند. گفتنی است که پرتره ” مولود” برایم مثل لبخند ژوکوند داوینچی بود و البه مولود حتی آن تبسم مو نالیزا راهم درزندگی نداشت . و نیز تصویر ” فوگردان” چیزی شبیه داود گوژ پشت صادق هدایت و از نظر بینوایی مانند ژان والژان بینوایان ویکتور هوگو و یا شبیه داستان” نیاز علی ندارد” علی اشرف درویشیان بود . و دست آخر ، به خاطر نقاشی در مدرسه تنبیه شدم. نخستین روز اردیبهشت ماه بود. در کلاس درس ریاضی کنار پنجره نشسته بودم. معلم هم داشت درس می داد. در حیاط مدرسه نزدیکی کلاس ، کشکرکی(= کشکرت/زاغ) روی درخت گند لاش( پلت) نشست. فورا مداد دورنگ را از توی کیف ( کیف که نبود ، توی پلاستیک یا مشمع) بر داشتم و به طراحی آن پرنده مشغول شدم که معلم متوجه شد و مرا از کلاس بیرون کرد. زمان گذشت در شعر ” مرثیه جنگل” امیر هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) به این قسمت از شعر مواجه شدم که با هم زمزمه می کنیم : ” ای جنگل ، ای داد ! / از آشیانت بوی خون می آورد باد!/ بر بال سرخ کشکرک پیغام شومی است ،/ آن جا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟ بعدها فهمیدم که کشکرک منطقه های ایران، از جمله گیلان ، چندان هم خوش خبر نبود. زان سپس ، بسیار کم به نقاشی پرداختم. بیشتر به شعر و ادب علاقمند شدم. و حالا چه اتفاقی افتاده است ؟ نمیدانم !
منبع: faramarzshakouri.blogfa.com
دوست عزیزم سلام و درود فراوان
بیوگرافی جناب شکوری بسیار بجا بود حیف است اگر به این بزرگان پرداخته نشود .
سالی سرشار از آرزو های قشنگ و لبخند سبز برایت آرزو می کنم و امیدوارم سالی پربرکت در پیش داشته باشید .
شاد زی
باعرض سلام و ادب خدمت استاد شکوری . تلاش شما همچون سایرهمشهریان فرهیخته در خطه مردمان گیلان زمین که درعرصه های مختلف جهت پیشبرد وکسب افتخارات ارزشمند گام می نهند قابل تقدیر وستایش است. آرزوی سلامتی وتوفیق را برای جنابعالی دارم .
با اشعار استاد فرامرز شکوری در سایت آبکنار آشنا شدیم
در شعری به نام رنگ و بوی مادر که بسیار زیبا است،
مخصوصاً آنجا که می فرماید:
بر ساحل تالاب آبکنار
کنار شالیزاران شمال
توی کرت های برنج
در جمع آواز نشاگران شالی
با پا های گل آلود
می خواهم ببینمت
مادر من
که مادران زحمت کش شمالی را به تصویر میکشد
برایشان آرزوی موفقت و سربلندی دارم.
سلام درمورد ویزنه مطالبی ارسال شد لطفا درصورت امکان از مقالات بلنده هم استفاده نمائید یک دنیا ممنون خواهم شد از خوانند گان قدیمی سایت گر گان هستم
ممنون آقای هزاری حتما منتشر خواهم کرد
www.kargan.ir
نیز در دسترس می باشد.
روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .
اين مجموعه درساماندهي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ثبت گرديده است.
آدرس :استان گيلان -بندرانزلي-جاده آبکنار-روستاي"کرکان"بندرانزلي