ملوانی ها از یاد نمی برندش؛مرد ی که در روزهای اوج ملوان هم پرواز بود با قوی سپید آقای گلی که دروازه حریف را گلباران می کرد تا لبخند بر چهره مردم شهرش نقش ببندد. محمد احمد زاده در بیستمین روز ازدی ماه ۱۳۳۹ پا بر عرصه هستی گذاشت در محله ای که چاپی کوچه می نامیدنش ، زیر سقف یک خانه اجاره ای. فرزند پنجم خانواده اش بود . پدرش کارمند شرکت های مسافربری بود و مادرش خانه دار بود و زحمت پرورش شش فرزند را به دوش می کشید. مدتی از کودکی محمد احمد زاده در کوچه چاپی وشاکوچه گذشت تا پدر خانه ای خرید . خانه ای در مکانی که همه ما انزلی چی ها آخر خط می نامیمش . و محمد در آن خانه بزرگ شد. از او می پرسم :
در خانواده شما چه کسی ورزشکار بود؟
می گوید:
برادرم که ۱۱ سال از من بزرگ تر است بسکتبالیست تیم کلنی انزلی بود و فوتبالیست تیم پرستو. بعد ها او به دنبال تحصیل رفت و ورزش را رها کرد . عمویم، محمود هم بسکتبالیست خیلی خوبی بود.
محمد احمد زاده مثل بسیاری از کودکان و نوجوانان بازیگوش آن روزها پنهان از چشمان پدر و مادر به ورزش روی آورد. پدر و مادرش می خواستنذ سرش به درس باشد اما او می گوید: ورزش را دزدکی شروع کردم . هنگام بازگشت از مدرسه توی مسیر به باشگاه گیو می رفتم و فوتبال و بسکتبال بازی می کردم. لباس های تمرینم را منزل یکی از دوستانم می گذاشتم تا پدر و مادرم متوجه نشوند. به خانه که بر می گشتم برای تاخیرم هزار و یک بهانه جور می کردم. خانواده به ورزش کردنم رضایت نمی دادند البته آن روزها همه خانواده ها همین طور بودند.
بصورت جدی کی ورزش را آغاز کردید؟
سال ۵۴ به شکل باشگاهی در ملوان فوتبالم شروع شد. آقای محمد رضا مرادی ،مربی ما بود. قبل از آن در تیمی به نام راغب در باشگاه گیو به شکل غیر حرفه ای با مربیگری آقای ابراهیم سیمدار بازی می کردم.آقایان مرادی و سیمدار هر دو واقعا برای ما زحمت می کشیدند. بصورت حرفه ای با نوجوانان ملوان فوتبالم آغاز شد و بعد هم جوانان و بزرگسالان ملوان .آن زمان آقای صالح نیا مسئول اول تیم بود. سال ۵۷ بازیکن تیم جوانان گیلان بودم و توانستیم به مقام سوم ایران دست پیدا کنیم. هم زمان برای تیم ملی نوجوانان هم انتخاب شدم. این مورد مصادف بود با جریانات انقلاب. اواسط اردوی تیم ملی نوجوانان در تهران بودم که اردو نیمه کاره ماند. سال ۵۸ بعنوان سرباز نیروی هوایی مشغول به خدمت شدم. ۱۶ ماه در ایلام خدمت کردم. اواخر دوران خدمتم به تهران منتقل شدم و یک فصل با تیم تهران جوان در مسابقات باشگاه های تهران بازی کردم . مربیان من آنجا آقایان زنده یاد حسین فکری، جمشید وطن دوست و اکبر مالکی بودند.یک سال در تهران جوان بودم و بعد سال ۶۰ به انزلی برگشتم.سال ۶۱ یک سری اتفاقات در ورزش افتاد که باعث شد ازفوتبال جدا شوم و۳ سال به بسکتبال پرداختم. هم بازیکن بودم و هم مربی در دو تیم کلنی انزلی و ملو ان ،در مسابقات استان و قهرمانی کشور شرکت می کردیم .
البته والیبال و تنیس روی میز هم بازی می کردم و تا سطوح قهرمانی هم رفتم.
و چه وقت به فوتبال باز گشتید؟
سال ۶۴ به فوتبال برگشتم و با ملوان یک بار دیگر شروع کردم. سال ۶۵ با ملوان قهرمان ایران شدیم ، سالهای ۶۶ و ۶۷ هم نائب قهرمان ایران شدیم . سال ۶۵ در بازی های آسیایی حضور داشتیم و سه رتبه کسب کردیم. در آن بازی ها ،قهرمان منطقه ۴ آسیا شدیم همچنین من با ۱۲ گل زده آقای گل آسیا شدم و علاوه بر این رکورد بیشترین گل زده در یک بازی را با ۹ گل به مالدیو توانستم کسب کنم . فکر نمی کنم این رکورد را تا کنون کسی شکسته باشد. سال ۶۸ اولین دور جام آزادگان برگزار می شد که ما به مقام سومی ایران دست پیدا کردیم و من با ۱۶ گل آقای گل ایران شدم. سال ۶۹ از نو قهرمان ایران شدیم و پرسپولیس و استقلال را پشت سر هم شکست دادیم. در دورانی که انزلی بودم زیر نظر آقای صالح نیا کار می کردم. سال ۷۰ جذب باشگاه بانک تجارت تهران شدم و دو سال در آنجا با مربیگری زنده یاد ناصر حجازی بازی کردم. بعد از آن دو سال هم در ۳۱ سالگی فوتبال را کنار گذاشتم.
