نویسندگان
تبلیغات
کد HTML تبلیغ
WELCOME

 

 

 

شغل مردم آبکنار

مردم آبکنار در فصل بهار و تابستان به کار کشاورزی و جالیزداری و سیفی کاری (خیار،خربزه ، هندوانه و ،،، ) و در ایام پاییز و زمستان به کار صیادی اشتغال دارند و در عین حال در سه ماهه بهار اغلب مردم مشغول نوغانداری (پرورش کرم ابریشم) نیز میپرداختند که در کنار آن کشت و پرورش سیگار هم داشتند.

برنج کاری

اوایل بهار هر سال، کار زراعت برنج شروع میشود.در ابتدای سال یعنی فروردین ماه “جو” شلتوک برنج را با آب ولرم شسته و جو را در ظرف پر آبی میریختند تا ضمن اینکه خیس می خورد پوسته های خشک آنرا جدا میساختند. سپس آنرا در مکانی که به آن “لار” میگفتند، میریختند و با گذاشتن پوشش آنرا گرم نگه میداشتند.

طرز ساختن لار به این شرح است که ابتدا ۴ قطعه چوب نسبتا کلفت را در زمین فرو میکردند و سپس ۴ تخته چوب را بصورت افقی به کمک ف‍‍ِرِز به آنها می بستند (فِرِز طنابی است که با پیچاندن ساقه برنج سال قبل درست میکردند و بیشتر برای کارهای موقت از آن استفاده میشد) بعد کف و طرفین آنرا که بلند تر بود تماما با چوب یا نی طوری میپوشاندند که بصورت نیم استوانه از جانب طول درمی آمد و روی نی ها “ک‍لش”(Coolash) یعنی ساقه برنج میریختند به جهت آنکه حرارت جو آبزده را مدت بیشتری نگهدارد سپس در کف و دو طرف آن حصیر گذاشته تا جو آب زده هدر نرود.پس از چند بار شستن با آب ولرم در لار و هم زدن شلتوک جوانه میزد که در این هنگام چند بار آب سرد میزدند تا جوانه ها بیشتر نمایان شود.

در موقع مقتضی آنها را به خزانه برده و میپاشیدند.در عین حال مقداری خاکستر سوخته ساقه های کهنه برنج را بعنوان کود با خاک خزانه مخلوط میکردند و روی آنرا با تورهای ریز ماهیگیری پوشانده تا گنجشک و سایر پرندگان زیاد آسیب نرسانند و بطور مرتب یک یا دو بار به آن آب میدادند تا رشدش سریعتر انجام گیرد.

زمانیکه جوانه به ارتفاع ۲۰-۱۵ سانت قد میکشید، آماده نشاء در مزرعه اصلی بود.البته کنار خزانه چاهی بعمق یک متر یا کمی بیشتر حفر میکردند و از همان آب برای آبیاری خزانه استفاده می نمودند.تقریبا برای هر هکتار مزرعه حدود ۸۰ کیلو شلتوک لازم بود که آب زده شود.

مزرعه برنجکاری

مزرعه برنجکاری عبارت است از قطعه زمین وسیعی که به مساحت نیم یا چندین هکتار میباشد که زمین را بشکل مربع یا مستطیل یا دیگر اشکال هندسی گود برداری مینماید و معمولا در این قسمت توسط زنان در کف نرم مزرعه با دست نشاء میکارند و قسمت بلند که حدفاصل دو کرت و مرز نامیده میشود و راه عبور و مرور کشاورزان و زنان نشاء کار هست که به مرز اصلی “Benoo” میگویند که این مرز حد فاصل بین دو مزرعه جداگانه است.بنو مرز برای حمل برنج توسط اشخاص یا چهارپا مورد استفاده قرار میگیرد.

در منطقه آبکنار برای آماده سازی مزرعه از نیروهای کار غیر محلی مخصوصا آذری زبانهای خلخال که همجوار گیلان هستند، استفاده میگشت که به آنان فعله میگفتند. 

