هنوز میشد لک لک ها را در شالیزارهای سال پیش دید ! هنوز مدارسش بر پا بود ! هنوز تیم فوتبال شمال غرب آبکنار وجود داشت ! هنوز اعتیاد و فساد در مردم نیامده بود و هنوز معلم ” محمد رضایی ” بود و هزارن هنوز دگر !!!!!! ولی باید کوشید که دوباره مثل سابق شود و لب دریا رفت و تور در آب انداخت و گرفت طراوت را از آب !!!!!!!!!! ” به امید آن روز”
تصاویری از روستای آبکنار سری(۱)
تصاویری از روستای آبکنار سری(۱)
تصاویری از روستای آبکنار سری(۱)
تصاویری از روستای آبکنار سری(۱)
تصاویری از روستای آبکنار سری(۱)
تصاویری از روستای آبکنار سری(۱)
باسلام
خیلی باحال بود من به یاد کودکی خود افتادم همیشه سه ماه تابستان را در آبکنار سپهری میکردم چه محبتها وصمیمیتهایی و…
مابین خانه ها دیواری نبود! یادش بخیر
سلام خدمت عزیزی که این عکس رو گذاشته دستت درد نکنه واقعا آدم رو میبره به بچگیاش امیدوارم همانطور که گفتید آبکنار عزیزمون به روزای خوب و دوست داشتنی گذشته برگرده با تشکر از شما