چرا از ملوان به تجارت رفتید ؟ بعضی ها نمی خواستند باشم.
از حضورتان در تیم ملی صحبت نکردید…
بین سال های ۶۵ تا ۶۹ همیشه در اردوهای تیم ملی بودم.در ده ،یازده بازی غیر رسمی با تیم ملی در برابر تیم هایی مثل شوروی ، لهستان ، چکسلواکی و بازی های داخلی بازی کردم .
مربیگری را چطور شروع کردید؟
سال ۷۲ اولین کلاس مربیگری پیشرفته در اصفهان برگزار شد که مدرسش آقای بیلی بنگهام بود که آن زمان سر مربی تیم ملی ایرلند بود . همه بازیکنان ملی در آن کلاس شرکت داشتند. اولین تیمی که کار مربیگری را در آن شروع کردم ،تیم جوانان بانک تجارت تهران بود در سال ۷۳ بعد هم به انزلی برگشتم و کمک آقای بهمن صالح نیا شدم در تیم ملوان و همین طور تیم ملی جوانان. سال ۷۵ تا مرحله نهایی باشگاهی آسیا هم رفتیم. سال ۷۶ به مدت یک سال با آقای صالح نیا با مس کرمان کار کردیم. از سال ۷۷ هم بطور مستقل با تیم صومعه سرا کارم را شروع کردم. هم زمان با تیم جوانان و بزرگسالانشان کار می کردم و هر دو به لیگ گیلان صعود کردند. سال ۷۸ سرمربی تیم ملوان شدم . آن موقع ملوان دسته ۲ بود. سال ۷۸ تیم صعود نکرد ولی سال بعد یعنی ۷۹ما به لیگ برتر رسیدیم.لازم است که توضیح بدهم لیگ برتر از سال ۸۰ شروع بکار کرد و در آن زمان دسته یک را لیگ برتر و دسته ۲ را دسته یک خواندند.در اولین دوره لیگ برتر هم سرمربی ملوان بودم .ملوان آن زمان یک تیم بسیار جوان بود. بازیکنانی مثل پژمان نوری، مسعود غلامعلی زاد ، علی نظر محمدی ، علی حسنی صفت ،کیوان ساجدی ، حسن اشجاری، جواد شیرزاد،علی عشوری زاد ،سید جلال حسینی ،محمد همرنگ ،حسین ملکی، هادی تامینی ، محمد غلامین، بیژن حسینی، ساسان حسینی در آن تیم بودند.آن زمان ۱۶ ،۱۷ ساله بودند . یک گروه ۱۶ نفره را مستقیم از امید به بزرگسالان آوردم و جواب هم داد. خوشبختانه در لیگ ماندیم و قهرمان را هم ما با زدن استقلال تعیین کردیم ؛ پرسپولیس آن سال قهرمان شد. البته ۱۰،۱۵ روز بعد بخاطر مسائل غیر ورزشی مرا کنار گذاشتند و با پیشنهاد آقای مایلی کهن دستیار اول ایشان در تیم ملی امید ایران شدم. سال های ۸۲ و ۸۳ را هم با برق شیراز بودم. مدت یکسال و نیم هم در سال ۸۴ و نیمی از ۸۵ سرمربی تیم ملی نوجوانان ایران شدم. در آن سال ما به مرحله نهایی قهرمانی آسیا که در کشور سنگا پور برگزار می شد ،راه پیدا کردیم اما در پلی آف در ضربات پنالتی به ژاپن باختیم. در آن بازی هر تیم ۱۳ تا پنالتی زد.
غیر از تیم ملی نوجوانان که سر مربی بودم تجربه مربیگری همه رده های تیم ملی رادارم.
و سال ۸۵ …؟
سال ۸۵ دوباره به ملوان بر گشتم و ۴ سال کنار ملوان یک بار دیگر زندگی کردم. سال ۸۵ مسئولان وقت نیروی دریایی آمدند سراغ من و همه شرایط من برای برگشتن به ملوان را پذیرفتند ؛حتی برکناری مدیر باشگاه را.آن زمان ملوان در شرایط سختی قرار داشت ،بدهی های گذشته داشت و بازیکن نداشت اما بعد از ۴ سال وقتی تیم دارای بازیکن و پول شد دوباره کنارم گذاشتند. همیشه در سخت ترین زمان ها سراغ من می آمدند.