حد فاصل بین دو کرت نیز خط باریک و بلندی از خاک درست مینمودند که به آن ” Lacoo” و برای نگهداری و هدایت آب از یک کرت به کرت دیگر راه باریکی بوجود می آوردند که به آن ” Biga” گفته میشد. 

برای تخلیه و جابجائی آب کرتها جهت نشاء کاری و آماده سازی ابتدا زمین را کاول “Kaval“ میزدند، کاول وسیله ایست چوبی به شکل حرف U که یک طرف آن کوتاهتر از طرف دیگر بوده و در سمت کوتاه که نوک آنرا تیز میکردند یک میله فلزی نوک تیزی که انتهای آن گرد بود به نوک کاول فرو کرده بطوریکه موقع شخم زدن قسمت فلزی نوک تیز (مثل خیش) به زمین فرو میرفت و شخم میزد.ضلع بلند کاول را سوراخ کرده و طناب از آن عبور میدادند و دو سر دیگر طناب را به دو طرف حلقه چوب نیم دایره شکلی که به گردن ورزاء (گاو نر) انداخته و شخم میزدند که کاول را در کف مزرعه فرو کرده و از سمت دیگر ورزاء آنرا میکشید و به شکل خطوط عمودی افقی هر کرت را شخم میزدند. پس از آن علفهای هرز کنار مرز قسمت داخل کرت را با بیل یا اوراق “ OORAGH” (داسی که قسمت فلزی و تیز آن کمانی بود) پاک و تمیز میکردند.سپس در کرت آب را هدایت میکردند تا خاک شخم خورده نرم بماند بعد آنرا کاول میزدند. 

نشاء اختصاصا کاری مربوط به زنان و که اصولا دسته جمعی و همراه با خواندن ترانه و آواز محلی هنگام انجام میدادند و انصافا بعضی از زنان دارای صوتی بسیار شیوا و گیرا بودند.کار حمل نشاء و بریدن آن از زیر ریشه که همراه با خاک خزانه نیز بود بعهده مردان بود .تکه های بریده نشاء “ Tum ” را در تشتک های کوچک میریختند و نشاء کاران آنرا روی آب حرکت داده و در دسترس هم قرار میدادند. معمولا نشاء از روشن شدن هوا یعنی قبل از طلوع آفتاب تا بعد از غروب آفتاب انجام میشد و فقط موقع صبحانه و نهار از مزرعه خارج شده و گاهی اوقات عصرانه ای که  شامل اشپل ماهی و مغز گردو و پیاز و باقالی مازندرانی به همراه برنج سرد می خوردند. صبحانه نیز معمولا همین بود و نهار همیشه برنخ می خوردند.

 نشاء کاری معمولا اوایل اردیبهشت صورت میگرفت و اصولا روز بعد از نشاء که ریشه آن در زمین محکم میشد وجین کاری “Vigin “  شروع میشد. وجین عبارت از کندن علفهای هرز داخل کرت و فرو کردن آن داخل خاک یا انداختن دوی مرز اصلی است که تا ۲۰-۱۵ روز بعد از وجین دوباره شروع میشد. پس از اتمام دوباره نشاءها بحدی بزرگ میشدند که ورود به داخل کرت و حرکت در وسط آن مقدور نیست. برنج آن موقع رنگ سبز دارد و ترد و شکننده و آسیب پذیر است.

 نیمه دوم یا اوایل مرداد برنجها رنگشان به زردی متمایل شده و نقطه انتهایی ساقه متورم شده که می گویند برنج در حال خوشه زدن است (بج به شکم هست) ” برنج= Badj ” زمانیکه خوشه برنج بر روی ساقه است بارندگی مضر بوده چون باران داخل ساقه شده و محصول برنج پوست بدن هسته خواهد شد.

در این مقطع مزارع برنج در شبها معطر و دارای منظره زیبائی هستند.خوشه ها کم کم از ساقه خارج و رنگشان قهوه ای روشن و زرد میشود. اگر همه خوشه های ساقه برنج در بیاید اصطلاحا می گویند برنج پاک ورزا شده که ۱۰ روز بعد از این حالت آماده درو کردن است که معمولا برنجهای گرم ” گرمه بج “  که زودرس هستند اواخر خرداد درو میشوند و اگر برنج سرد باشد ” سرد بج ” نیمه شهریور محصول جمع آوری میشود.

 اگر مزارع با مشکل پرآبی مواجه و نشاء در آن مقدور نباشد برای جلوگیری از پوسیدگی و خرابی نشاء آنرا از خزانه کنده و بصورت انبوه در جائی بلند و کم آب نشاءکاری کرده و در نیمه دوم خرداد یعنی قبل از آغاز تابستان دوباره آنها را کنده در مزرعه اصلی نشاء می نمایند که این نوع کاشت را معمولا دیرتر برداشت میکنند این نشاء را  ” Vanisha Cooni ”  یعنی نشاء دوباره میگویند و در این ایام کشاورز شبها در کومه مزرعه می خوابد تا از خسارت وارده توسط گرازها جلوگیری نماید و به این کار بجار پایی ” Badjar Paii ” یعنی پائیدن و مراقبت از محصول مزرعه می گویند.

برداشت برنج از مزرعه

زمانیکه برنج بطور کامل میرسد مردان بوسیله  دهره یا داره برنج را درو میکردند. داره وسیله ای فلزی مثل اره دارای دندانه های بسیار ریز و انتهای آن بصورت میل نازک خمیده بود که میتوانند چند بوته را بوسیله آن جمع کنند و ابتدای آن نیز بشکل میله نازک مستقیم در می آمد که دسته چوبی L شکلی را در آن در قسمت میله جلو فرو میکردند و شکستگی L یعنی شاخه کوچک دهره را در دست راست محکم نگه میداشتند و با دست چپ بوته برنج را نگه داشته و می بریدند. وقتیکه مشت چپ از ساقه برنج پر میشد آنرا روی ساقه باقیمانده از برنج در مزرعه که تقریبا از وسط قطع شده و” اشکل ” ( Ashkal ) نام داشت پهن میکردند تا ساقه خشک و سبک شود. هر مشت برنج که روی اشکل میگذاشتند  “چنگه ” (Changeh) نامیده میشد و زنان فردای روز درو محصول برنجها را چنگه میکردند یعنی دو یا سه شاخه برنج را از وسط ساقه ها شده کشیده و بالا می آوردند و با همان چنگه گره میزدند و طوری قرار میدادند که طرف دیگرش هم آفتاب بخورد . معمولا بعدازظهر ها زنان چنگه ها را جمع کرده و مردان هر هفت چنگه را با هم بوسیله “بیندانه ” (Beendaneh) می بستند (بیندانه ساقه خشک شده برنج سال قبل بود) دو سر آنرا بهم گره زده تا بلند تر و برای گره زدن مفید باشد.بعد از اتمام کار، کوتاله ها را به مرز اصلی نزدیک  “کومه ” (Coomeh) می آوردند و کوپه میکردند به این شکل که ابتدا ۶ یا ۷ کوتاله را روی زمین مجاور هم گذاشته و سپس ۶ یا ۷ کوتاله دیگر را روی آن طوری قرار میدادند که ساقه ها روی هم و خوشه برنج در دو طرف قرار گیرد و در هر مکانی ۲۵ تا ۵۰ کوتاله روی هم قرار میگرفت.بطوریکه اگر باران میبارید قسمت ساقه خیلی کم خیس میشد و از قسمت خوشه ها که در دو طرف بود آب باران بطور کامل ریزش میکرد. آنهائی که بعنوان زارع کار میکردند و مالک زمین شخص دیگری بود پس از جمع آوری کامل محصول به مالک خبر داده و مالک یا نماینده اش سهم خود را علامت گذاری کرده و بعد از آن زارع سهم خود را حمل میکرد. 

کوتاله های برنج را یا مرد ها پس از بسته بندی به پشت می گذاشتند و زنها روی سرشان  حمل میکردند. مردها نیز میتوانستند کوتاله های برنج را با لب پایی حمل کنند. 