اما به یاد دارم که در آن زمان شما استعفا دادید؟
هیچ وقت به خاطر خودم استعفا ندادم ، به خاطر بازیکن ها و احقاق حقوقشان و بخاطر شرایط تیم های پایه استعفا دادم که با آن موافقت نشد و بعد از دوبازی از نو بر گشتم . آخرین باری که روی نیمکت ملوان نشستم ، سال ۸۸ بود ؛ با
استقلال بازی داشتیم ،نتیجه ۲-۲ شد در حالیکه در تهران ۲-۰ عقب بودیم و در آن شرایط سخت این نتیجه ،آبرومند بود اما صبح فردای آن روز اعلام کردند که احمد زاده برکنار شد.
ازخانواده و تحصیلاتتان نگفتید؟
دیپلم دارم و مدرک حرفه ای مربیگری فوتبال که بالاترین مدرک مربیگری در دنیاست و در ایران ما چند نفریم که این مدرک را داریم ،یک دختر و یک پسر دارم که هر دو در خارج از کشور مشغول به تحصیل هستند.
و شغلتان…شغل دیگری غیر از فوتبال نداشتم . فوتبال ،حرفه ام بود.
ارتباط شما با فیلم و کتاب چگونه است؟
با فیلم خیلی خوب نیست اما کتاب را نمی شود نخواند. کتاب های تاریخی به خصوص رمان های تاریخی می خوانم.
شما از ملوانان روزهای اوج قوی سپید بودید…
از سال ۶۵ تا ۷۰ هر سال یا قهرمان بودیم یا نائب قهرمان. هر سال تیم، بدون باخت یا با یک باخت بالا می رفت. بعنوان مثال در طول یک فصل فقط دو گل خوردیم .در مسابقات گیلان از سال ۶۴ تا زمانی که در ملوان بودم آقای گل می شدم ؛ اختلافم با نفر دوم زیاد بود و جالب است نفر دوم هم از ملوان بود.
فکر می کنید چرا ملوان از روزهای اوجش فاصله گرفت؟
چون سرمایه گذاری بین تیم ها یکسان نیست از طرف دیگر ما در گذشته در انزلی باشگاه زیاد داشتیم که ملوان را مستقیم و غیر مستقیم تغذیه میکردند . زمین های خوبی هم که قدیم داشتیم در پرورش بازیکنان تاثیر زیادی داشت؛ زمین هایی مثل زمین طیاره، کلویر ، پاس و همین طور کنار دریا که بچه ها به شکل خود جوش بازی می کردند .
وقتی کسی می گوید استادیوم تختی ،حس و حالتان چگونه است؟
همه دوران کودکی و نوجوانی و جوانی مثل فیلم از برابر چشمانم می گذرد؛روزهایی که بیرون در استادیوم دست بزرگتر هایی که نمی شناختیم را می گرفتیم و با آنها وارد استادیوم می شدیم.خیلی از بازی های تخت جمشید را از پشت تورهای سیمی تماشا کردم. آن روزها حتی آرزو می کردم توپ جمع کن ملوان باشم. بعد ها دوست داشتم بازیکن ملوان بشوم و زمانی هم دوست داشتم مربی باشم واین آرزوها همیشه بود. خوشبختانه به خواسته هایم در ملوان رسیدم .
تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ورزشی شما؟
کنار گذاشتنم از ملوان در سال ۸۱ تلخ ترین خاطره ورزشی من است و شیرین ترین لحظاتم هم وقتی رقم می خورد که می بینم بازیکنانی که روزی من مربی شان بودم حالا در لیگ برتر هستند. در یک مقطع ۵ بازیکن ملوان (مازیار زارع ، پژمان نوری ، سید جلال رافخایی ، حسن اشجاری، سید جلال حسینی ) با هم در تیم ملی حضور پیدا کردند .در اکثر تیم های لیگ از ملوان بازیکن وجود دارد ،این شیرینی و لطف خاصی برای من دارد. همیشه لذت در قهرمانی نیست در سازندگی هم لذت وجود دارد.
آرزوی شما برای ملوان چیست؟
آرزو دارم ملوان یک موقعیت ثابت پیدا کند . ملوان باید بداند چطور حمایت می شود و چطور باید ادامه دهد. ملوان نباید بصورت طفلی باشد که هر سال یکی مادرش باشد و حمایتش کند. در این جا خوب است از آقای دنیا مالی هم یاد کنم .ایشان در سال های ۸۶ و ۸۷ که رئیس هیئت مدیره باشگاه ملوان بودند به تنهایی و بدون کمک گرفتن از تشکیلاتی پشت ملوان از لحاظ مادی و معنوی ایستادند بدون آن که هیچ گونه قصد بهره برداری داشته باشند. احمد دنیامالی چراغ خاموش آمد و رفت و هیچ ادعایی هم بابت ملوان نکرد.
ملوانی بودن چه طعمی دارد؟ خیلی شیرین…
.
مصاحبه: مریم ساحلی .خرداد ۹۱
منبع: peykebaran.blogfa.com