به این ترتیب که چوب خراطی شده و صافی را که بطول حدود ۵/۳ متر بود از کوتاله های برنج پایین بیندانه فرو کرده و از دو طرف رد میکردند و چون توازن برقرار میشد قسمت وسط لپ پایی را روی شانه راست گذاشته و حمل مینمودند. بجهت آنکه وزن بار به شانه راست زیاد فشار نیاورد چوب دستی کوچکی را روی شانه چپ و زیر لب پایی میگذاشتند و وزن لپ پایی را کمی به شانه راست منتقل میکردند البته برای حمل از اسب و قایق از مسیر رودخانه هم استفاده میکردند و برنجها را در کوتی “Cooty” یا کُندوج “Condoodge” یا گاچو “Gachoo” میچیدند. 

امروزه تمام کارهای زراعتی به استثناء بعضی کارها که توسط تیلر _ تراکتور و ماشین خرمن کوبی یا کمباین انجام میشود وکمباین پس از خرمن کوبی شلتوک های برنج را داخل گونی میریزد که درب آن توسط کارگران دوخته میشود.به چوب دستی که موقع حمل درزکوتاله روی شانه چپ و زیر لب پایی میگذارند کالو چو “Caloo cho” گفته میشود. 

اگر برنج در زمان رسیدن و هنگام برداشت با بارندگی شدید مواجه شود چون ساقه برنج تردتر شده و توان نگهداری وزن خوشه را ندارد روی زمین میخوابد و برداشت آن حتما توسط انسان و بوسیله داره انجام میگیرد. 

درزکوتاله هایی که در کوتی یا گاچه انبار شده بود بعد از یکی دو ماه کاملا آماده کوبیدن و مصرف میشد.برای این کار درزکوتاله ها از قسمت بالا به اندازه کارکرد روزانه شان به پایین ریخته و گوشه ای جمع میکردند. سپس تعدادی از کوتاله ها را که با بیندانه بسته بودند باز و در کنار هم پخش میکردند و زنان با گوچین “Goochin” بر آن میکوبیدند تا شلتوک از ساقه جدا شود. گوچین چوبی بود به شکل پای انسان که کمی خمیده باشد و آنرا از جنگل تهیه میکردند و به نحوی آنرا صیقل میدادند که کوچکترین آسیبی موقع کار به دست وارد نکند. کوبیدن گوچین روی برنج باین شکل بود که زنان در کنار هم با فاصله معین دایره وار می ایستادند و گوچین یا “گوجنگ” ها را از سمت راست به چپ بالای سر می آوردند و محکم روی برنجها می کوبیدند و دانه شلتوک کاملا از ساقه جدا میگردید. سپس مقداری ساقه باقیمانده را با دست چپ برمیداشتند و بطور افقی نگه میداشتند و با کولشتار “Cooleshtar” بطور افقی و محکم روی ساقه باقیمانده کوبیده و سُ‍‍ـر میدادند تا بقیه دانه های شلتوک کاملا بریزد. 

با این روش ساقه ها به دو قسمت کاملا متفاوت تقسیم میشدند آن قسمت را که سالم و بدون شکستگی میماند کُلش “Coolash” می گفتند که برای ساخت طنابی به نام فِرز که در تلمبار استفاده میشد هم بکار میرفت و قسمت دیگر که کاملا شکسته و له شده بود دسته بندی میکردند و در زمستان و ایام برفی به حیوانات میدادند که به آن سراچینا ” Sarachina” می گفتند. 

پس از آماده شدن شلتوک چون در آن ایام خانواده ها با کمبود برنج مصرفی مواجه بودند، در محوطه آفتاب گیر حیاط حصیر پهن کرده و روی آن شلتوک را پخش مینمودند تا با تابش آفتاب خشک شده سپس آنرا به پادنگ میبردند تا پوسته شلتوک جدا و برنج قابل استفاده شود.معمولا در آن زمان  هر خانه مرغهای خانگی داشتند و شلتوکهای پخش شده در حیاط بهترین غذا و به اصطلاح روز عروسی آنها بود در عوض روز گرفتاری و عذاب کودکان میشد.به همین جهت یک چوب دستی نازک و بلند به دست بچه ها میدادند تا از حمله مرغها به شلتوک جلوگیری کنند. بهرحال مرغها از کوچکتری غفلت و بازیگوشی بچه ها حداکثر استفاده را کرده و دلی از عزا در می آوردند. 

پادنگ عبارت است از تنه درختی که به شکل حرف L انگلیسی در می آوردند ضلع بلند آن افقی و ضلع کوچک آن عمود بر زمین میماند که به انتهای آن فلزی دایره ای شکل با دندانه های متعدد و نوک تیز نصب میکردند. پادنگ را روی محوری که به دو ستون محکم کوبیده در زمین طوری قرار میدادند که شخص با جابجا شدن، سر و ته پادنگ را بالا و پائین میبرد و چوب افقی دیگری که به دو ستون میخکوب شده بود تعادل خود را حفظ میکرد و با جلو و عقب رفتن سر پادنگ محکم روی شلتوکهائی که در پادنگ چاله ” Chaleh ” ریخته بودند میکوبیدند که به تدریج پوسته شلتوک از دانه برنج جدا میشد و یکنفر هم پای پادنگ چاله می نشست و مرتب شلتوک ها را با دست هم میزد تا بطور یکسان جدا شوند. برای اینکه پادنگ با دست کسی که کنار پادنگ چاله نشسته برخورد نکند می بایست حواسشان را جمع میکردند که باعث آسیب آن شخص نشود.

 پس از این کارها برنجها را با طبجه ” Tabdje” میزدند که هم خاک و شن و پوسته و برنج ریز جدا شود تا برنج خالص آماده مصرف تهیه شود. سپس برنجها را در صندوقهای چوبی بزرگ میریختند تا به مصرف برسانند. با همه این تلاشها باز هم خورده ریزه برنج یعنی خبیس ” Khabis” در برنج باقی میماند که قبل از پخت دوباره آنرا در طبجه میریختند و شلتوکهای موجود در برنج را جدا میکردند که آنها به عنوان خوراک مرغها استفاده میشد و خبیس را یا به مرغها داده یا با آنها آش یا آرد برنج تهیه میکردند.

 آسیاب دستی عبارت است از دو سنگ دایره ای شکل که سنگ زیرین ثابت و وسط آن برآمدگی میله ای داشت. سنگ بالائی دارای دو سوراخ بود یکی کوچکتر که چوب دستی کوچکی را در آن فرو کرده و محکم شده بود، سوراخ دیگر بزرگتر بود که در آن خبیس ها را بتدریج میریختند تا بین دو سنگ و بر اثر حرکت سنگ روئی آرد برنج بدست می آید. امروزه تمام کارهای خشک کردن و کوبیدن و تبدیل شلتوک به برنج و تهیه آرد توسط کارخانه برنج کوبی و با ماشین آلات تهیه میگردد.

 باغ سیگار

 برای آماده سازی باغ و کشت سیگار، کشاورز ابتدا باغ را محصور و سپس علفهای هرز و خس و خاشاک را جمع آوری و آتش میزد. بریدن خس و خاشاک و علفهای هرز را وارجینا “Varjina ” میگویند پس از آن زمین را با بیل دستی شخم میزدند و بعد از چند روز که کلوخها خشک میشدند آنرا با بلوک ” کج بیل” کاملا خورد و علفها را که دوباره میل به سبز شدن داشتند به کناری میریختند تا خشک شود سپس زمین را ماره بندی ” Mareh Bandi” میکردند در واقع طوری مرز بندی میشد که یک نفر براحتی بتواند سراسر باغ را بگردد و پس از آن بین دو ماره شیار گودی بصورت موازای با هم ایجاد میکردند که آنرا ریه ” Ryeh” مینامیدند در این مرحله زمین آماده نشاء بود که داخل ریه ها را به فاصله معین با چوب نوک تیزی سوراخ نموده و نشاء‌ سیگار را با نهایت دقت در سوراخ میگذاشتند و چاله را با خاک نرم پر کرده به نحوی که به ریشه نشاء آسیب نرسد.

 خزانه سیگار را معمولا در حیاط منازل آماده میکردند بدین نحو که قطعه زمین کوچکی را شخم زده و آنرا با بلوک خورد و سپس با کود حیوانی مخلوط و بذر سیگار را که از اداره دخانیات تحویلشان میگردید، میپاشیدند و با مراقبت و آبیاری بذر سبز شده وقتی به ارتفاع ۶-۵ سانتی متر میرسید آنها را کنده و در زمین اصلی نشاء کاری میکردند. چنانچه پس از نشاء کاری بارندگی میشد نشاء ها در زمین ریشه داده و رشد میکردند چون بطور کلی کشت سیگار بصورت دیم انجام میشد. وقتیکه نشاء بارتفاع ۲۰-۱۵ سانت میرسید زمین را کاشت مینمودند یعنی علفهای هرز را با کج بیل میکندند و در عین حال مقداری از خاک نرم اطراف بوته را به پای بوته میریختند تا بتواند بیشتر ریشه سفت کند.

 پس از مدتی دوباره همین عمل را انجام میدادند و پای بوته طوری خاک میریختند که زمین کاملا هم  سطح خاک پای بوته بالا بیاید. زمانیکه بوته بزرگ و برگها پهن شدند، برگها را از پائین ساقه جدا کرده آنهائی را که کاملا زرد و پژمرده شده اند دور میریزند و بقیه را توسط سوزن مخصوص به نخ کشیده طوریکه در هر رشته نخ که به ته سوزن گره خورده بود خالی میکردند و هر رشته نخ ظرفیت سه عدد سوزن را داشت که هر سوزن به طول ۳۰-۲۵ سانت بود. پس از اتمام کار به نخ کشیدن سیگارها آنها را به گرمخانه میبردند. گرمخانه عبارت بود از اتاق بزرگ و مرتفعی که دارای درب ورودی و حدوداً چهار روزنه به قطر ۲۰ سانت که برای حفظ حرارت اتاق آنرا با کهنه و پارچه مسدود میکردند.

 اتاق گرمخانه مثل قفسه کتابخانه با چوب قفسه بندی میشد و نخ سیگار به نخ کشیده را از دو طرف به چوبهای افقی می بستند که با چوبهای عمودی محکم نگه داشته میشدند، سپس سیگار را در طول نخ پخش میکردند تا هوای گرم بداخل آنها نفوذ کرده بطوریکه سیگار پس از خشک شدن به هم نچسبد. بعد از اتمام عمل نصب در داخل گرمخانه آتش روشن مینمودند روز اول حرارت آتش ملایم بود تا آب برگها کاملا گرفته شود و روز دوم به اندازه ای شعله را زیاد میکردند که به واسطه حرارت و بوی تند سیگار شخص نمی توانست بیش از ۳ دقیقه در داخل گرمخانه توقف کند و در این مرحله تمام روزنه ها و حتی درز درب ورودی را نیز مسدود و بعد از ۴۸ ساعت بتدریج روزنه ها را باز نموده و هوای مرطوب که به سیگارهای خشک میخورد نرم میشد، سپس هر ده رشته سیگار خشک را به هم گره زده که وزن زیادی هم نداشته آنها را در پشت بام خانه به شکل خیلی فشرده بسته و آویزان میکردند. اواخر پائیز و اوایل زمستان سیگارها را پائین آورده و یکنفر که به این کار وارد بود برگها را به زرد_نیم زرد_آل) (Al که زرد و قرمز و سایر رنگها را یکجا داشت_قلمس (Ghalmas) و سیاه تقسیم کرده و جداگانه بسته بندی میکردند بطوریکه در هر بسته بندی ۴۰-۳۰ برگ سیگار را با کف دست پهن میکردند و روی هم گذاشته  و ته آنرا می بستند تا باز نشود.

سپس هر نوع سیگار را با گونی های مخصوصی که اداره دخانیات میداد مجدد بسته بندیهای بزرگ مینمودند که به صندوق بیشر شباهت داشت و این عمل را صندوق زدن میگفتند که در این موقع آماده حمل و تحویل به اداره دخانیات میشد.اداره دخانیات هم در مراحل مختلف کاری به کشاورز مساعده نقدی میداد تا محصول را بطور انحصاری خریداری نماید.به هنگام فروش سیگار بدهی کشاورز کسر و بقیه وجه را، اگر بقیه ای داشت، به کشاورز پرداخت میشد.کشاورزانی که به سیگار اعتیاد داشتند مقداری از برگهای زرد را برای خود نگه میداشتند و با داس ریز میکردند و با کاغذ سیگار که آنرا تهیه کرده بودند سیگار دستی مصرف میکردند، البته این کار کشاورزان غیر قانونی بود.سیگارهای زرد و نیمه زرد به ترتیب ملایمتر از سیگارهای آل و قلمس بودند.

 

نوشته آقای یوسفعلی قربانی فرد

منبع: سایت آبکنار دات نت

بازدید:6,000بار , ارسال شده در : 18ام شهریور, 1389; ساعت : 6:44 ق.ظ
تعداد نظرات : ۳
آرشیو مطالب
ارسال نظر جديد

  • اسماعیل خلیلی تربه بر گفته: ۱۳:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۶/۱۸

    از توجه دوست خوب وعزیز که آنقدر توجه به او روستاهای اطراف انزلی بوکودی وبه تمام جهان بشناسانایی ممنونم امیدوارم همیشه موفق ببی . اگر کمی هم ازافتخار آفرینان ورزش روستاهای اطراف انزلی بینویسی ممنون بهم از جمله شان که از استثناعات ورزش کاراته در گیلان کریم بلوری سیاهخالسر

    زنده باد انزلی -زنده باد تربه بر

    • مدیر سایت گفته: ۱۸:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۶/۲۱

      آقای خلیلی عزیز از لطف و نظر شما در مورد سایت کرکان بسیار متشکریم بنده نیز با نظر شما موافقم واقعا بایستی در این سایت از افرادی همچون ورزشکار با اخلاق روستای سیاه خاله سر جناب آقای کریم بلوری تقدیر و تشکر بعمل آید ولی متاسفانه این مدیریت بیوگرافی کاملی از ایشان ندارد ما از همه خوانندگان عزیز دعوت بعمل می آوریم چنانچه بیوگرافی یا تصاویری از ورزشکارانی همچون کریم بلوری ؛ علی مجیدی و دیگر ورزشکاران روستاهای بندرانزلی دارند برای ما ارسال نمایند تا در سایت برای استفاده دیگران قرار دهیم با تشکر از شما

  • نادر وطنخواه تربه بر گفته: ۲۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۷

    آقا اسماعیل سلام. اگر اشتباه نکرده باشم باید فرزند برومند حاج طالب خلیلی باشید. از دیدن کامنتت خوشحال شدم . اگر در جمع آوری مطالب در خصوص تربه بر و ورزشکاران منطقه کمک کنی ممنون میشوم . ضمنا” از شما دعوت میکنم . در خصوص وبلاگ من بنام سرباز وطن هم اظهار نظر بکنی. سپاسگزارو ممنون

  • در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
    • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی یا گیلکی تایپ کنید.
    • نظرات در ارتباط با همین مطلب باشد در غیر اینصورت از « فرم تماس با مدیریت » استفاده کنید.
    • «مدیر سایت» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
    • از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور یم.
    • نظرات پس از تأیید مدیریت سایت منتشر می‌شود.



    جستجو
    مدیریت
    سایت کرکان بندرانزلی با دامنه
    www.kargan.ir
    نیز در دسترس می باشد.
    مرحوم تقی کرکانی خان قدیم کرکان

    روستای کرکان در منطقه جلگه ای و در کنار جاده کپورچال-آبکنار واقع شده دارای نسق 85 ساله (تاتاریخ 1363 شمسی)بوده و از نظر ثبتی جزء بخش 7 حومه انزلی و سنگ شماره 6 میباشد و مسافتش تا کپورچال 7 کیلومتر و تا انزلی 27 کیلومتر است . . .

    تبلیغات
    HTML
    محبوب ترین مطالب
    بازدید از سایت